شعار سال: افرادي که دلسوزانه با فيلترينگ موافقند، نسبت به تأثيرات سوء بعضي محتواها و رسانهها و رفتارسازيهايشان در حوزههاي اخلاقي، فکري و امنيتي عليالخصوص بر نسلهاي آينده ابراز نگراني ميکنند. «آيا عاقلانه است که چاقويي برّنده را به دست کودکي بدهيم، درحاليکه ممکن است به خود يا ديگران آسيب بزند؟»، «آيا عاقلانه است از طريق ايجاد دسترسي و خدمات عمومي دولتي منجر به رفتارسازيهايي بر خلاف امنيت ملي کشور شويم؟»، «آيا رواست که نسبت به انحطاط اخلاقي جامعه و جوانانمان بيتفاوت باشيم؟» آنها دلايل به ظاهر محکمي در لزوم فيلترينگ فضاي مجازي مطرح ميکنند و از نتايج ناگوار عدم فيلترينگ سخن ميگويند. از اين رو همدلي بخش زيادي از قشر اخلاقمحور، متدين و دلسوز کشور را نيز به دست ميآورند؛ اگر چه همين قشر از مردم نيز به واسطهي برخي محدوديتهايي که براي خودشان ايجاد ميشود و تحت تأثير صداي پرصداي افراد دلسوز و غيردلسوزي که مخالف فيلترينگ هستند، احساس ميکنند که يک جاي کار ميلنگد و شايد هنوز کسي پرده از رخسارِ درست و غلط ماجرا برنداشته باشد.
کجاي کار ميلنگد؟ نگارنده که معتقد است آخرينبار اسلام بود که پرده از رخسار حقايق برداشت و حالا بشر چارهاي جز غبارروبي و استخراج معاني و راههاي اقوم آن و پيادهسازي آن راهها ندارد، اشکال کار را در قربانيکردن رشد مردم، دخيلنکردن اراده آنها و عدم توجه به فرآيند رشد ميبيند. رفتار مسئولين امر در قبال دلسوزان و غيردلسوزان موافق و مخالف فيلترينگ، از جانب هر دو گروه يک وادادگي تلقي ميشود. گويي آنها تحت تأثير پرزوربودن سمبهي اين و آن گاهي به اين سمت و گاهي به آن سمت وا ميدهند و هيچ مبناي ديگري برايشان حائز اهميت نيست. اين اولين خيانتي است که مسئله را از يک موضوعي که تمام خانوادهها و اقشار مختلف در سطوح متفاوت با آن مواجهاند و بايد به آن فکر کنند، به موضوعي سياسي و برخاسته از منافع حزبي تقليل ميدهد، تا جايي که ديگر هدف اساسي که رشد مردم بود، در فضاي مهآلودي محو شود و حتي دلسوزان موافق فيلترينگ نيز از آن غافل شده و اگر سمبهشان چربيد، فيلترينگ را به مثابه تيغ تيزي در دست مسئولين امر ميگذارند و آنها هم علاوه بر کوتاهکردن موانع رشد، زمينه رشد را هم سر ميبرند. مهآلودگي فضا تا جايي پيش ميرود که افرادي که نگران دردسترسبودن چاقو براي کودکشان بودند، در همين سطح نگراني ميمانند و زمينهسازي براي رشد فرزندشان را فراموش ميکنند. گويي ترجيح ميدهند کودک، کودک بماند و چاقو را به کلي درک نکند؛ حال آنکه اين اتفاق نه پايا خواهد بود و نه منطبق بر فطرت کمالگراي انسان.
بايد از مسئولين امر که گاه تحت تأثير بادهاي موافق و مخالف، از خود رفتارهاي متعارض نشان ميدهند پرسيد که براي آموزش و رشد سواد رسانهاي خانوادهها و فرزندانشان و آگاهي بيشتر آنها از اقتضائات، فرصتها و آسيبهاي فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي چه کردند و به دلسوزاني که موافق فيلترينگ هستند يادآور شد که اولين و واقعيترين فيلتر در اثر تربيت خانوادگي و به دنبال آگاهي و سلامت خانوادهها رخ خواهد داد و چه بسا مطالبه فيلترينگ در موارد ضروري بايد مبتني بر فهم آنان از آن ضرورت و با مشارکت بيشتر آنان در اين امر صورت بگيرد.
«دکمهي فيلترينگ کجاست؟» اولين و سادهترين سوالي است که مسئولين بعد از رسيدن به آستانه تحمل در بحرانهاي اخلاقي و امنيتي و بعد از به خطر افتادن حيثيت خود يا تحت فشار قشري دلسوز و بعد از انفعال در مقابل آسيبهاي فضاي مجازي و زمينهسازي براي واکسينهکردن حتيالامکان مخاطبان در مقابل آنها، از خود ميپرسند.
علی خسروی راد، کارشناسی ارشد مدیریت رسانه
برگرفته از فضای مجازی