شعارسال: کاناواله و ظهوریان۱ به تازگی در دانشگاه ناپولی ایتالیا، به بررسی نقش رویکردهای کارآفرینانه بر عملکرد شرکتهای دانشبنیان ایرانی پرداختهاند. مقاله آنها در شماره ۲۸ نشریه کارآفرینی به چاپ خواهد رسید. بنابر اهمیت موضوع برای شرکت های دانشبنیان ایرانی، در این نوشتار کوتاه به عمدهترین یافتههای این مقاله خواهیم پرداخت.
کیارا کاناوله، دانشیار دانشگاه ناپولی پارتنوپه و رییس انجمن بینالمللی مدیریت بینفرهنگی در دانشگاه وین است. او تا به حال مطالعات تطبیقی متنوعی در زمینه نظریه های مدیریت و کارآفرینی میان کشورها و فرهنگهای مختلف انجام داده است.
ایمان ظهوریان، دانشجوی دکتری مدیریت، مشترکاً در دانشگاههای ناپولی فدریکوی دوم و ناپولی پارتنوپه بوده که هماکنون عوامل شناختیِ موثر بر نیّت و رویکرد کارآفرینانه را مطالعه میکند.
کارآفرینی در سطح محتوای راهبردی، به سوال کلیدی زیر پاسخ میدهد:
«در چه کسبوکاری وارد شویم؟»
تحلیلهای محیطی، مدلهای تصمیمگیری و تئوریهای مدیریت راهبردی تا حدود بسیاری برای پاسخگویی به این سؤال سودبخش اند. اما اگر پاسخ به این سوال روشن شده باشد، آنگاه فرآیند ورود به کسبوکار منتخب آنچنان اهمیت پیدا میکند که در واقع تضمینکننده بقاء کسبوکار خواهد بود.
تبیین دوگانه محتوای راهبردی و فرآیند راهبردی در عرصه کارآفرینی، ارزش افزوده دو تن از اساتید رشته مدیریت به نامهای لامپکین[۱] و دس[۲] بوده است. رویکردهای کارآفرینانه در واقع طبق تعریف این دو، تِم غالب رفتارها، روشها، رویهها و موضعگیریهای کسبوکار در مواجهه با موضوعات اجرایی کارآفرینی است.
اهمیت بررسی رویکردهای کارآفرینانه زمانی روشن میشود که بدانیم طبق آخرین گزارشهای جهانی از وضعیت کارآفرینی، بیش از نود درصد شرکتهای نوپا تنها یک سال پس از تأسیس شکست میخورند. جالب اینجاست که بیشتر این شکستها نه به خاطر رقابت که بهعلت عدم مدیریت صحیح رقم میخورند. اینجاست که تحلیل رویکردهای کارآفرینانه به عنوان سبک رفتاری شرکتهای نوپا و بررسی تأثیرگذاری این رویکردها بر بقاء کسبوکارها اهمیت پیدا میکند.
کاناواله[۳] و ظهوریان به تازگی در دانشگاه ناپولی ایتالیا، به بررسی نقش رویکردهای کارآفرینانه بر عملکرد شرکتهای دانشبنیان ایرانی پرداختهاند. مقاله آنها در شماره ۲۸ نشریه کارآفرینی[۴] به چاپ خواهد رسید. لذا بنابر اهمیت موضوع، در این نوشتار کوتاه به عمدهترین یافتههای این مقاله خواهیم پرداخت:
پس از آنکه لامپکین و دس در ۱۹۹۶ و در آکادمی مدیریت خواستار جهتگیری مطالعات حوزه کارآفرینی در راستای بررسی عوامل مؤثر بر رابطه میان رویکردهای کارآفرینانه و عملکرد کسبوکار شدند، بخش عمدهای از پژوهشهای کارآفرینی به این امر متمرکز شد. اما کماکان یکی از سؤالات ابتدایی این حوزه بدون پاسخ باقی مانده است: «رویکردهای کارآفرینانه را چگونه بسنجیم؟» پیداست که این سؤال ناشی از سؤال بزرگتر و مهمتری است که مربوط میشود به چگونگی تبیین و تعریف مفهوم مربوط. درباره این موضوع، پژوهشگران حوزه کارآفرینی دو پاسخ عمده ارائه میکنند:
۱) دستهای از پژوهشگران پیرو مفهومسازی اولیه میلر[۵] در سال ۱۹۸۳ بر این امر تأکید دارند که شرکتها تنها زمانی دارای رویکرد کارآفرینانه اندکه به طور همزمان هر سه گرایش رفتاری زیر را در میان تمام تصمیمات و عملیات اجرایی خود به کار بندند:
رفتار نوآورانه[۶]
رفتار پیشدستانه[۷]
پذیرش ریسک[۸]
۲) دسته دیگری از پژوهشگران اما با تأسی به مقاله لامپکین و دس در ۱۹۹۶ معتقدند رویکردهای کارآفرینانه متغیری است چند بعدی. در واقع آنها معتقدند ابعاد مختلف انعکاسی اند از آنچه در کل رویکردهای کارآفرینانه را تشکیل میدهد. به بیان دیگر، همانطور که در تصویر زیر قابل مشاهده است رویکردهای کارآفرینانه طبق این تعریف دارای پنج انعکاس است که میتوانند کم و بیش در تصمیمگیریهای شرکت نقش ایفا کند:
اما با گذشت زمان محققان دریافتند در شرایط و اقتضائات مختلف و متفاوت هر کدام از این پنج رویکرد کارآفرینانه میتوانند رفتاری منحصر به فرد ایفا کنند و به نحو ویژه و گاه متضادی با عملکرد کسبوکار ارتباط داشته باشد. لذا نحله سومی در مطالعات مربوط شکل گرفت. در این نحله، تمرکز بر مفهوم رویکردهای کارآفرینانه جای خود را به تمرکز بر هر رویکرد کارآفرینانه داد و رفتارهای شرکتها در صورتی که هر کدام سبدی از رویکردها را بخواهند به کار بگیرند مورد بررسی قرار گرفت.
پیشفرض چنین رویکردی این است که در شرایط و اقتضائات مختلف اهمیت و اثربخشی رویکردهای پنجگانه کارآفرینانه یکسان نخواهد بود. پژوهش کاناواله و ظهوریان از این فرض تبعیت میکند. لذا این پژوهش با توجه به اهمیت کارآفرینی دانشبنیان برای اقتصاد ایران و با توجه به اینکه بسیاری از نظریههای کارآفرینی چندان در اقتصادهای در حال توسعه مورد مطالعه دقیق از منظر توانایی توضیح و تبیین قرار نگرفتهاند، روی شرکتهای دانشبنیان ایرانی انجام شده است.
به این ترتیب که مفهوم عملکرد کسبوکار با توجه به نظریه اثربخشی سازمانی گری یوکل[۹] عملیاتی شده است. ارزش این نظریه این است که بیان میکند اگر شرکتها از سه منظر زیر دارای اوضاع بهسامان و رو به بهبود باشند بقاء خود را تضمین کردهاند. این منظرهای عملکرد عبارتند از:
بازدهی فرآیندها
انطباقپذیری با محیط بیرونی
سرمایه انسانی کارآمد
حال میبایست در شرایط منحصر به فرد اقتصاد دانشبنیان ایران مشخص شود کدام رویکردهای کارآفرینانه میتوانند منجر به بهبود وضع عملکرد از سه منظر فوق شوند. برای پاسخ به این پرسش کلیدی، کاناواله و ظهوریان همپوشانی متغیرها را بررسی کردهاند.
نتایج تحقیق آنها در میان حدوداً ۱۵۰ شرکت دانشبنیان ایرانی نشان میدهد دو عامل رفتار پیشدستانه و ریسکپذیری تمامی رابطه مثبت بین رویکردهای کارآفرینانه و عملکرد کسبوکار را تبیین میکنند و توضیح میدهند. به بیان سادهتر، اگر شرکتی دانشبنیان در ایران بخواهد عملکرد خود را در آینده تضمین کند و بخواهد بقاء بیشتری داشته باشند میبایست در تمامی تصمیمات و رفتارهای کارآفرینانه خود توجه ویژهای درباره پیشدستی در بهرهگیری از فرصتهای موجود در بازار نشان بدهد و در عین حال از پذیرش ریسکهای عملیاتی و مالی بسیار نهراسد.
اگرچه یافته ارزشمند فوق به این معنا نیست که دیگر رویکردها اثر معناداری بر عملکرد نخواهند داشت، باید توجه کرد اهمیت دو عامل فوق بیشتر از عوامل دیگر است. به بیان دیگر، اگر برای کارآفرینی موفق به قابلیت نوآوری افراد و شرکتها تأکید میشود باید حتماً در نظر داشت این قابلیت نوآوری پس از یادگیری رفتار پیشدستانه و فرصتشناسی و ریسکپذیری دارای اهمیت است نه قبل از آن. همچنین است در مورد مقوله رقابت.
به طور کلی میتوان برداشت کرد فضای اقتصاد دانشبنیان ایران بیشتر از آنکه به فعالیت نوآورانه، رقابتهای تهاجمی و فعالیتهای مستقل کسبوکارها نیاز داشته باشد، نیازمند شناسایی فرصتها و بهرهگیری به موقع و اثربخش از فرصتها و در عین پذیرش ریسکهای عملیاتی و تعهدات مالی از قبیل وامهای بزرگ از سوی فعالان این حوزه است.
لذا در انتهای این مقاله توصیه شده است در آموزشها و سیاستگذاریهای کارآفرینی در صنایع دانشبنیان ایران تأکید ویژهای بر این دو عامل باید باشد تا شرکتهای کارآفرین دانشبنیانی داشتهباشیم که عملکرد بهتری دارند و در نتیجه بیشتر عمر خواهند کرد.
منابع
Lumpkin, G. D., & Dess, G. G. (1996). Clarifying The Entrepreneurial Orientation Construct and Linking It to Performance. Academy of Management Review, 21(1), 135-172.
Miller, D. (1983). The correlates of entrepreneurship in three types of firms. Management Science, 29(7), 770-791.
Yukl, G. (2008). How leaders influence organizational effectiveness. The Leadership Quarterly, 19, 708-722.
[۱] Lumpkin
[۲] Dess
[۳] Cannavale
[۴] Journal of Entrepreneurship – Sage Publication
[۵] Miller
[۶] Innovativeness
[۷] Proactiveness
[۸] Risk taking
[۹] Gary Yukl
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت بردار، تاریخ انتشار:12دی1397 ، کدخبر: - : www.bordar-ensani.ir