* ضرورت آمادگی تکنیکی، جسمی و روحی روزنامهنگار
در ابتدای این نشست دکتر نمکدوست به عنوان یکی از صاحبنظران عرصه روزنامهنگاری بحران، آمادگی روزنامهنگار در وقوع بحران را از اصول اساسی در این سبک از روزنامهنگاری دانست. به زعم او، این آمادگیها سطوح مختلفی از جمله دانشی، تکنیکی، جسمانی و روحی را در بر میگیرد و معتقد است که اهالی رسانه باید در کنار ضرورتهای حرفهای و تکنیکی، از نظر جسمانی و روحی نیز آمادگی پذیرش شرایط خاص بحران را داشته باشند.
وی بر این باور است که روزنامهنگاری در شرایط بحران باید تا حد امکان به کاستن آسیبها، رنجها و تلفات از یکسو و افزایش حجم کمکرسانی، از سوی دیگر کمک کند و معتقد است که در اینگونه شرایط، اغلب «رقابت رسانهای» رنگ میبازد و روزنامهنگاران برای حل سریعتر بحران براحتی اطلاعاتشان را در اختیار یکدیگر میگذارند.
نمکدوست همچنین درباره نحوه روایت روزنامهنگاران در شرایط بحرانی گفت: «نباید به دست آوردن شهرت یا بالا بردن تیراژ، عاملی برای انعکاس تصاویری از فجایع و اندوه دیگران باشد» و معتقد است که این انعکاسها هم بار حقوقی دارد و هم میتواند تأثیرات مخربی در افکار عمومی ایجاد کند.
* تلاش برای ایجاد فضای عقلانی در مواقع بحران
دکتر یونس شکرخواه
ضمن تأیید دیدگاههای دکتر نمکدوست گفت روزنامهنگاران نباید در شرایط بحرانی فضا
را هیستریک کرده و به پمپاژ عکس بپردازند و باید به ایجاد جوی عقلانی کمک کنند. وی
در این زمینه به واقعه 11 سپتامبر و نحوه پوشش رسانهها گریز زد و گفت: «در واقعه
11 سپتامبر هیچ عکسی از اجساد له شده منتشر نشد و اهالی رسانه برای نشان دادن عمق
فاجعه کوشیدند تا از چهرههای بهت زده مردم تصویر تهیه کنند». از این رو، او نیز
همچون نمکدوست انتقاد خود را از به تصویر کشیدن صحنههای دلخراش در مواقع بحرانی
اعلام کرد. چرا که معتقد بود باعث وحشت و نگرانی بیشتر افکار عمومی
میشود. اما «روزنامهنگاری بحران» برای
شکرخواه تنها به قاب تصویر محدود نماند و گفت که در روایت از بحرانها سه حلقه
فرضی وجود دارد؛ «سابقه بحران»، «آینده بحران» و «نحوه ورود به بحران». از این رو،
باید روزنامهنگاران نخست پیشینهای از آن بحران خاص ارائه کنند و در این راستا
به فاجعه منا اشاره کرد و گفت: «در فاجعه منا روزنامههای ما به سابقه بحران که از
دهه شصت تاکنون ادامه دارد، نپرداختند». شکرخواه، فارغ از پیشینه خبر، پرداختن به
آینده و پیامدهای زیستی، سیاسی، اقتصادی یک بحران را نیز از ضرورتهای کار روزنامهنگاری
بحران دانست و معتقد است که باید در این زمینه نیز هشدارهایی داده شود. شکرخواه
حلقه سوم را «نحوه ورود به بحران» معرفی کرد و گفت که روزنامهنگاران باید بتوانند
با اخلاق وارد بحران شوند و بکوشند تا از میزان درد واقعه بکاهند.
وی در پایان با ابراز نارضایتی از نحوه
عملکرد روزنامهنگاران در پوشش بحرانها گفت: «متأسفانه ما روزنامهنگاران در
مواجهه با بحرانها تنها به درشتتر کردن
تیترها و لببُرترکردن عکسها بسنده میکنیم»
و در این راستا سؤال کرد که در حال حاضر چند نفر از روزنامهنگاران ما از جایگاه و
شرایط لولهکشیهای تهران و گسلها آگاه هستند؟ در واقع، آنچه شکرخواه میکوشید
بیان کند، ناآگاهی روزنامهنگاران ما از
بزنگاههای بحرانزا بود.
* رسانه، ابزاری برای مدیریت بحران
دکتر اکبر نصراللهی، به اهمیت روزنامهنگاری بحران در جامعه ما پرداخت و معتقد است از آنجا که در معرض انواع بحرانها هستیم، بیش از سایر کشورها به روزنامهنگاری بحران نیاز داریم. به زعم او، رسانه ابزار مدیریت بحران است و همچون تیغی دو لبه میتواند بحرانزا یا بحرانزدا باشد. مراجعه مردم در زمان بحران به رسانهها بیشتر میشود و اگر رسانهها نتوانند نیاز مخاطبان را تأمین کنند باعث مخاطبگریزی میشود و همین موضوع خود میتواند بحران ایجاد کند.
نصراللهی با بیان اینکه رسانه میتواند بحران را به «فرصت» تبدیل کند، گفت: «ما اغلب از پیشبینی بحرانها غافل هستیم در صورتی که میتوان با پیشبینی آنها آمادگی لازم برای مقابله با آن را گوشزد کرد و از عمق فاجعه کاست».
* ضرورت گفتمانسازی در مواقع بحرانی
تا این مرحله آنچه از صحبتهای استادان و روند نشست بر میآمد، نارضایتی از نحوه پوشش رسانهها در جریان بحرانها بود. اما در پایان نشست دکتر اردشیر زابلیزاده رویکردی کاملاً متفاوت و متضاد با صحبتهای دیگر استادان را برگزید.
به زعم او، در روزنامهنگاری ما بحرانی وجود ندارد و تاکنون در مواقع بحرانی بسیار خوب و هوشمند توانستهایم عمل میکنیم.
وی با بیان اینکه ما نیامدیم در این نشست به مقالات علمی گوش بدهیم، گفت: «مقالات علمی صاحبنظران رسانهای به صورت آرشیوی در دسترس و قابل رجوع است. ما آمدهایم تا در این نشست به تبادل تجربهها در موقعیت بحرانی بپردازیم» و در این زمینه به تجربههای خود در جریان حج سال 66 و وقایع کردستان اشاره کرد.
آنچه زابلیزاده میکوشید تبیینکند، «ضرورت گفتمانسازی» در مواقع بحرانی بود و در این زمینه به تجربه گفتمانسازی در جریان جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: «انتخاب واژه «دفاع مقدس» به جای «جنگ» خود نوعی گفتمانسازی بود که خواهناخواه به اهالی رسانه در واژهگزینیها، انتخاب عکسها و تیترها چارچوب و وحدت رویه میداد». او براین باور است که یکی از مشکلات ما در بحرانها، فقدان واژهسازی، گفتمانسازی و مدلسازی است و باید در جریان بحرانها نخست به تعیین این چارچوبها برای جلوگیری از بروز هر گونه مشکلی مبادرت ورزید. وی همچنین درباره نحوه روایت روزنامهنگاران از بحرانها گفت: «مردم را باید در جریان و روند بحرانها قرار داد و با انعکاس پیوسته عکسها، به ثبت تاریخ پرداخت چراکه هر گونه سانسوری در این زمینه مانع درک درست و جامع مخاطب از واقعه رخ داده میشود». به زعم او، فارغ از صحبتهای مطرحشده اساساً نمیتوان نسخهای ثابت برای تمامی بحرانها پیچید و بنا بر مقتضیات هر بحرانی باید مدلسازی و گفتمانسازی کرد.
در ادامه این نشست محمد فرنود عکاس خبری بینالمللی، علی فریدونی از راویان تصویری دفاع مقدس و همچنین افشین والینژاد خبرنگار آزاد به بیان تجریبات خود در زمینه عکاسی خبری در وقایع بحرانی پرداختند و برای حاضران برخی از عکسهای خود را به نمایش گذاشتند.
آنچه از این نشست انتظار میرفت، پرداختن به «چیستی روزنامهنگاری بحران» به عنوان مشخصترین سؤال و دغدغه این جمع بود؛ اینکه جایگاه این سبک از روزنامهنگاری در ادبیات ژورنالیستی ما کجاست؟ ابزارهای مورد نیاز روزنامهنگاران در شرایط بحرانی چیست؟ و در نهایت اینکه روزنامهنگار در روایت خود از بحرانها چگونه باید کلمات و تصاویر را به خدمت بگیرد؟ که متأسفانه این موضوعات چندان مورد بحث و تحلیل قرار نگرفت و تنها چگونگی روایت بحران توسط رسانه مطرحشد و در این زمینه برخی بر این باور بودند که نباید تصاویر دلخراشی از واقعه منتشر کرد و برخی دیگر بر این نظر تأکید میکردند که روزنامهنگاران با انتقال بدون سانسور اخبار باید در ثبت تاریخ بکوشند.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6048 ، شنبه 18 مهر 1394، صفحه 17