شعار سال: موارد زیر در ارتباط با اطلاع رسانی این حادثه قابل بررسی است.
۱. شک و تردید درباره مرگ عبدالباقی یک نشانه بی اعتمادی است. ابتدا اعلام شد بعد از ریزش برج متروپل، مالک و پیمانکار پروژه بازداشت شده و سپس و با فاصله، دوباره اعلام شد که او زیر آوار باقی مانده و کشته شده است.
این نوع اطلاع رسانی متناقض، این گمانه زنی و و تردید و شایعه را به وجود آورد که نکند او زنده است و نمرده و فرار کرده باشد. این شایعه و تردید آنقدر جدی بود که صداوسیمای مرکز آبادان مجبور شد به سردخانه برود و از کاور جنازهای فیلم پخش و اعلام کند متعلق به حسین عبدالباقی است.

همچنین از حضور اعضای خانواده او در کنار جنازه برای شناسایی و حس و حال و واکنش آنها، فیلمبرداری و پخش شد. البته صداوسیما تصویری از چهره جنازه عبدالباقی پخش نکرد که مشخص شود واقعا جنازه اوست یا نه شاید به دلیل اینکه به گفته مسوولان جنازه به شدت آسیب دیده است. تنها تصویر کاوری پخش شد که جنازه در آن است و خانواده عبدالباقی کاور را باز و بررسی میکند. شاید اگر روح عبدالباقی هم حاضر شود و بگوید من مرده ام بازهم بخش مهمی از مردم باور نکنند.
فارغ از اینکه واقعا عبدالباقی زنده است یا مرده، موضوع مهم این است که چرا مردم و افکار عمومی گفته مقامات درباره اعلام مرگ عبدالباقی را قبول نمیکنند؟ پاسخ این موضوع را باید در عملکرد پرتناقض و پر اشتباه مقامات مسوول درباره سرنوشت عبدالباقی دانست. پاسخ این سوال را باید در ناراست گویی ها، غیردقیق گوییهای و ... سابق مسوولان جستجو کرد. پاسخ را باید در زیرسوال بردن استقلال رسانهها و تضعیف فعالیت حرفهای و اخلاقی آنها جستجو کرد.
بدون وجود رسانه آزاد، مستقل و معتبر، مردم میمانند و مسوولانی که هر چه بگویند درست و نادرست، کسی از آنها باور نمیکند. بدون وجود روزنامه نگاران و خبرنگاران قدرتمند، معتبر و آزاد برای راستی آزمایی خبرها و تفکیک اخبار درست از نادرست و دقیق از غیردقیق و افشای تخلفات و اتفاقات ضدمنافع عمومی، مردم میمانند و مسوولانی که با اطلاع رسانی نادرست و ضدونقیض گویی و راست و ناراست گوییهای متعدد، هم اعتبار و وجهه خود را آسیب میزنند و هم اعتماد مردم را به نابودی میکشند.
۲. اگر رسانه و روزنامه نگار قوی، آزاد، مستقل و حرفه وجود داشتند از باب حفظ منافع و حقوق عمومی، تخلفات برج متروپل و سازنده و مالکش یعنی عبدالباقی را افشا و پیگیری میکردند. با این حال تا قبل از این، چیزی جز چند مورد هشدارهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی وجود نداشت. نبود رسانه و روزنامه نگار در استانداردهای حرفهای به منافع عمومی آسیب میزند.

۳. اقدام صداوسیما در رفتن به سردخانه و به تصویر کشیدن جنازه عبدالباقی حرفهای است البته به شرطی که واقعا جنازه برای عبدالباقی باشد که به گفته مسوولان پزشکی قانون چنین چیزی با آزمایش DNA ثابت شده. در بسیاری از موارد وقتی درباره کشته شدن یک فرد شک و تردیدی در افکار عمومی وجود دارد تصویر جنازه (شخصیتهای منفی یا مثبت) منتشر میشود تا این موضوع برای مخاطبان و مردم باور پذیر باشد.
از جمله میتوان به نشان دادن جنازه قذافی رهبر لیبی بعد از کشته شدن یا صدام بعد از اعدام یا چگوارا یا حتی جنازه سران نظامی و سیاسی رژیم شاه بعد از اعدام در سال ۵۷ و اوایل ۵۸ اشاره کرد چرا که در غیر این صورت همچنان شایعه زنده بودن این افراد آنچنان قدرتمند میماند که بخش زیادی از افراد مرگ آنها را باور نمیکنند. همانطور که مثلا، چون عکسی از جنازه اسامه بن لادن منتشر نشد خبر کشته شدن او و انداختن جنازه اش به دریا توسط ارتش امریکا هم برای بسیاری هنوز باور پذیر نیست.
در ابتدای ریزش برج متروپل آبادان خبرنگار صداوسیما در نخستین دقایق ریزش و در مقابل برج ریزش کرده میگوید در این حادثه تنها چند نفر به صورت سطحی زخمی شده اند در حالی که هر کسی ریزش این برج با این حجم از خرابی و آوار را میدید قطعا حدس میزد این حادثه تلفات داشته باشد چه برسد به زخمی. ضمن اینکه در همان وضعیتی که خبرنگار صداوسیما درحال گفتن چند زخمی سطحی است صدای شیون و زاری و دادو فریاد از ناراحتی در برابر آسیب دیدگان این حادثه در فیلم قابل شنیدن است. چگونه این خبرنگار این تصاویر را دید و شنید، اما از جراحت سطحی سخن گفت؟
شاید به این دلیل که پیش فرض این است که از شدت هر حادثه داخلی بکاهیم و ندا سردهیم "همه چی آرومه ... من چقدر خوشبختم" غافل از اینکه خبررسانی سریع و زنده شبکههای اجتماعی و رسانههای موبایلی جایی برای کوچک نمایی صداوسیما نگذاشته است. کار رسانه، کوچک نمایی و بزرگنمایی و اغراق نیست بلکه واقع نمایی است.
۴. قطعا خبر ریزش این برج در آبادان با ارزشترین خبر روز بود و صداوسیما هم به درستی این حادثه را به صورت زنده در شبکه خبر و حتی در بخش خبری ساعت ۱۴ پخش کرد، اما به یکباره فروکش کرد و برخلاف انتظار مخاطبان به خبر عادی تبدیل شد.
جبلی رئیس صداوسیما گفته است به صداوسیما گفته شد بس است تا پوشش خبری حادثه متروپل را متوقف کند. این موضوع نشانه دهنده نقض استقلال حرفهای رسانهای صداوسیماست.
رییس صداوسیما منصوب مستقیم و بی واسطه رهبری است و همزمان زیرمجموعه یا منصوب دولت نیست. این ساختار و شکل انتصاب برای حفظ و مصونیت استقلال حرفهای صداوسیماست. یعنی دیگرانی جز دادگاه صالح، حق نداشته باشند درباره محتوای صداوسیما امر و نهی کنند.
استقلال حرفهای یعنی حتی رییس صداوسیما هم نتواند درباره حجم و کیفیت پوشش خبری یک حادثه به خبرنگار و سردبیر این مجموعه امر و نهی کند چه رسد به اینکه از خارج از صداوسیما این امر و نهی علیه رئیس آن انجام شود. وقتی رییس صداوسیما با سابقه خبرنگاری نتواند درباره پوشش خبری این مجموعه تصمیم بگیرد چه کسی چنین صلاحیتی دارد؟
قانون اساسی ایران سانسور را جز در مواردی به حکم قانون ممنوع اعلام کرده و میگوید: " هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند". یکی از آزادهای مشروع اطلاع رسانی و کسب اطلاعات لازم است.
قانون مطبوعات هم میگوید: "هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقالهای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت ورزد".
اگر در کشور توسعه یافتهای این اتفاق رخ میداد قطعا منجر به رسوایی بزرگی میشد و به کمتر از استعفای رییس رادیو و تلویزیون و تشکیل کمیته حقیقت یاب برای کشف حقیقت و افشای ناقضان چارچوب فعالیت رسانهای محدود نمیماند. توسعه یافتگی نه در کوچکی و بزرگی فرودگاهها و اتوبان هاست بلکه در نوع جزییات چنین اتفافاتی است.
البته خدا را شکر با وجود اینترنت و محصولات رسانهای از جمله شبکههای اجتماعی و پیام رسانها جای صداوسیما خالی نیست.
مردم برای دیدن فیلم و خبر منتظر صداوسیما نمیمانند و سیراب خبرهای جدید میشوند، اما صداوسیما تنها رادیو تلویزیون ایران است که با پول مردم اداره میشود. اگر خصوصی بود هر چه اتفاق میافتاد اهمیت به مراتب کمتری داشت. از باب دلسوزی و تاسف است که پیگیری کنیم تنها رادیو تلویزیون ایران با پول مردم چه میکند.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از سایت تحلیلی خبری عصر ایران، تاریخ انتشار:۶ خرداد ۱۴۰۱، کد خبر:۸۴۱۷۵۶، www.asriran.com