یک رزیدنت بیهوشی با تاکید بر لزوم برگزاری جلسات روان درمانی برای کلیه رزیدنت ها، گفت: «متاسفانه هیچ کسی به این مسئله توجهی نکرده است. روانشناس نمیتواند به ما کمکی کند چرا که به ما راهکار میدهد، ولی ما نیازی به راهکار نداریم بلکه باید روان درمانی شویم و این کار یک روانپزشک است که دورههای مخصوصی در این زمینه دیده باشد. حضور روانشناس برای ما که چنین صدمات روحی در این دوران به ما وارد شده کارساز نیست.»
شعار سال: یک رزیدنت بیهوشی گفت: «فکر کنید در پیک پنجم من در بیمارستان مسیح دانشوری بودم در رشته بیهوشی فقط یک نفر کشیک بود و من یک نفر باید همه آی سی یوهای بالا و پایین و اورژانس و تمام بخشها با آن همه پله و آن وضعیت بیمارستان را پوشش میدادم. به عنوان مثال بخش بالا که ۲۰۰ پله دارد کد میخورد و آن طرف بیمارستان در زیرزمین هم کد میخورد و تصور کنید من چطور باید این مسیرها را طی میکردم و فشار زیادی بر من وارد میشد درحالی که میتوانستند در آن زمان بخواهند که اساتید هم به کمک بیایند و در بیمارستان حاضر باشند و یکسری بخشها را برای کمک به ما کاور کنند فکر کنید به جز اینها اتاق عمل با ما بود همچنین رسیدگی به هر بیمار بدحالی هم با ما بود.»
یک رزیدنت بیهوشی با تاکید بر لزوم برگزاری جلسات روان درمانی برای کلیه رزیدنت ها، گفت: «متاسفانه هیچ کسی به این مسئله توجهی نکرده است. روانشناس نمیتواند به ما کمکی کند چرا که به ما راهکار میدهد، ولی ما نیازی به راهکار نداریم بلکه باید روان درمانی شویم و این کار یک روانپزشک است که دورههای مخصوصی در این زمینه دیده باشد. حضور روانشناس برای ما که چنین صدمات روحی در این دوران به ما وارد شده کارساز نیست.»
متاسفانه مشکلات رزیدنتها در کشور به دلیل عدم توجه مسوولین لاینحل باقی مانده و هر چند وقت یک بار شاهد خبر تلخ خودکشی یا مرگ ناگهانی بر اثر فشار کاری یک رزیدنت هستیم. این بار، اما خبر خودکشی تلختر بود، چون رزیدنتی که خودکشی کرده رزیدنت سال چهارم بوده و در واقع چیزی به پایان دوره دستیاری اش نمانده بود و از این تلختر اینکه وی رزیدنت روانپزشکی بوده است و این نشان از وضعیت بحرانی رزیدنتهای کشور دارد.
دکتر مهدیار سعیدیان در توئیتی نوشته است: «شرایط مرگهای ناگهانی و حتی خودکشی در میان پزشکان جوان و رزیدنتها فوق بحرانی شده است، اما دریغ از یک اقدام موثر از جانب وزارت بهداشت!» وی در گفت و گویی بیان کرده شرایط رزیدنتی را به «قرارداد ترکمانچای» تشبیه کرده بود.
یک رزیدنت بیهوشی گفت: «رشته من بیهوشی است و در دوره کرونا فشار کاری زیادی به ما وارد شد در واقع رزیدنتهای بیهوشی باید به تمام بیماران بدحال همه رشتهها رسیدگی کنند یعنی رزیدنتهای داخلی، قلب، اطفال و هر مرکزی اگر ندانند چه باید بکنند از رزیدنتهای بیهوشی کمک میگیرند و هر وقت که فکر کنند بیمار در معرض خطر است از رزیدنت بیهوشی کمک میگیرند. بیماران کووید -۱۹ بسیار زیاد بودند و تمام رشتهها برای درمان این بیماران درگیر بودند، ولی رسیدگی به وضعیت بیماران بدحال بر عهده رزیدنتهای بیهوشی بود.»
وی در ادامه گفت: «فشاری که در دوران کرونا به ما وارد شد بسیار زیاد بود یک دفعه میدیدیم که در یک شب ۲۰ تا ۲۵ بیمار کرونایی را باید لوله گذاری داخل تراشه (اینتوبه) میکردیم یا به عنوان مثال ۳۰ بیمار در یک بیمارستان اکسپایر (فوت) میشدند که این آمار خیلی زیاد بود تصور کنید در یک ۲۴ ساعت چه فشاری به ما وارد میشد. نکتهای که هیچ وقت کسی به آن توجهی نکرد این بود که بار روانی که از این بابت به رزیدنتها وارد میشد بسیار زیاد بود. من به چند نفر باید بگویم که متاسفم، بیمارتان فوت شد؟ یا چطور میتوانم التماسهای خانواده بیماران را ببینم که میگویند شما را به خدا جوان ما را به ما برگردانید و حالم خوب باشد.»
وی افزود: «مگر من آدم نیستم؟ وقتی روزانه ۲۰ فوتی داریم طاقت دیدن ضجه چند نفر را دارم؟ اینکه به مردم میگفتند رعایت کنید کادر درمان خسته است مشکل اصلی ما فشار کاری نبود بلکه آن بار روانی ناشی از دیدن فوت بیماران بود.»
وی خاطرنشان کرد: «من نمیتوانم هیچ کاری برای حفظ سلامت روانم انجام دهم. از لحاظ روانی اینقدر خسته شدم که الان که رزیدنت سال سوم هستم فکر میکنم که شاید نباید ادامه تحصیل میدادم، شاید بهتر بود من هم مثل بقیه افراد زندگی عادی داشته باشم. رزیدنتها بخصوص رشته بیهوشی نه خواب دارند نه خوراک. من که از شهرستان آمدم حتی وقت غذا خوردن ندارم و زمانی که از بیمارستان به منزل میرسم اینقدر خسته هستم که ترجیح میدم بخوابم تا بتوانم برای فردا کارم را ادامه بدهم و این فاجعه است.»
وی گفت: «متاسفانه هیچ وقتی برای آموزش ما باقی نمیماند یعنی اگر قرار باشد دو ساعت درس بخوانیم باید از خوابمان بزنیم این در حالی نیست که ما ساعت خواب زیادی داشته باشیم من ساعت ۵ صبح از خانه به طرف محل کارم حرکت میکنم و از آنطرف هم ۹ شب به منزل میرسم. در این میان باید به سلامت روان خودم، تغذیه، کارهای روزمره هم فکر کنم.»
رزیدنت بیهوشی با تاکید بر لزوم برگزاری جلسات روان درمانی برای کلیه رزیدنت ها، گفت: «متاسفانه هیچ کسی به این مسئله توجهی نکرده است. روانشناس نمیتواند به ما کمکی کند چرا که به ما راهکار میدهد، ولی ما نیازی به راهکار نداریم بلکه باید روان درمانی شویم و این کار یک روانپزشک است که دورههای مخصوصی در این زمینه دیده باشد. حضور روانشناس برای ما که چنین صدمات روحی در این دوران به ما وارد شده کارساز نیست.»
وی گفت: «از لحاظ مالی باید بگویم با حقوق رزیدنتی نمیتوان زندگی کرد و من از خانواده ام کمک میگیرم. حق الزحمهای که به ما پرداخت میشود فقط برای پول بنزین ما کفایت میکند و به هیچ عنوان هزینههای سنگین زندگی را نمیتوانیم با حقوق رزیدنتی پوشش دهیم. این حقوق برای افراد مجرد کافی نیست چه برسد به رزیدنتهایی که متاهل هستند.»
وی افزود: «بارها به ما وعده پیگیری و رفع مشکلات مالی رزیدنتها را داده اند و از افزایش ۲۰ درصدی پرداختی رزیدنتها گفته اند که این اصلا رقمی نیست که مشکلی را حل بکند. باید یک اقدام اساسی در این زمینه صورت بگیرد. حتی افراد شاغل در خانه بهداشت که با مدرک سیکل یا دیپلم خدمت میکنند شرایط رفاهی بهتری نسبت به رزیدنتها دارند. باید پرداختی به رزیدنتها با توجه به خط فقر باشد. البته به ما گفته میشود شما دانشجو هستید بله ما دانشجو هستیم، اما سالها وقت برای تحصیل گذراندیم و در این سن چگونه باید با چنین دریافتیهای اندکی زندگی را بگذرانیم.»
وی گفت: «آموزش رزیدنتها در دوران کرونا کاملا حذف شده و هیچ کلاسی عملا برای هیچ رشتهای برگزار نشد. تمام ما رزیدنتها موظف هستیم که کشیک مان را پر کنیم، ولی قضیه این است که اینقدر ظرفیتها خالی مانده که اگر قرار بوده یک بیمارستان با ۶ نفر رزیدنت پر میشد الان مثلا دو تا سه رزیدنت هستند که باید تمام ۳۰ روز را کاور کنند یعنی فکر کنید من رزیدنت سال چهارم باید برم داخل بیمارستانی که قبلا ۶ نفره پر میشده و من باید ۵ کشیک میدادم الان باید ۱۰ کشیک بدهم این در حالی است که تمام وظایف کشیک هم با من است.
فکر کنید در پیک پنجم من در بیمارستان مسیح دانشوری بودم در رشته بیهوشی فقط یک نفر کشیک بود و من یک نفر باید همه آی سی یوهای بالا و پایین و اورژانس و تمام بخشها با آن همه پله و آن وضعیت بیمارستان را پوشش میدادم. به عنوان مثال بخش بالا که ۲۰۰ پله دارد کد میخورد و آن طرف بیمارستان در زیرزمین هم کد میخورد و تصور کنید من چطور باید این مسیرها را طی میکردم و فشار زیادی بر من وارد میشد درحالی که میتوانستند در آن زمان بخواهند که اساتید هم به کمک بیایند و در بیمارستان حاضر باشند و یکسری بخشها را برای کمک به ما کاور کنند فکر کنید به جز اینها اتاق عمل با ما بود همچنین رسیدگی به هر بیمار بدحالی هم با ما بود.
وی در پایان گفت: «در یک زمان در اورژانس سه بیمار بدحال داشتم و آی سی یو چند بیمار دیگه و از بالا هم تماس میگرفتند که بیمارمان بدحال است و خودت را برسان! مگر من چند نفر هستم؟ باید یک پزشک مقیم یا استاد فعال در حوزه درمانی داشته باشند. الان شرایط ما به گونهای است که فقط داریم شیفت پر میکنیم.»
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سلامت نیوز، تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۰، کدخبر:۳۲۰۳۷۳، www.salamatnews.com