شعار سال: جهان صنعت نوشت: شادی، میل به زندگی و
حتی امید به زندگی را هم تداوم میدهد. اگر این واژهها صرفا در مقام کلمه باقی بمانند
به هماناندازه که روح از کالبدشان میرود، ناامیدترین و غمگینترین معانی موجود
در میان انسانها را شامل میشوند؛ امری که نشان و شاهدی از وضعیتی است که به هچ
عنوان نه میتواند مطلوب آدمی باشد و نه جامعهای برای زیستن انسانها. اگر این را
مدخلی به بحثمان بدانیم، باید این پرسش را عنوان کنیم که شادی و سرزندگی اجتماعی
چیست یا اصلا این شادی به چه صورتی در سطح اجتماع میتواند طرح و حتی تسری پیدا
کند؟ سوالهایی از این دست که دقیقا احساس میشود متناسب با وضعیت فعلی جامعه
ماست. اما چنین پرسشی یا طرح بحثی چه معنایی میتواند داشته باشد یا چه سنخیتی در
حال حاضر در میان پدیدههای اجتماعی بروز کرده که چنین ادعایی قابل طرحریزی است؟
آیا این موارد میتوانند مورد اثبات عینی اجتماعی و حتی ملی قرار گیرند یا خیر.
زمانی که مردم یک جامعه از نشاط و شادی اجتماعی برخوردار باشند، این
نشاط و پویایی پیش از آنکه منجر به بروز چه عوامل و پدیدههای ارزشمند اجتماعی
شود، طبیعی است که از وجود و بروز عواملی نشات گرفته که تجمیع و رخداد این امور
سطح و معیاری از نشاط و پویایی جامعه را به حدی بروز و نمودار کرده و امروز میتوانیم
بگوییم که شادی در جامعه به مرزهای جدیدی رسیده یا پویایی در جامعه افزایش یافته
است.
بر این مبنا شهرنشینی، دسترسی بیشتر به فناوری، مشغلههای فراوان،
تحمیل استرسهای عصبی متعدد بر افراد، تعاملات شبهفرهنگی بالا و خطر تضعیف هویت
فرهنگی، کاهش ارتباطات عاطفی میان مردم و افزایش اختلالات روانی از ویژگیهای همه
جوامعی است که در وضعیت انباشت کالاهای تکنولوژی و همچنین دسترسی بیش از حد به
فناوریهایی دارند که در عین حال و در مدت زمان طولانی تاب و توان استفاده و
مواجهه جدی با آنها را ندارند. این یک مثال است که البته نشان میدهد هر عاملی که
منجر به بروز افسردگی و حس رخوت در جامعه میشود، به الزام منبع درونی یا حتی
اجتماعی و سیاسی نیستند. طرح آن را نیز به این دلیل عنوان میکنم که دقیقا یکی از عوامل
موثر در کاهش نشاط و پسرفت ضربان پوینده یک جامعه میتواند بروز عواملی تا به این
حد مدرن باشند. از قضا به الزام بنا نیست همه دلایل مورد ناراحتی و ناشادمانی در
جامعه ما عارضی باشند چرا که یکی از دلایل مهم ناشادمانی و ناخرسندی پنهان در
جامعه ما که از قضا برخی اوقات به لایههای سطحی اجتماع میآید و مدتی مطرح و سپس
باز در زیرلایههای فکر ایرانی خود را پنهان میکند، حس عذابی است که از میان
برداشتن کلیه معرفتها و تلقیهای سنتی ما از زندگی روزمره و مناسبات مدنیمان است
که در گذشته امری جداییناپذیر از زندگی باسلامت ما بودند. این فقدان و عدم توجه
که جامعه به دلیل کمبود آن شادی را احساس نمیکند، درواقع به جامعه ما نوعی بیاعتمادی
در شناخت روحیه فردی و اجتماعی میدهد که مردم از این منظر همیشه دچار سردرگمی میمانند.
به همین دلیل طرح این مقوله به نوبه خود هم نشان از تحلیل شرایط خاص دارد و هم میتواند
در آسیبشناسی شادی و پویایی جامعه ایرانی امری مهم تلقی شود.
اما مدل پویایی و نشاط در هر جامعهای بسته به نوع فرهنگ و عوامل ثابت
و پایدارش میتواند تغییرهای متعددی داشته باشد و چنان تنوع در این بررسی نسبی میتواند
ورود داشته باشد که شاید در عمل از این مقولهها به طور مداوم نتوانیم توقع بروز
عینی و حداکثری داشته باشیم. این
فرآیند شناختی در عمل بیانگر حد نسبی و مقطعی از وضعیت دائمی اجتماعی میتواند
تلقی شود. بنای ما اکنون در شناخت اتفاقات، تحولات، رویدادها و حتی کنشهای
اجتماعی است که میتواند در درازمدت تاثیرات اجتماعی قابل ملاحظهای حتی در بروز
رفتارها و هنجارهای نوین اجتماع ما داشته باشند. سطح اجتماعی این مقوله به حدی جدی و مهم است که درک
درست از آن بیشک موازین و معیار طبقهبندی سطوح مردمی و اجتماعی در جامعه را میتواند
از این طرق کاملا معطوف به خود کند.
بدون هیچ بحث اضافهای باید اذعان کرد که همان دلایل اولیه و عرفی که
در نشاط بلندمدت و کوتاهمدت جامعه تاثیر میگذارند، هماکنون تازه و ملموس و
عینی در اختیار ما برای بررسی حضور دارند. پدیده یا بهتر بگوییم رویداد مهم
اجتماعی و سیاسی انتخابات و کلیه امور زیرمجموعهاش در مدت زمانی چند ماهه حس
امید و پویایی را در جامعه تزریق کردند. مراد ما هم همین مساله است. ادعای اینکه انتخابات
اخیر و از همه مهمتر روزهای بعد از آن در ایجاد حس امید و نشاط در جامعه امروز
ایران بسیار تاثیرگذار بوده، دقیقا مهمترین روششناسی اجتماعی ما از تحولات جامعه
ایرانی را میتواند معطوف به خود کند. از این رو با طرح این ادعا که مردم امروز
از مردم روزهای پیش از انتخابات یا همان مردم دلنگران در روزهای واپسین سال 95
شادتر به نظر میرسند، به عنوان یک مولفه و مدعایی است که باید آن را مورد تحلیل
جدی قرار داد. از این رو بررسی شاکلهها و شاخصههای این پدیده دقیقا باید به این
معنا ترسیم شود.
روزهای پیش از انتخابات
شکل این بخش به طور گستره دوره چهارساله را میتواند دربر گیرد اما
اجازه دهید این مقطع زمانی را درست از جایی شروع کنیم که اولین خبرها و مطالب و
آگاهیسازیها در خصوص برگزاری انتخابات در سال 96 انعکاس پیدا کرد. درست از این
مقطع مشکلات برجا مانده برای مردم رنگ دیگری به خود گرفت. طبقههای متوسط و رو
به پایین جامعه دلنگران از عدم تحقق وعدههایی که منتظر تحققشان بودند، به دنبال
نامزدی بودند که بدانند چه شرایطی را برایشان به ارمغان میآورد. جامعه دچار
التهابات رسانهای بود. همه منتظر بودند تا کلامی را بشنوند که به دلشان مینشیند.
همین چند مورد وقتی فراگیر باشد، کافی است به این حقیقت رهنمون شویم در جامعهای زندگی
میکنیم که منتظر بروز و پیدایش یک تحول است. اما تحول چیست و به چه سمتی میرود؟
این همان مولفه انتظار در جامعه ما بود.
در این شرایط هر حرفی میتواند امیدبخش باشد یا نهال یاس و ناامیدی را
در دل همه افراد جامعه بکارد. پس در این شرایط خواه شرایط درونی جامعه رو به خرسندی
و امید میرود یا نه موجی از ناامیدی را در دل میکارد. باز همچنان این سکوت
معناداری است که جامعه تن به آن داده تا درنهایت به تحولی شاید مطلوب ختم شود. در
این میان به هیچ عنوان سخن از عملکرد یا شخصیت نامزدهای انتخاباتی نیست. صحبت از
کارایی و رفتار آنها نیست. بنا هم نیست کل ساحت بحث به نفع کسی تمام شود. البته
این تحلیل اجتماعی عامیت جامعه را لحاظ میکند و در پایان بناست از درون همه کنکاشهای
موجود شکلی و ترسیمی از وضعیت جامعه کنونی ایران ارائه شود.
اقتصاد و توجه به جامعه، مهمترین خواسته مردم
همه این را میخواهند. گویی بنا بر آن است که همه مردم گلایه از وضعیت
اقتصادی خودشان کنند و این گلایه یا از وضعیت موجود است یا از شرایط نگرانکنندهای
که نشانههایش دیده میشوند. اقتصاد،
یک عامل در کاهش شادی مردم در همه دورهها بوده و هست اما با توجه به وضعیت تحریمها
و همچنین مناسباتی که وضعیت کشور را دچار تحولاتی کرد، علنا شرایط به این سمت و سو
نمیرفت. موجی از بلاتکلیفی آنچنان که عرصه معادلات و معاملات بینالمللی را گرفته
بود، جامعه و بازار مصرفی و مبادلات روزمره را نیز تحتتاثیر قرار داده بود. در
چنین شرایطی بود که جامعه به هرحال منتظر اتفاقی درخور بود تا از این وضعیت بیرون
بزند.
ثبتنام انتخاباتی به نوبه خود اگرچه جذابیت رسانهای داشت اما دست
آخر با حضور برخی از افراد بلاموجه علنا به طور نامحسوسی میل ناامیدی در میان
بسیاری از افراد اجتماع رواج پیدا کرد؛ سمبلی از شرمندگی سیاسی و اجتماعی که هر
کسی اجازه حضور در محل ثبتنامنویسی و ادعای نجات مردم ایران از بحران اقتصادی را
داشت. این موارد دقیقا نشانه و برآیندی از جامعه ایران بود. شاید این افراد نیز
احساس میکردند مشکلات به قدری پیشپا افتاده است که میتوانند سهمی در رفع و
رجوعش داشته باشند.
بگذریم که بنای شادی به هر قیمت و میزانی کاهش یافته است. جامعه ما،
جامعهای منتظر است. مشکلات یکی پس از دیگری به طوری در مناظرهها نمود پیدا میکنندکه
گویی همه کس به تخلف مشغولند. سرمایههای مالی و بیتالمال گویی مظلومترین موجودی
است که در این میانه مورد تعرض قرار گرفتهاست. ناراحتی در جامعه به اوج رسیده. درواقع مناظرهها سمبلی از
رفتارشناسی اجتماعی ما هستند. کسی با کسی گفت و گو و مناظره نمیکند و کسی تحلیل
نمیکند. سرافکندگی نتیجهای است که از رفتار و سخنان بعضی نامزدها به جامعه تزریق
میشود. حتی این مقطع میتواند به عنوان یک شاخصه در تعیین میزان ناراحتی و
افسردگی در جامعه ما مورد واکاوی قرار گیرد. آیا میدانید چند درصد از اقشار
روشنفکر و باسواد جامعه ما از دیدن مناظرهها به بیماری افسردگی دچار شدند؟ اینها
ادعا نیست بلکه شواهدی هستند که در صورت نیاز به راحتی قابل اثبات بوده و برای همیشه
خواهند بود.
این نوع شادی کاملا مشهود است
ما با این اوصاف و با هرآنچه که همه میدانیم در جامعه رخ داده و میدهد
به آستانه انتخابات رفتیم و مشارکت کردیم. اکنون زمانه بعد از انتخابات است. گویی
جامعه منتظر چنین وضعیتی بود تا روی دیگری از آزمون مدنیت ایرانی را تجربه کند.
فارغ از پیروزی و شکست نامزدهایی که در انتخابات شرکت داشتند، یک تکاپوی برجسته در
جامعه احساس میشود. میل و شوق به تغییرات، برآورد مشارکت برای شرایطی بهتر باعث
تحرکی مطلوب درجامعه شده است. حتی کسانی که نامزد مورد نظرشان در این کارزار
انتخاباتی رای نیاورده به دنبال تحقق خواستههایشان هستند. این آرزوی تحقق خواستهها
چه در قالب فردی و چه در قالب جمعی و اجتماعی نوعی سرزندگی در رفتار و مناسبات مردمی
ایجاد کرده که تا دیروز خبری از آن نبود.
آیا این پویایی یا بهتر بگویم این شادی دوام خواهد داشت؟ آیا این
پویایی نوید روزهایی پرمنفعت را برای اجتماع ایرانی به همراه خواهد داشت؟ باید دید
و منتظر بود. دستکم برای امسال بیشک جامعه چنین شادی را حق خود میداند و برای
تداوم آن اصرار و پافشاری خواهد کرد. اما تداوم آن منوط به توجه دولتمردان و دستاندکاران
امر خواهد بود.
چه کنیم تا شادی و پویایی پابرجا باشد!
خواست مشروع مردم در چارچوب قانون متضمن و منتج به این وضعیت شده است.
از همه مهمتر آرزوی وقوع رخدادهایی بهتر در راستای بهبود وضعیت معیشتی، توسعه
فرهنگی و تداوم رشد اجتماعی باعث سکون شادابی در جامعه شده است. حالا اما این سکون
اگر به هماناندازه تداوم پیدا نکند یا مورد بیمهری قرار گیرد، طبیعی خواهد بود
که رفتهرفته فراموش شود و باز دوباره شرایط دل نگرانی و اضطراب از آمدن آینده در
جامعه رشد خواهد کرد. پس وزنه سنگین این مناسبات این بار بر دوش کسانی است که مردم
آنها را برای تحقق وعدههایشان انتخاب کردهاند. دولتمردان در هرمقام و منصبی
بسیار خوب میدانند که رمز بقای ساختارهای سیاسیشان منوط به همدلی و همکاری آحاد مختلف
مردم با آنها در اداره اجتماع است و در نتیجه انتظار میرود این فرصت را به بهترین
وجه ممکن به ثمر برسانند. رمز تداوم این حمایت که از پس شادی و پویایی مردم به
وقوع پیوسته، توجه به اصل آن است. این توجه در وضعیت جامعه فعلی ما بسیار مهم است
و رفته رفته اهمیتی بیش از گذشته خواهد یافت. پس خط موجود میان سیاستمداران و مردم باید به صورت
زنجیرهای به ارتباطی بین مردم و دولت تبدیل شود، نه تبدیل به حریمی بین این دو
اصل تحقق جامعه مدنی.
شادی برای هر جامعهای نعمت است
جامعه ایرانی، این روزها رمز تداوم شادی خود را در تداوم توجه به وضعیت
اجتماع و سیاست و اقتصاد خود دانسته است و بنابر همین اصل این بار نه از سوی دولت
بلکه در یک حرکت ذاتی میخواهد خود نیز در تداوم این شادی و پویایی سهیم باشد.
کارنامه شعور اجتماعی و از همه مهمتر شعور سیاسی مردم نشان از یک تحول بسیار
اساسی میدهد. این تحول اساسی هرچه که باشد نشان از خواسته اجتماع به منظور توسعه
این پویایی و شادابی دارد. جامعه
تنها به شادابی تمایل ندارد چراکه میداند این امر با تلاش و همت و اتحادملی و
دینی تحقق پیدا کرده و از این رو اگر بنا بر تداومش باشد، باید زحمت فراوانی در
راه ماندگاری و نهادینه شدنش نیز صرف شود. پس این شادی و طراوت میتواند بزرگترین
نشانه و ابراز عقیده در راستای رای مردم به مدنیت نوین ایرانی باشد؛ مدنیتی که
صلاح میداند یارانه افزوده و به دروغ فربه شده را رها کند و آگاهانه از سرمایهای
که بناست در راه توسعه پایدار هزینه شود حمایت کند. این آگاهی و شعور هرچه که باشد
و هست چون اینجا قصد تحلیل آن را نداریم، بیانکننده تغییر کیفیت تمایلات و شادیهای
عمومی در اجتماع ایرانی نیز است. این تغییر پویایی و شادی، نشان میدهد که تعریف
شادی نیز بسیار ریشهای تغییر کرده است. شادی دیگر در تهییج از یک قهرمانی در لیگ
فوتبال یا مسابقه جهانی نیست.
شادی این بار از پس تحقق عدالت اجتماعی و رسیدن کشور به استانداردهای
جهانی و همچنین تحقق مطالبات بحق و مشروع در همه زمینهها سر بر میآورد. شادی
مردم ایران از این رو میتواند مهمترین سرمایه و پشت گرمی سیاستمدارانی باشد که
افتخار پوشیدن لباس خدمت به آنها نصیبشان شده است. چنین سرمایهای هرچقدر بیشتر و
مستدام باشد، به هماناندازه توسعه همهجانبه در کشور شکل ایرانیتر و پابرجاتری
به خود خواهد گرفت.
پس شادی، طراوت و پویایی جامعه ایرانی پس از انتخابات ریاستجمهوری
اخیر، بزرگترین معیار برای تعیین سرنوشت و آینده ایران خواهد بود.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت سلامت نیوز، تاریخ انتشار 13 خرداد 96، کد مطلب: 214730:www.salamatnews.com