پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۴۰۵۰
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۹
شهریور 1394 بود که «محمود دولت آبادی» خطاب به جامعه ی روشنفکری ایران گفت: « در این کشور هم «ظریف» می‌خواهیم و هم «قاسم سلیمانی»... متأسفانه این دوگانه کردن و دو گانه نگاه کردن را بیشتر روشنفکران ما ترویج می‌کنند، قاسم سلیمانی و امثال او را می پسندم چراکه باید سر جای خودشان بایستند و نگذارند مردم‌کُشان وارد کشور ایران شوند و ظریف و امثال او هم سر جای خودشان و از طُرُق دیگر بگویند و بکوشند که این مردم کُشان را باید جمع کرد...» ( منبع: مجله مهرنامه. شماره 43)

شعارسال: دقیقا همین زمان بود که «ابراهیم حاتمی کیا» داشت فیلم «بادیگارد»ش را تمام می کرد. فیلمی که می خواهد از ارزش های والای سرداران فداییِ امنیت مردم و نظام سخن بگوید اما متاسفانه برای اثبات دیپلماسی سرداران، با قضاوتی ناقص به نفی دیپلماسی سیاستمداران می پردازد.

حاصل درونمایه ی فیلم آنهم در بزنگاه «برجام »، دوگانه ی ( دکتر ظریف - سردار سلیمانی) را به تصویر می کشد.

*از قهرمان تا قربانی

«بادیگارد» زیرکانه به من و تو القاء می کند که رابطه ی دولت - ملت، زمین گیر و ویلچر نشین است و دیپلمات های سیاسی، امنیت ملی و منافع مردم را به خوبی نمی فهمند و حاضرند برای منافع شخصی در حد گرفتن عکس یادگاری کنار یک بنای تاریخی، منافع ملی و امنیت خود و نظام را به خطر بیاندازند...

( چنانکه می بینیم دکتر صولتی به عنوان یک استاد علم هسته ای که حالا معاون رئیس جمهور شده و نماد دولت است، به دلیل گوش ندادن به حرف محافظ امنیتی اش، چگونه خود و مردم را به کشتن می دهد... )

این تلقی پوپولیستی است که در یک جامعه ی احساسی و بحرانی، راحت مورد پذیرش عمومی قرار می گیرد، بدون آنکه دلائلش مورد توجه و کاوش قرار بگیرد.

بی شک در نگاه مخاطب این «حاج حیدر» نیست که در پایان فیلم قربانی شده است؛ که او قهرمان است نه قربانی. بل که این دولت منتخب مردم، رئیس جمهور و عناصر دولتی هستند که با کارکترهای مشخص در ذهن مخاطب در قامت چهره هایی خوار و ذلیل، قربانی می شوند.

*به راستی حاتمی کیا در بادیگارد چه می گوید؟

بادیگارد، فیلمی ضد گفتمان دولت و با کارکترهایی مشخص، ضد گفتمان محمد جوادظریف، وزیر امور خارجه دولت است.

حاتمی کیا می خواهد با بادیگاردش به من و تو القاء کند که دولت و دولتی ها، درک درستی از امنیت ملی و محافظت از منافع ملی و انرژی هسته ای کشور ندارند.

( حتی جایی از فیلم، هاله ای از تصویر دکتر ظریف روی دیوار اتاق بازرس، به جای تصویر دکتر صولتی -معاون رئیس جمهور ترور شده- القاء می شود)

کارگردان بادیگارد البته طوری سعی می کند تا با یک پیچیدگی حرفه ای گرانه، جانِ سخنش را لای حرف های زیبا و دوپهلو بپیچد.

تکه ها و طعنه ها و حرف هایی از نسل دیروز و امروز که بین افراد طوری پاسکاری می شوند که ذهن مخاطب بین این رابطه ها گُم شود... و دست اخر در یک فضای اشک و آه و احساس، برای اثبات «حقانیت» حاج حیدر، همه عناصر فیلم باید به «ناحق» نشان داده شوند.

*چرا حاتمی کیا در بادیگارد، به خطا رفته است؟

حاتمی کیا راه به خطا رفته است زیرا این بار در فیلمش تلاش می کند تا پارادوکسی زیرکانه از ( سردار قاسم سلیمانی - دکترجواد ظریف ) را برای ذهن ما بسازد.

او می خواهد القاء کند که مسیر، عملکرد و جریان فکری «حاج حیدر» به عنوان نماد « سردارسلیمانی» های عرصه نظامی، درست در مقابل جریان فکری «دکترجواد ظریف» های عرصه دیپلماسی هستند و همین خطاست.

حاتمی کیا می خواهد به ما بگوید که فقط حاج حیدرها هستند که امنیت ملی کشور را به درستی می فهمند و سیاستگذاران فیلم برای اثبات این درستی، حاضر اند ساختاری سیاه از دولت و رئیس جمهور نشان دهند.... اینجاست که روایت او در بادیگارد، دچار قضاوتی نادرست، یک سویه، غیر واقعی و غیرمنصفانه است....

حقیقت آن است که هم دیپلمات های یقه سفید با دیپلماسی سیاسی شان در پی تحقق امنیت نظام و مردم هستند - حتی اگر جایی هم خطا کنند - و هم سرداران سبزپوش با دیپلماسی نظامی شان در پی تحقق همان مقصد اند اما هر کدام به شیوه ای .... - و این گروه دوم نیز چه زمان ها که درشیوه ی خود، ممکن است خطا کنند-

این قضاوت غیرمنصفانه همان اشتباهی است که حاتمی کیا در آژانس شیشه ای مرتکب آن نشد- زیرا آن روز بر فراز «برج مینو» ایستاده بود- اما امروز در تله ی تحلیل های تک بعدی و فرودست انگارانه و نفی گرایانه ی خود افتاده است...

*فهم نماد سازی های تاویل پذیر بادیگارد

حاتمی کیا در گفت وگوی تلویزیونی اش با شبکه افق می گوید: عناصر بادیگارد، تاویل پذیراست.( یعنی بازگشتن نمادها به اصل خودشان) و بعد فورا می گوید که نمی خواهد وارد این تاویل ها شود!

بادیگارد با یک نماد سازی حرفه ای گرانه اما قضاوتی نادرست، می خواهد به مردم بگوید: دولت، زمین گیر است و روش های دولتی ها به مرگ ملت ختم می شود و او که تنها حاضر است جان خود را در طبق اخلاص، فدای ملت کند، دولت و دولتی ها نیستند بلکه حاج حیدرهای فدایی نظام اند و این همان نقطه کانونی است که در روزگار ما دستمایه ی فریب است...

تصویر زیر نمایی که تقابل و دوگانه ی صریحی از دولت روحانی را با دولت انقلابی به تصویر می کشد. عکس دست راست فرمانده، تصویر دکتر روحانی و عکس دست چپ، تصویر شهید بهشتی و محافظان در دوران انقلاب است

برای فهم این موضوع باید اول نمادسازی های فیلم بادیگارد را به درستی شناسایی کنیم که نمادها به چه اصل هایی بر می گردند:

*نماد اول دولت: تصویر معاون رئیس جمهور = شبیه سازی دکتر ظریف- دکتر صالحی

1- استاد انرژی هسته ای که دنبال سیاست و در فکر رئیس جمهور شدن است و برای کسب محبوبیت پیش مردم، ظاهرسازی می کند. با مشاوری ظاهرگرا که از قیافه تا رفتارهایش، احمقانه به تصویر کشیده شده است

2- توجهی به مسائلی امنیتی ندارد و امنیت خودش به عنوان نماینده دولت و امنیت مردم را به راحتی به خطر می اندازد. او به دلیل گوش ندادن به حرف محافظ نظامی اش، خودش و مردم را به کشتن می دهد

3- به دنبال لبخند زدن و عکس یادگاری گرفتن کنار یک بنای تاریخی از دست رفته است

4- عجیب تر این که تصویر این معاون رئیس جمهور در یک صحنه از فیلم - در اتاق گفت و گوی حاج حیدر با بازرس شورای امنیت ملی - به صورت کاملا عامدانه و اگاهانه، شبیه چهره ی وزیر امور خارجه فعلی یعنی دکتر ظریف، نمایش داده شده است....

5- این فرد قبلا متخصص علوم هسته ای و استاد دانشگاه بوده و بعدا وارد سیاست شده و در هیچ جای فیلم حتی درست و محکم حرف نمی زند

نماد دوم دولت: بازرس شورای عالی امنیت ملی = شبیه سازی دولت و رئیس جمهور

1- توجه کنید این فرد بازرس و نماینده ی عالی ترین شورای نظام است که ریاست آن با رئیس جمهور است

2- همین نماینده رئیس جمهور، زمینگیر و ویلچرنشین نشان داده می شود. آن هم روی بهترین مدل از یک ویلچر برقی

3- این فرد در تمام فضاها، تار و تاریک و تیره و دور از متن جامعه و مردم نشان داده می شود.

4- این فرد ضد مردم و ضد محافظ مردم - یعنی ضد حاج حیدر- به تصویر کشیده شده است.

5- همین عالی ترین مقام دولت است که دستور برکناری یک قهرمان فیلم - یعنی حاج حیدر - را می دهد.

نماد امنیت و حافظ منافع ملی، یعنی پرویز پرستویی در نقش حاج حیدر= شبیه سازی حاج قاسم سلیمانی

1- فردی صد در صد در خدمت مردم و آرمان های نظام که درک کاملی از امنیت دارد.

2- از ابتدای انقلاب تاکنون محافظ چهره های برجسته نظام بوده است.

3- او همه گونه حاضر است خودش را فدای آرمان های نظام کند اما دائم متهم می شود.

4- اوست که فقط حقیقتا به فکر مردم است در حالی که دولت و دولتی ها را در مقابل منافع مردم معرفی می کند.

5- عجیب تر این که در چندین تصویر، پرویز پرستویی دقیقا در قامت چهره «حاج قاسم سلیمانی» شبیه سازی شده است

*چرا حاتمی کیا در آژانس شیشه ای دچار چنین خطایی نشد؟

یادتان هست، سالی که آژانس شیشه ای اکران شد، بسیاری از بچه مسجدی ها و حزب اللهی ها، در مقابل حاتمی کیا صف بسته بودند و فریاد می زدند که حاتمی کیا هم چپ کرد و عوض شده! تلقی آنها از آژانس شیشه ای این بود که حاتمی کیا در مقابل حاج کاظم های نظام ایستاده و خواسته است حرف مردم را به کرسی فهم فرزندان انقلاب و نظام بنشاند. اما حقیقت این نبود. حاتمی کیا بر فراز ایستاده بود...

حاتمی کیا در آژانس شیشه ای، از ضرورت های مصلحت نظام و مصالح مردم سخن می گفت، در حالی که می گفت نباید حقانیت نگاه حاج کاظم های نظام، در مسلخ مصلحت نظام، قربانی شود...

آژانس شیشه ای، از جامعه ای چند ضلعی و چند صدایی می گفت. حداقل از سه ضلعی 1- مصلحت مردم 2- مصلحت نظام و فهم مسئولان دولتی از نظام 3- حقانیت و فهم حاج کاظم های نظام

در آژانس شیشه ای هر کدام از این جامعه چند ضلعی حرفشان را می زدند؛ محکم و استوار و حتی اگر حرف حاج کاظم از راه های فرا قانونی به کرسی نشانده شد اما سخن متن مردم، همان قدر به خوبی زده شد که حرف حساب حاج کاظم های فدایی نظام....

در آژانس شیشه ای، رضا کیانیان در نقش مامور دولت، همان قدر محکم و استوار از مصالح دولت و ملت سخن گفت که پرویز پرستویی در نقش رزمنده ی فدایی نظام... پس هیچ کسی، فدای دیگری نشد... اگرچه فدایی حقیقی نظام، بر فراز آسمان مردم، لباس «عباس» پوشید اما باز حاتمی کیا راوی یگانه ای بود که هیچ یک از طرفین را نفی نمی کرد...

اما حاتمی کیای امروز، مرد نفی است و از هر صدا و تصویرش، نفیِ جایی و کسی بلنداست... نفی کردن هایی که ریشه در دوگانه سازی ها و دوقطبی سازی ها دارند و...

اما حالا دو دهه بعد از آژانس شیشه ای، حاتمی کیا برای خودش بادیگارد ساخته است. بادیگاردی که باز همان جامعه چند ضلعی و چند صدایی را نشان میدهد اما صدای اضلاع دیگر را نفی کرده است. این بار کاگردان، فرودست انگارانه به قضاوت نشسته و حاضر نشده طرفین و اضلاع دیگر جامعه، محکم و بی پروا حرف شان را بزنند. حتی اگر پایان کار، قهرمان ما حاج حیدر باشد.

خلاصه کلام:

یادمان باشد حاج حیدرهای زمانه ی ما، بزرگ اند و این بزرگان هیچ نیازی ندارند که بادیگاردها، برای معرفی و بیان قهرمانی های آنان دیپلماسی و گفتمان دولت- ملت ها را قربانی کنند.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاریخ انتشار: 20فروردین1395، کدخبر: 525084: www.khabaronline.ir

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین