شعار سال:
دهه نود شمسی به نیمه رسیده است و شورای نظارت در این پنج سال بر کرسی خود، تن چهار نفر را بر چرم خود لمس کرده است. دوران هر یک از این شخصیتها با فراز و فرودهای متعددی روبهرو بوده است. هر یک با جنجالی مدیریت خود را به پایان رسانده است و آخری نیز آرام آرام پایش به جنجال باز شده است؛ اگرچه رزومه کاری او نشان میدهد او استاد «فرار رو به جلو» است.عرفی در جامعه بر شوراهای نظارت و ارزشیابی مجموعه وزارت ارشاد حاکم شده است که این نهادها تنها وظیفه نظارت را دارا هستند. نظارت نیز معنای سلبی پیدا کرده است و اسمش را سانسور نهادند. یعنی ممیز شورا با حضور بر سر یک اجرای آماده شده برای نظارت، در نهایت در برگههای فرمالیته نسبت به خطوط قرمزی نظر میدهد و با گرفتن تعهدی، آن اجرا را «بدون مشکل» معرفی میکند. این وسط هستند نمایشهایی که به سرمنزل مقصود نمیرسند؛ لیکن تعدادشان به قدری اندک است که حتی رسانهای نمیشوند و البته برخی هم بوق و کرنا به دست، به شورای نظارت حمله میکنند. نمونه اخیرش را روز گذشته در نشست خبری نمایش «همسایه آقا» حسین کیانی شاهد بودیم که وی همگام با گروه نمایشی خود از عدم صدور مجوز اجرا، برای یکی از آثارش سخن میگفت، بدون آنکه جزییاتی از این عدم صدور مجوز و دلایلش منتشر کند.
میخواهند با شعار «من سانسور میشوم» آمار فروششان را افزایش دهند
با این حال شورای نظارت و ارزشیابی در تمام این سالها رکن مهم دیگر خود را نادیده گرفته است. این فراموشی جایگاه و ارزش شورا را زیر سوال برده است. چهره شورای نظارت با تبدیل شدنش به سانسورچی بد قصهها، بیش از گذشته «تخم نفرت» در دل جامعهای متناقضنما کاشته است. با آنکه بیشتر اوقات حق با شورا بوده است. رفتار محافظهکارانه مدیران این شورا که با سکوت زهرآگینشان توأم بوده است، دست برخی را باز گذاشت تا با شعار «من سانسور میشوم» سقف فروش خود را بالا برند و در این وانفسا حتی نمایشی علیه سانسور روی صحنه برند، بدون آنکه کسی از خود بپرسد چگونه میشود در جامعه سانسور شده در مذمت سانسور نمایشی کار کرد.
واکنشهای عجیب شورای نظارت در گام نظارتی خود حتی کار را به جایی کشانده است که برخی هنرمندان به این مسأله پی بردهاند توقیفی دو سه روزه، فروش نمایش را تضمین میکند و هستند در همین ایام که با نمایش خود، «بوق و کرنا» هم به سالن بردهاند.
اما رکن دومی که غفلت از آن شورای نظارت را ضعیف کرده است، چیست؟ «ارزشیابی». همان چیزی که جامعه تئاتری از آن رنج میبرد. با گسترش فضای اجرایی در تئاتر ایران و تکثیر سالنهای خصوصی در سطح تهران و حتی باز شدن پای دیگر سالنها غیرتئاتری به اجرا، کیفیت آثار رو به نزول رفته است. هنرمندان به ضرب فروش بیشتر از هزینههای اولیه خود کاسته و بخش عمدهای از سرمایه اولیه خود را صرف اجاره بهای سالن می کنند. در نهایت زمان تمرینها کاسته میشود و نمایشهای ضعیفی روی صحنه میرود. گروهها آموختهاند برای پوشاندن ضعف دست به دامان ستارگان مدیومهای دیگر شوند. پای ورزشکاران به سالن تئاتر باز شد و نتیجه آن راه افتادن سیرک انسانی عظیمی در فضای تئاتر ایران بوده است. با علم بر اینکه سیرک خود یک گونه نمایشی است که بعید است دوستان شورا بر آن واقف باشند.
شورای نظارت در این سالها ارزش ارزشیابی را فراموش کردند. نمایشهایی که کیفیت نازل داشتند در سالنهای با کیفیت اجرا شدند و بعدها خبرهایی مبنی بر پرداخت هزینههای هنگفت برای اجاره این سالنها به بیرون درز پیدا میکرد. در دوران رضا دادویی، نمایش «عاشقانههای ناآرام» که تا سالیان سال میتوان از آن به عنوان یک مورد مطالعاتی سخن گفت، به صرف پرداخت مبلغ پنج میلیون تومان برای هر شب اجرا تالار وحدت، موفق میشود بدون هیچ پشتوانه هنری به اجرایی اسفناک بدل شود. نمایش در شورای نظارت رد شده بود؛ اما مشخص نمیشود چگونه اجرا میشود و حتی پیش از اخذ مجوز تبلیغات میکند. شورا در خنثیترین رفتار ممکن یوغ «عاشقانههای ناآرام» را بر گردن تالار وحدت قرار میدهد و خود را از این گناه مبرا میکند. نتیجه آنکه یکی از ضعیفترین آثار نمایشی - که حتی نمیتوان آن را تئاتر نامید - به پشتوانه ستارگان سینماییش به فروش قابل توجهی دست یابد.
نگارنده در زمان اجرای این نمایش مطلبی با عنوان ««عاشقانههای ناآرام»: امضایی به قیمت یک میلیون ریال» درباره این نمایش نگاشته است.
رفتار رضا دادویی حتی پس از رفتنش از شورای نظارت نیز توأم به عدم درکش بر کیفیت بود. کافی است به آثار روی صحنه رفته در تالار وحدت و حافظ و آزادی دقت کنید. از زمانی که پای آقای دادویی به بنیاد رودکی باز شده و مهر مشاور هنری برای آثار نمایشی بر حکمش خورد،گرایش نمایشها به سمت فروش به هر ضرب و زور شده است. نمونه بارزش دو نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» و «دوباره این آهنگ را بنواز، سام» است. هر دو نمایش از اصول اولیه تئاتر دور هستند و ضعفهای عمدهاشان بار هنری دو سالن حافظ و وحدت را زیر سوال میبرند. نمایش اصغر خلیلی فاقد نمایشنامهای قوی است و بازی بازیگران اصلیش - همچون نرگس محمدی - اسفناک است. کار داوود بنیاردلان نیز پیشتر در یادداشتی با عنوان «سیرک انسانی برای خیانت به تماشاگران» به شکل عمدهای مورد نقد قرار گرفته است.
در این میان بد نیست گفته شود نمایش «کشتن گربه بابا فونتن یا دیگه منو صدا نزن مادر» رضا دادویی که از 25 آبان 94 در تماشاخانه باران روی صحنه رفته بود، پیش از زمان مقرر به دلیل کیفیت نازل اثر، اجرایش توسط سالن متوقف شد تا تنها با دوازده اجرا کارش به «راند آخر» کشیده نشود.
وضعیت در دوران محمدرضا الوند، مدیر پیش از دادویی نیز چندان خوب نبوده است. دوران الوند گشایش عظیمی برای تئاتر آزاد بود و تکثیر این آثار به فرهنگسراها و سراهای محله رسید. رفتار خنثی محمدرضا الوند نسبت به تئاتر آزاد به قدری برجسته بود که با رفتن او از شورای نظارت اعتراضاتی از جانب صنف تئاتر آزاد و شخص جعفری شنیده شد. آنان با فقدان الوند خواهان اعمال نظارت توسط خود شدند. شاید سوال مهم این بود که چرا چنین خواستههایی در زمان الوند مطرح نمیشود و جواب بسیار ساده است. الوند خود از هنرمندان تئاتر آزاد است. او سال 94 و 95 را با نمایش «طرز تهیه شوهر» دنبال کرد. نمایش کمدی در سبک و سیاق تئاتر آزاد که متاسفانه در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی - که احتمالاً با رانتهای ممکن در اختیار او قرار گرفته شده است - روی صحنه رفت. درباره این نمایش نیز در مطلبی با عنوان «کمدی موزیکال با طعم هایدگر در خانه اندیشمندان» به رشته تحریر درآورده بودم.
دوران حسین موذن حواشی کمتری داشت؛ اما در زیر لایهها اتفاقات مهمتری در حال رخ دادن بود. نمونه بارز این رویدادها اتفاقات تماشاخانه ایرانشهر و مدیریت دریابیگی بر آن مجموعه بود. در زمانی که مجید سرسنگی چندان رغبتی به ایرانشهر نداشت و همه چیز به دریابیگی محول شد، سطح کیفی آثار به شکل قابلتوجهی نزول پیدا کرد و آثاری چون «پینوکیا» و «پپرونی برای دیکتاتور» روی صحنه رفتند که در نهایت به همان حاشیهسازی و تضمین فروش گرایش پیدا کردند. اما چنین ترفندهایی برای فروش بیشتر دیگر موفق عمل نکرد؛ لیکن کیفیت آثار چندان بالا نرفت. نکته قابل تامل آن بود که دریابیگی خود از اعضای شورای نظارت بود و بیگمان او باید درباره ارزش هنری آثار سواد تئاتری میداشته؛ ولی خروجی ایرانشهر در دوران حضور او چیز دیگری میگفت. نمایشهایی چون «پرواز ایکار» دال بر این مساله است که به صرف داشتن ستاره در نمایشی، سالن در اختیار گروه قرار داده میشود.
دوران حسین موذن از لحاظ ممیزی چندان پرحاشیه نبود؛ ولی هجوم آثار بیکیفیت در این دوران چندماه کم نبود. تئاترهای آزاد گسترش پیدا کردند و حتی مجوز نمایش محمدرضا الوند در دوران مدیریت او صادر شد. شاهکار نهایی نیز نمایش «دپوتات» از اتابک نادری بود که منهای ممیزهای نگرفته شده، اثری بیکیفیت و نازل از منظر هنری بود و از قضا در ایوان شمس روی صحنه رفت. نکته مشترک این دو نمایش آن است که هر دو کارگردان از کارمندان رسمی مرکز هنرهای نمایشی هستند و هر دو در سالنی متعلق به شهرداری تهران روی صحنه رفتهاند. یکی از اعضای شورای نظارت و ارزشیابی نیروی شهرداری است.
با حضور رحمت امینی در شورای نظارت به نظر میرسید وضعیت کیفیت بهتر شود. او استاد دانشگاه است و برای خود ارزش هنری قائل است. مقاله علمی مینویسند و حتی برای مدتی طولانی روزنامهنگار بوده است. علاوه بر این مدیریتش در حوزه هنری رنگ و لعاب محافظهکاری داشت. تلاش او بیشتر معطوف به آن بود مورد غضب مدیران حوزه قرار نگیرد تا آنکه دل هنرمندان را راضی نگاه دارد. نتیجه آن حضور نسبتاً طولانیش در ساختمان خیابان سمیه بود و جای شکی نبود که با رفتنش به طرفه العینی به جای حسین موذن قرار گرفت. گویا صندلی خالی همیشه برایش مهیاست؛ اما جهان برای او به شکل دیگری رقم خورد.
نمایشهایی که این روزها در وحدت و حافظ روی صحنه رفتهاند با امضای کارمندانش امکان نمایش یافتهاند. حتی در دوره او نمایش «دپوتات» وارد تور شد و گروه اجرا ثانویهای در تهران داشتند. فضای فشل شورا حتی مشمول نمایشی با قلم نگارنده نیز گرفته است. کار که کیفیت لازم را نداشته و حتی بازبینان به آن اذعان داشته به آن اجازه اجرا دادهاند؛ اما قضیه زمانی جالب میشود که بازبین به تماشاخانه صاحب اجرا تماس گرفته و گفته است کار فاقد کیفیت است. چند شب از اجرای نمایش میگذرد و مدیریت سالن تصمیم میگیرد اجرا را کنسل کند. به همین راحتی.
سوال این است چرا بازبینان زیر برگهای را امضا کردهاند که به گروهی مجوز اجرا میدهد؟ چرا با درک قدرت ارزشیابی با فشلترین روش ممکن به کارها مجوز داده میشود؟ آیا بازبینان شورای نظارت که نمونه خوبی از آنان مشغول به اجرای تئاتر آزاد است، ملاکهای خوبی برای ارزشیابی آثار نمایشی هستند؟ آیا دقت و ظرافت هنری این افراد در طول این سالها مورد ارزیابی قرار گرفته شده است؟ آیا آنان درکی از مسائل اجرا دارند،آن طور که در آثار خودشان نمود ندارد؟ آیا شورای نظارت و ارزشیابی جایی است برای چند شغلهها؟
کافی است به برخی از اعضا دقت کنید. حسین مسافرآستانه، رحمت امینی، شهرام کرمی و ... که همگی علاوه بر پستهای مدیریتی، دبیران جشنوارههای متعدد و مشغول به فعالیتها تئاتری خود هستند. این شورا چه زمان وقت میکند رصدی درست از وضعیت تئاتر ایران داشته باشد؟
نتیجه کار قابل توجه است، آثار بیکیفیت در همه جای تهران با مهر و مجوز شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی کشور.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار 7مرداد 95 ، کد مطلب:1142076: www. tasnimnews.com