* رانت بوجود نخواهد آمد؟الان هم برای مافیای خودرو رانت وجود دارد. وقتی واردات نیست، عدهای به سودهای کلان میرسند.
* درست است، ولی واردات انجام شود این رانت وجود دارد هر چند شکی در این نیست که رقابت ایجاد میشود و از آن جهت یکسری بخواهند از این طریق رانت ببرند باید فکری شود.آن باید مدیریت شود.
* برای مدیریت این مجلس فکری کرده است؟دولت باید مدیریت کند. هر کاری را شروع کنیم مسائلی وجود دارد. در گذشته خودرو وارد میشد چه اتفاقی میافتاد؟ ۸ سال قبل از این چطور بود؟ همان روند بازمی گردد.
* یعنی نگرانی ندارید؟باید مراقبت کنند تا رانت ایجاد نشود، یعنی دست عدهای خاص نباشد و شرکتهای خاص بصورت انحصاری وارد نکنند. اینکه ما آوردیم گفتیم با ارز غیرصادراتی باشد، یعنی ناشی از صادرات نیست. ارز خود یا دیگران، ایرانیانی که خارج از ایران ارز دارند، تا فشار بر ارز نیز وارد نشود. دست عدهای خاص نباشد و دست اشخاص حقیقی و حقوقی باشد، هر کسی بتواند با شرایطی که دولت اعلام میکند و تعرفهای که اعلام میشود، میتواند خودرو را وارد کند.
* دولت آقای رئیسی را در این ۶-۵ ماه چطور دیدید؟آقای رئیسی خودشان خوب شروع کردند یعنی بدون معطلی کار را شروع کرد. این تعبیر را بکار ببرم که توفنده شروع کردند. سفرهای استانی آقای رئیسی در ۴ ماه اول، حتی بیشتر از دولت نهم و دهم شد. اینکه میگویند با سرعت عمل و سریع و کم هزینه و پرکار هستند، من اینطور دیدم. کابینه آقای رئیسی هم تازه بود و تا یک سال دیگر تفاوتها معلوم میشود که آیا همه میمانند و همه در یک وضع هستند یا خیر. ولی کار را خوب شروع کردند.
* به کل کابینه رای دادید؟غیر از یک نفر به همه رای دادم.
* یعنی آموزش و پرورش؟بله.
* از رای خود تا الان راضی هستید؟از اکثر آن راضی هستم.
* تعامل مجلس با دولت تا الان تعامل خوبی بوده است. درست است؟بله. ولی مجلس یک روحیهای دارد؛ من هم در مجلس و هم در دولت بودم، مجلس همیشه روحیه منتقد نسبت به دولت دارد و همیشه انتقادی برخورد میکند، هر چند دولتی که موافق بوده و وزرایی که خود مجلس رای داده است. در این مجلس هم یک حرکت انتقادی آغاز شده است حتی در کسانی که موافق آمدن آقای رئیسی بودند. من گاهی گلایه میکنم که شما خواستید و اگر انتقادی میکنید با لحن ملایمتر باشد. من میگویم انتقاد منصفانه و دلسوزانه باید باشد.
نامه اخیر ۲۵۰ نماینده مجلس در واکنش به نامه نمایندگان کنگره آمریکا به بایدن بود* نامه ۲۵۰ تا برای مذاکرات هستهای امضا کردید؟بله.
* نظر شما درباره متن نامه چیست؟متن نامه را برخی از دوستان تهیه کردند و، چون اعتماد وجود دارد، نمایندگان تیتر را امضا کردند. من میتوانم این تعبیر را بکار ببرم که. این نامه در مقابل نامه و بیانیه کنگره امریکا بود که برای بایدن نوشته بودند که تائید نمیکنیم و یک جواب اینچنینی بود که آنها حرکت کردند و از سوی مجلس ما نیز یک جوابی باشد که روی آن اصول و خط قرمزها تاکید کنیم. عمده این بود و یک پشتیبانی از تیم مذاکره کننده بود که قدرت چانه زنی آنها بالاتر رود.
* به عنوان نماینده مردم تبریز از استانداری که انتخاب شده راضی هستید؟همه مدیران وقتی انتخاب میشوند، چند ماه اول برای مستقر شدن است. استاندار ما هم چند ماه اول که کار خودش را شروع کرد با توجه به این که کارهای استان زیاد بود، چالشی بود، توانست اینها را پیش ببرد. مسئله تنش آب تبریز بود که از یکسال گذشته با استاندار قبلی پیگیر بودیم و در زمان ایشان به مرحله نهایی رسید. حوادث دیگری پیش آمد، همان مسائلی که در خصوص باشگاه تراکتور و ماشین سازی بود، استاندار در این زمینهها نیز خوب ورود کرد. یعنی با اشراف و تسلط کار را پیش برد.
* اتفاقی که در معارفه ایشان افتاد که خیلی هم تلخ بود، بالاخره موضوع چه بود؟همان که گفتند، یک فردی از گذشته ناراحتی داشت و در یک پایگاه بسیج بود که از آنجا عزلش کرده بودند و برخوردها با او خوب نبوده، ناراحتی برای خودش نگه داشت و اینجا بدون حساب و کتاب و بدون اینکه کارش را بسنجد، انجام داد. از بچههای سپاه بود و اینکه این کار او چه ضربهای ایجاد میکنند و دشمن چه برخوردی دارد، بدون اینکه اینها را ارزیابی کند و بدون فکر و با کسی مشورت کند کاری انجام داد.
* طرف را میشناختید؟بعدها شناختیم، در آنجا نمیشناختیم. بعداً معرفی کردند که کیست و چگونه است. همه در داخل خانواده سپاه بودند، ولی منتهی کار اشتباه فاحشی بود که انجام دادند و همه این حرکت را محکوم کردند حتی خانواده خود او هم این کار را قبول نکرد.
* شما از نمایندگان آذربایجان شرقی هستید. در این مدت در خصوص جمهوری آذربایجان و مواضع آن و جنگی که در خصوص قرهباغ بود، حوادثی اتفاق افتاد که الحمدالله آثار آن در این طرف برای ما آثار خیلی موثری نبود و خیلی خوب کنترل شد. از این مطلب ناگفتهای دارید که برای ما بیان کنید؟ارتباطات ما با جمهوری آذربایجان در سطح مردم خیلی ارتباطات عاطفی است و مشترکات زیادی وجود دارد اعم از زبان، مذهب، تشیع، مسائل معنوی، رفت و آمدها، سوابق و تاریخ است. وقتی به شهرهای جمهوری آذربایجان میرویم که از ایران جدا شدند، همان نشانههایی که در آذربایجان ایران داریم اعم از مساجد، منبر و محراب، در آنجا میبینیم.
در آن قضایا همینطور شد. برخی میخواستند رابطه بین ایران و آذربایجان را بهم بزنند مخصوصاً در داخل جمهوری آذربایجان و در این راستا کارهایی انجام دادند. یک جا خبرنگار باکو مصاحبه با اهل باکو میکند و میگوید ایرانیها در مرز لشگرکشی کردند، شما نمیترسید و او پاسخ میدهد که مگر آدم از برادر خودش میترسد؟ چنین روحیهای مردم آذربایجان داشتند.
یا آقای عاملی امام جمعه اردبیل در نماز جمعهها صحبت میکنند یک میلیون تا یک و نیم میلیون نفر خطبههای ایشان را گوش میکنند. خب این از ۵۰-۴۰ سال قبل است و ارتباطات معنوی بین ما و آنها وجود دارد. وقتی فروپاشی شوروی ما به باکو و رستاهای اطراف رفتیم، در قصبهها یکی بود که میگفت میدانید من نماز را چطور یاد گرفتم؟ گفت با رادیوی ایران من نماز را یاد گرفتم. میگفت در این منطقه هم فقط من نماز میخواندم، بعد کم کم تعداد زیاد شد. این ارتباطات از گذشته بوده و الان هم زیاد شده است.
خوشبختانه آقای رئیسی هم ارتباطات را با همسایهها بهتر کرد. یعنی روابط را با همه کشورها از جمله جمهوری آذربایجان، کشورهای عربی، روسیه و چین و دیگران بیشتر کرد.
* متولد ۱۳۴۱، در محله تاج احمدیها در تبریز هستید؟بله.
* چطور محلهای است؟ چرا به این اسم گذاشتند؟از کسانی که شهرت آنها تاج احمدی است آنجا زیاد بودند. کلاً محله آنها بود.
* پائین شهر تبریز است یا بالا شهر؟نزدیک بازار تبریز است یعنی بافت قدیمی شهر تبریز است.
* شغل پدر چه بود؟ مثل شما روحانی بودند؟نخیر. شغل آزاد داشتند، بازاری بودند.
* مادر چطور؟ایشان هم خانه دار بودند.
* هر دو در قید حیات هستند؟هر دو به رحمت خدا رفته اند.
* چند خواهر و برادر دارید؟۴ برادر دارم یعنی ۵ برادر و دو خواهر بودیم.
* چه سالی ازدواج کردید؟در سال ۶۲ ازدواج کردم.
* چطور با حاج خانم آشنا شدید؟باجناقم معرفی کردند.
* باجناق شما روحانی هستند؟بله. با هم طلبه بودیم و درس میخواندیم. ایشان قبل از من ازدواج کرده بود. هر کسی یک معرف پیدا میکند و ایشان هم خانم را معرفی کرد و این خانواده معروفی در تبریز بودند و باجناق من حاج آقای محمدیان است.
* نهاد نمایندگی، ولی فقیه در دانشگاهها قبلاً بودند؟بله. الان در بیت هستند. با هم درس میخواندیم.
* مهریه چقدر بود؟اینها را بگوییم؟ (میخندد)
از همه میپرسیم.۱۴ سکه به مبارکی ۱۴ معصوم بود.
* خطبه را چه کسی خواند؟مرحوم آیت الله ملکوتی خطبه را خواندند، امام جمعه تبریز بودند.
* خاطرهای از خطبه عقد دارید؟به دفتر امام جمعه رفتیم. مرحوم پدر ما آمد و همینطور مادر من آمدند و پدر و مادر همسرم هم آمدند و آنجا عقد را خواندیم.
* رابطه شما با آقای محمدیان چطور است؟خوب است.
* به صمیمیت قبل است؟بله. تفاوتی نکرده است. منتهی مشغلهها زیاد شده و کمتر میبینیم، ولی صمیمیت مثل قبل است.
* حاج خانم کار فرهنگی میکنند یا خانه دار هستند؟خانه دار هستند منتهی با خانوادههای مختلف در ارتباط هستند.
* چند فرزند دارید؟سه فرزند دارم.
* پسر یا دختر؟فرزند بزرگم دختر است که با یک طلبه ازدواج کردند و در قم زندگی میکنند. دو پسر دارم که پسر بزرگم طلبه شدند و مراحلی را خواندند و الان در تهران در دفتر من کمک میکنند و پسر دومم دانشجوی فوق لیسانس است.
* دو تا از فرزند شما ازدواج کردند؟بله.
* چند نوه دارید؟۴ نوه دارم. از هر کدام دو تا دارم.
* نوهها را گفتید یک خنده خیلی قشنگی کردید. به نوهها علاقه بیشتری دارید.بله. نوهها شیرین اند.
* اهل فوتبال هستید؟در گذشته بودیم. الان وقت نمیکنیم.
* بازی میکردید؟بله.
قرمز یا آبی؟ما تراکتور هستیم.
* امسال سیزدهم جدول است.انشاالله بالا میآید. وضع آن بهتر میشود.
* الان مدیریتش تثبیت شد؟مسئله مالکیت تراکتور هنوز حل نشده است.
* هنوز دست آن آقای پولدار است؟بله. بخش خصوصی است و مالکیت هنوز حل نشده و روند حقوقی طی میشود.
* الان در تبریز دنبال این هستند که این را از خصوصی سازی دربیاورند؟نه اینکه از خصوصی بودن دربیاورند، چون بخش خصوصی یک دورهای خوب رسیدگی کرد و پیشرفت کرد و بعد مشکلاتی پیش آمد که همه امسال شاهد هستند و خود آن هم راغب نبود این را نگه دارد، چون دید هزینهها سنگین است. حرف ما این بود که آذربایجان معادن سنگین دارد و یک سوم معادن مس در آذربایجان است و موارد دیگر هم در حال اکتشاف است و اینها مسئولیتهای اجتماعی دارند و چطور در استان کرمان باشگاههای متعدد را حمایت میکنند، اینجا هم حمایت کنند. حرف نمایندهها این بود که بخشی برای حمایت آمدند و یک مشکلات حقوقی است که باید حل شود.
* قبل از انقلاب و دوران انقلاب ۱۶-۱۵ ساله بودید.بله.
* کار انقلابی کردید؟در حد کارهای اعلامیه چسباندن و حضور در جلسات سخنرانیهای انقلابی و ... بود.
* دستگیر شدید؟یکی دو بار از دست ساواک فرار کردیم.
* بعد از پیروزی انقلاب اولین مسئولیتی که گرفتید چه بود؟من طلبگی را در تبریز ادامه دادم. کم کم فعالیتهای انقلابی، مذهبی، همکاری با دانشگاه، آموزش و پرورش ادامه داشت تا به قم آمدم و ادامه حوزه بود و حضور در جبههها و اولین مسئولیت اجرایی را بعد از اینکه حوزه را تمام کردم، به سازمان تبلیغات رفتم و قبل از آن بعنوان مبلغ در جبههها یا شهرها مختلف میرفتیم.
* چطور رئیس تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی شدید؟مدتی با سازمان تبلیغات و سازمان فرهنگ و ارتباطات در قم و تهران همکاری داشتیم که کارهای تبلیغی خارج از کشور را برعهده داشتند. ۳-۲ سالی با آنها همکاری میکردیم و در قم هم بودیم و یک زمانی ما را دعوت کردند و مصاحبهای کردند و انتخاب شدیم و پرسیدند که تبریز میروید؟ من هم قبول کردم. اینطور شد که به تبریز رفتم.
* بهترین کاری که در آن ایام کردید چه بود؟ چند سال رئیس سازمان بودید؟۵ سال رئیس سازمان بودم. کارهای فرهنگی غیر از روال عادی که سازمان تبلیغات دارد، کارهای جدیدی را شروع کردم. ۳-۲ کنگره برگزار کردیم، کنگره علامه طباطبائی، کنگره علامه امینی و ... بود. صدمین سال تولد علامه امینی بود به همین مناسب کنگره برگزار کردیم.
* مجلس هفتم چطور وارد شدید؟ چه کسی پیشنهاد داد؟مجلس ششم آقای فرهنگی کاندیدا برای مجلس شد و به من گفت میخواهید کاندید شوید با هم برویم. من قبول نکردم و گفتم من تازه آمدم و میخواهیم همین فعالیت فرهنگی را ادامه دهم. ایشان هم رای خوبی آورد منتهی از فضای جبهه مشارکت پیش آمد و در مرحله دوم نتوانست انتخاب شود. در مجلس هفتم با هم آمدیم و انتخاب شدیم و به مجلس آمدیم.
* یعنی از طرف جریان انقلابی بود.بله.
* و مجلس هفتم اولین تجربه مجلس بود و گفتید مجلس خوبی بود.بله. خیلی فعالیت داشتیم.
* در آن دو سال اول با دولت اصلاحات تعامل چطور بود؟من با همان نگاهی که باید دولت را کمک کرد، با همه مدیران چه در استان و چه در تهران تعارضی نداشتم و بیشتر بدنبال حل مشکلات بودیم.
* و سال ۸۴ و انتخاب آقای احمدی نژاد؛ رای شما در مرحله اول چه کسی بود؟مرحله اول به آقای قالیباف رای دادم و مرحله دوم آقای احمدی نژاد.
* فکر میکردید آقای احمدی نژاد رای بیاورد؟ابتدا فکر نمیکردم، ولی مرحله دوم احتمال میدادم.
* مجلس هفتم اولین مجلسی بود که ۴ نفر از وزرا را انداخت. همه مجالس به وزرا رای اعتماد میدادند.بله.
کسانی که با محصولی ۱۲ میلیارد تومانی مخالفت میکردند، با وزرای ۱۰۰۰ میلیاردی روحانی مخالفت نکردند
* شما هم رای منفی داشتید؟من برای آنها مثبت رای دادم. فشارهای عجیب غریبی وارد شد. آن زمان با آقای محصولی شدیداً مخالفت شد. برخیها مخالف بودند در حالیکه همینها بعدها به آقای محصولی رای دادند. علت این مخالفت این بود که میگفتند پولدار است و اسنادی منتشر کردند که ۱۲ میلیارد تومان سرمایه دارد. روی این جهت با ایشان مخالفت کردند.
این مخالفتها بدون دلیل بود. بعدها همانها حمایت کردند و موافقت شد. همان کسانی که برای آقای محصولی ۱۲ میلیارد تومانی رای ندادند بعدها با وزیر هزار میلیاردی و ۵۰۰ میلیاردی در دولت آقای روحانی مخالفت نکردند. همان کسانی که در مجلس هفتم با آقای محصولی مخالفت کردند بدلیل پولدار بودن، در دولت آقای روحانی با وزرایی که پولدار بودند مخالفتی نکردند و قیامی نکردند.
* مجلس هشتم هم انتخاب شدید که همزمان با فتنه ۸۸ شد.بله.
* فکر میکردید سال ۸۸ چنین فتنهای داشته باشید؟وقتی آن رقابتهای انتخاباتی شدید شد، قبل از پیروزی من شهرهای مختلف را گشتم و به استانهای مختلف رفتم، همه جا دو طرف هواداران پرشور داشتند. اینکه چنین فتنهای برای این انتخابات پیش بیاید را فکر نمیکردیم.
* از لحاظ شخصیت آقای میرحسین موسوی فکر میکردید در این مسیر برود؟بله. برای این نگران بودیم. با توجه به سوابقی که داشت، از وقتی کاندید شد من نگران شدم.
* رای آذربایجان بیشتر به ایشان بود؟نه، در کل استان فاصله بیشتری آقای احمدی نژاد داشت و در تبریز هم ۵۰-۵۰ بودند و باز آقای احمدی نژاد قدری بیشتر بود. به یاد دارم چند ماه بعد از این قضایا که ایجاد شد، سفری به لبنان با مرحوم شیخالاسلام داشتیم. دو نفر نماینده مجلس در کمیته انقلاب اسلامی فلسطین بودیم. ارتباطات با لبنان و سوریه را دنبال میکردیم. خدمت سید حسن نصرالله رسیدیم. یک جلسه مفصلی بود که ۴ ساعت طول کشید. ایشان آن زمان قدری وضعیت ایران را کاملاً بررسی و پیگیری میکردند، میگفت رسانههای خارجی وضعیت ایران را بد توصیف میکردند که امروز و فرداست که نظام از بین میرود. میگفت فلسطینیها نگران شدند و پبش من آمدند. وقتی پیش من آمدند گفتم نگران نباشید و من شناختی که از رهبر ایران دارم این مشکلات حل میشود. ارتباطی بین مردم ایران و رهبری است.
ایشان مواردی را تعریف میکرد و در انتها میگفت، عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم؛ اینجا باعث شد که بیشتر انقلاب شما تثبیت شد و حتی این تعبیر را داشت که وقتی رهبری سخنرانی کرد قبل از آن دنیا مقام معظم رهبری را در یک سانسور رسانهای قرار داده بودند و خیلی سخنرانی ایشان را پخش نمیکردند، ولی این سخنرانی را مجبور شدند پخش کنند و بالای ۲۰۰ میلیون نفر آن صحبت را مستقیم و غیرمستقیم شنیدند.
* سال ۸۸ به نیویورک رفتید؟بله.
* آنجا نقطهای برای این شد که در ذهن آقای احمدی نژاد بروید و معاون رئیس جمهور در امور مجلس شوید.بله. سوابق ما را بیشتر از ما خبر دارید.
* در هواپیما درباره تعامل مجلس و دولت صحبت کردید و دو هفته بعد دفتر آقای احمدی نژاد تماس گرفتند و رفتید.بله. پیشنهاد دادند.
* شما هم قبول کردید و استعفا که دادید، آقای باهنر به شوخی به آقای احمدی نژاد گفت که میرتاج الدینی را بردید ۶ ماه بعد عزل نکنید. فکر نمیکردید چه کار سختی پیش رو دارید؟نه، از سالن افتاب که بیرون آمدیم و از پلههای بیرون مجلس که آقای احمدی نژاد میرفت که سوار ماشین شود، آقای باهنر کنار من بود و گفت آقای میرتاجالدینی را بردید بعد از ۶ ماه عزل نکنید. آنجا این تعبیر را بیان کردند.
اجازه ندادیم خانهنشینی احمدینژاد به معضلی برای نظام تبدیل شود
* آقای احمدی نژاد چه گفت؟خندید. بعد که رفتیم قضایا پیچیدهتر شد و ۱۱ روز خانه نشینی آقای احمدی نژاد بود و ...
* اگر دوباره برگردید قبول میکنید معاون آقای احمدی نژاد شوید؟یک تجربه سیاسی و اداری برای ما بود. شاید قبول نمیکردم، ولی این تجربه خوبی برای ما شد. دولت و مجلس را شناختیم و سعی میکردیم تفاهم بین مجلس و دولت را حفظ کنیم و تلاش ما برای همین بود، ولی حوادث سختی پیش آمد. ۱۱ روز خانهنشینی از قضایای سخت بود.
من توجه نداشتم که کارهایی که انجام میدهم اثرگذار است. من هم در دولت گفتگو میکردم و خبرها را به مجلس میآوردم، نمایندهها دور هم جمع میشدند که چه اتفاقی افتاده است و به یاد دارم به جایی رسید که گفتم نگران نباشید تا ۳-۲ روز آینده آقای احمدی نژاد برمیگردد. این را از خودم گفتم و تحلیل خودم بود. بررسی و صحبت میکردم به این نتیجه رسیدم. یکی از نمایندهها آقای بزرگواری بود که نماینده کهکیلویه و بریراحمد بود و بلافاصله مصاحبه کرد که فلانی میگوید آقای احمدی نژاد برمی گردد. اجازه ندادیم این به معضلی در نظام تبدیل شود. برخی از دوستان میخواستند آقای احمدی نژاد را در خانهنشینی ببینند و آنها را به آنجا میبردم.
* چه کسانی را بردید؟چند تن از نمایندهها آمدند، آقای آقاتهرانی و افراد دیگر آمدند و الان جزئیات را به خاطر ندارم. اسامی را نوشته بودم.
* یک چیزی که در دوره شما پیش آمد؛ اولین عتابی که به شما شد، سر قضیه معارفه نشدن معاون مالی وزارت امور خارجه بود که با آقای صالحی گفتید معارفه نکنید، جو مجلس سنگین است.بله. ما مشغول نوشتن برنامه پنجم در مجلس بودیم. در هیئت رئیسه، اتاق آقای ابوترابی بودیم. صبح آمده بودم و فضا را ملتهب دیدم و افرادی از نمایندهها گفته بودند معاون وزیر امور خارجه هم امروز معرفی میشود و مجلس ایشان را قبول ندارد. من به آقای صالحی زنگ زدم و گفتم این کار را نکنید، مجلس ناراحت است و گفت آقای احمدی نژاد به من گفته است. من گفتم با ایشان صحبت میکنم. به کار خودمان برگشتیم و ایشان هم معارفه نکرده بود، آقای احمدی نژاد دوباره تماس گرفتند که چرا معرفی نکردید؟ گفته بود آقای تاجالدینی گفته است.
آقای احمدی نژاد با من تماس گرفتند که به تو چه مربوط است و چرا جلوی این را گرفتید. گفتم من فضای مجلس را بازگو کردم که میخواهیم مجلس و دولت با هم کار کنند و بخاطر یک نفر کارهای بزرگی که در پیش داریم، مشکلی نخورد و تعارض بیشتر نشود. بالاخره دستور دادند که انجام شود و آقای صالحی هم معرفی کرد. بعد از مدتی هم ایشان را برداشتند و مدت زیادی هم نماندند.
* یک خاطرهای از شما دارم که در برنامه دیروز، امروز، فردا دعوت کردیم و شما و اقای پورمحمدی قووه قضائیه بود و آقای نادران از مجلس بودند. درباره مفاسد اقتصادی و معاون اول وقت صحبت کردیم. هیچ زمان فراموش نمیکنم بعد از آن برنامه خیلی شما اذیت شدید و بلافاصله هم بعد از اتمام برنامه تلفن شما زنگ خورد.بله. ایشان موافق نبود من بیایم و میگفتند شما نروید، چون من هم قول داده بودم گفتم میروم. میگفتند اگر آنها چیزهایی گفتند شما هم این موارد را بازگو کنید؛ درباره برخی از افراد بود. من اهل این کارها نبودم که افشاگری درباره افراد کنم. فلذا قبل از جلسه اگر به یاد داشته باشید گفتیم درباره اشخاص صحبت نکنید، ما اینجا برای گزارش مفاسد اقتصادی آمدیم و درباره افراد چیزی بگویند، نقض غرض میشود. ولی برخی از دوستان رعایت نکردند و ایشان هم ناراحت شد که گفتم به این برنامه نرو و نتیجه را هم دیدی.
* پس تلفن بخاطر این بود.بله. البته به یاد ندارم این بود یا خیر، ولی به یاد دارم بعداً این را به من گفتند.