شعار سال: دیدار و گفتوگو با استاد اسماعیلی در یکی از روزهای پرهیاهوی شهر بود. هنرمندی با سیمای مهربان و لبخندهایی پرمهر. میهمان نوازیش هم به وسعت دل دریاییاش زیبا بود. با همان دستان چروکیده گه گاهی تنبک به دست میگرفت و ساز می نواخت و آنچنان با عشق آموختههایش را از حسین تهرانی نقل میکرد که گویی نوآموزی است در ابتدای راه. تهرانی نوازنده بزرگی است و در پیشرفت و مطرح شدن ساز تنبک درموسیقی ایرانی تأثیر بسیاری داشته است. در گوشهای از ساختمان دو طبقهای که در غرب تهران قرار دارد اتاقی است مزین شده با خاطرات گذشته محمد اسماعیلی. از همان روزهایی که در گروه پایور در کنار فرامرز پایور، علی اصغر بهاری، جلیل شهناز و محمد موسوی ساز مینواخت تا دیگر تصاویری که همراه هوشنگ ظریف، کامبیز روشن روان، محمد رضا شجریان، حسین علیزاده و... به ثبت رسیده است. تاریخ برخی از تصاویر به بیش از 50 سال گذشته برمیگردد یا آن روزهایی که در جوانی درحضور پادشاه افغانستان سلو نوازی میکرد. در اتاق کارش سجادهای قرار دارد با کتاب قرآن و مثنوی و معنوی مولانا. او در روزهایی از هفته که بر سر کلاس حاضر میشود تفألی به کتابهایش میزند و با درسهایی که از قرآن و حضرت مولانا گرفته ابتدا شاگردانش را با آنچه امروز آموخته است آشنا میکند و بعد آن دست به ساز میشود. سازی که به گفته خودش مقدس است و نوای «هو» سر میدهد. شیوه نوازندگی او شیوه استاد حسین تهرانی است و از امکانات تمبک مانند چوب، گرفتهای تمبک استفاده کامل میکند و نوازندگی بسیار با تکنیکی دارد. سال گذشته نام محمد اسماعیلی در کنار استادانی چون ابراهیم قنبری مهر و عاشیق سلجوق شهبازی، بهعنوان «گنجینه زنده بشری در موسیقی ایرانی» در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران) ثبت شد. محمد اسماعیلی در 83 سالگی به سر میبرد و همچنان تأکید دارد نوازنده در روی صحنه باید پوزیسیون داشته باشد تا بتواند مخاطب را بهخود جلب کند. گفتوگو با محمد اسماعیلی که با همیاری سعید ثابت صورت گرفت را در ادامه میخوانید:
استاد اسماعیلی درابتدا بفرمایید چطورشد ساز تنبک را انتخاب کردید و به ضرب نوازی روی آوردید؟
ابتدا علاقهمندم از استادم، حسین تهرانی صحبت کنم که ازسخن گفتن درمورد خودم واجب تر است. ایشان فرمودند «نخست انسان باشید و بعد هنرمند» این جمله را باید با آب طلا نوشت تا این کلام حرام نشود وجوانان معنای این جمله را بخوبی درک کنند. استاد تهرانی بسیارمشتاق بودند علاقهمندان به موسیقی دراین راه ادب به استاد و هنر را رعایت کنند و دراین مورد این شعر را بارها خواندهام اما باردیگرنیز تکرار میکنم که «ادب بهتر از گنج قارون بود/ فزون تر زملک سلیمان بود/ بزرگان نکردند پروای مال/ که اموال را هست روزی زوال/ عنان سوی علم و ادب تاختند که نام نکو ازادب یافتند» استاد تهرانی فرمودند 99 درصد هنر، ادب و معاشرت کردن است و یک درصد هنر. درواقع آنچه برای یک هنرمند واجب بوده ادب است و ساز و هنر بعد آن قرار میگیرد چرا که اگر این ادب رعایت نشود آن هنر باعث شر میشود نه خیر. درجای دیگر ایشان شعری از حضرت مولانا بیان کردند که «ای برادر تو همه اندیشهای ما بقی خود استخوان و ریشهای» به این معنا میتوان گفت که مراد ازدیدن قوه کشف و شهود است و اگر این فجر را فرض کنید با مکتب مولانا سازگارتراست زیرا از نظر او بینش بر دانش ارجحیت دارد. یعنی هنرمندی که بارهنر را به دوش میکشد باید بینش درستی داشته باشد تا هنرش برای مردم و اهل هنر مورد استفاده قرار بگیرد درغیر این صورت امکان به بیراه رفتن او صددرصد است. متأسفانه جوانهای امروزی به مسأله ادب بیتوجه هستند و این مسأله رعایت نمیشود و جز ضرر برای موسیقی چیزی نخواهد داشت به این سبب که هنرمند از جامعه خودش جلوتر است و باید درهر ابعاد زندگیاش نمونه باشد تا مردم از او تأسی بگیرند. همچنین راهی را که انتخاب کردهاند مسیری درست باشد و به هیچ چیز جز مقصدشان توجه نداشته تا درهنرش موفق باشد. استاد تهرانی درجای دیگر گفته اند اگر کسی ادب را رعایت نکرد و به هر موردی دراین اجتماع کار داشت خدا حالتی به این شخص میدهد که باعث اذیت مردم و هنرمی شود. به گفته حضرت مولانا که ایشان اشاره کردند« چون خدا خواهد که پرده کس درد/ میلش اندر طعنه پاکان برد» به این معنا که هرگاه خداوند بخواهد پرده عز و آبروی کسی را پاره کند و تبهکار مستحق رسوایی شود، خداوند در او میل و علاقهای ایجاد میکند که برخرده گیری و عیبجویی افراد وارسته و پاک، دستاندازی کند. به این دلیل که خداوند به اقتضای ستارعیوب بودنش و حلیم بودنش از زشتی افراد پرده دری نمیکند مگر آنکه آن شخص از حد تجاوز کند. خداوند آن حالت را به او میدهد و آن را برملا نمیکند تا فرد خاطی به خود آید و راه ناصواب را ترک کند و در عین حال عز و آبرویش نیز در نزد مردم محفوظ میماند. اما اگر زشتی را از حد درگذراند خداوند پرده او بدرد و رسوایش کند.
یکی از طرق بیآبروکردن گستاخان این است که آنان را به طعنه و قدح پاکان وا میدارد. ایشان معتقد بودند اگرکسی راهی را انتخاب کرد باید سرش را پایین بیندازد و کوشش خود را داشته باشد تا به مقصد برسد غیر این حواسش به همه چیز است و به کار هنرش نمیرسد. آن زمان میتواند استادی باشد چون استاد تهرانی یا فرامرز پایور تا بتواند به عالم موسیقی خدمت کند اما متأسفانه آنچه از جوانان میبینیم غیراین است و تنها در این اندیشه هستند که سازی بزنند و بعد آن بسرعت تدریس کنند. درصورتی که معلمی یک درصد تدریس کردن است و 99 درصد آن ابعاد دیگری دارد که آن شخصی که مراجعه میکند باید بداند استاد او درحدی است که بتواند استفاده معنوی از او داشته باشد و مابقی آن باری است که به دوش میکشد و درآخر خسته میشود و برای موسیقی نتیجهای نخواهد داشت. اینها مطالبی بود که از استاد خودم استاد حسین تهرانی آموختم.
محمد اسماعیلی تنها نوازندهای است که از همان ابتدا با ساز تنبک که ساز اولیهاش بود موسیقی را آغاز کرد و تا به امروز هنرش را وسعت داده است. کمی دراین مورد توضیح می دهید ؟
من دریک خانواده مذهبی متولد شدم، خانوادهای که چندان روی خوشی با موسیقی نداشتند آنهم ساز تنبک؛ بنابراین در انتخاب مسیرهنریام مکافات بسیاری کشیدم. خانوادهام همیشه اصرار براین داشتند که این ساز را کنار بگذارم اما من بواسطه داییهایم (مرتضی و مصطفی گرگین زاده) که هر دو درعالم موسیقی فعالیت میکردند و موزیسین بودند با استاد تهرانی آشنا شدم. داییام با استاد تهرانی دوست بود و با ایشان مراوده داشتند. یک روز داییام به دیدن استاد تهرانی رفته بودند و من نیز همراه آنها بودم، درآن دیدار از استاد تقاضا کردند امتحانی در خصوص تنبک نوازی از من داشته باشند. آقای تهرانی آن زمان تا ازکسی امتحان نمیگرفتند، قبول نمیکرد. من هم پیش ازاین بهدلیل علاقهمندی که به تنبک کم و بیش ساز مینواختم آن روز امتحان برگزار شد و من هم دست و پا شکسته جواب ایشان را دادم و همان روز ایشان شماره تلفنشان را به من دادند و گفتند تماس بگیرم. این تماس سبب شد بتوانم 30 سال درخدمت استاد بزرگم تلمذ کنم. من براین نظرم عشقی که مسیر درست را طی کند موفق خواهد بود. 30 سال است به تدریس موسیقی مشغولم و با آن زندگی میکنم.
اشاره داشتید رابطه استاد و شاگردی شما در محضر استاد جز ادب و احترام نبوده است شرح حال امروز اینگونه رابطهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
از شاگردان و هنرجویان امروز چندان رضایتمند نیستم. انسان وقتی جوان است بهدنبال شهرت و تشویق شدن است. جوانها باید در محضر استادان خوب آموزش ببینند، استادی که خاک خورده باشد و نفس آن استاد بزرگ به انسان بخورد تا موفق شود و آن راه را ادامه بدهد نه آنکه از روی هوا و هوس موسیقی را ادامه بدهند. بایستی درمقابل استادان بزرگ زانو زد و ادب به جا آورد.
درجایی گفته شده «هیچکس در پیش خود چیزی نشد/هیچ آهن خنجر تیزی نشد/ هیچ شاگردی نشد استاد فن / تا که شاگرد شکرریزی نشد.» بسیاری از هنرجویان آموزشگاههای موسیقی ابتدا نسبت به مسیری که انتخاب کردهاند ابرازعلاقهمندی میکنند اما بعد دو- سه ماه که کارکمی سخت ترمی شود عشقشان به پایان میرسد و دیگر این راه را ادامه نمیدهند. اما خیلیها هم هستند دراین راه باقی میمانند و اگر راه و استاد خود را بدرستی برگزینند بیتردید موفق خواهند بود. هنر به مانند چشمه روانی است که نمیتوان مانع از حرکت آن شد حتی اگر هزاران سد در مقابل آن ساخته شود. علاقهمندم کمی هم از آقای سعید ثابت صحبت کنم. بهنظر من ایشان حقی بر گردن موسیقی ایران داشتند که ادا کردند چرا که ایشان هم به مانند من زندگیاش را در راه هنر و استاد بزرگش گذاشت. من تمام زندگی را در کنار استادم گذراندم و زمانی که استاد تهرانی از این دنیا هجرت کردند من شهادتین را درگوش ایشان خواندم و سه - چهار روز به منزل نمیآمدم و بالای سرایشان بودم و با دعای خیر استاد توانستم در هنرم به موفقیت برسم. در محضر استاد بودن یک ظاهر دارد و یک باطن. ظاهر یعنی چند روزی در محضر ایشان هستند و میروند اما باطن آن است که در محضر استاد فانی شوید تا ازهنر و وجود استاد که به معنای کلمه استاد است بهره ببرند و چراغ راه آنها شود. من ازعاشقهایی بودم که غیر شاگردی هر کاری بود برای ایشان انجام میدادم. آقای ثابت هم همینگونه بودند و 8 سال یا شاید هم 10 سال هر روز سهشنبه به استادش (فرامرز پایور) رسیدگی میکرد... اما آیا دراین دوره هم آداب شاگردی رعایت میشود؟ بایست عاشق بود تا راه را بدرستی ادامه داد.
آیا در وجود استادان امروز هم این عشق و علاقه وجود دارد؟
استادان هم باید راه را بدرستی انتخاب کنند. به گفته حضرت مولانا «رگ رگست این آب شیرین و آب شور/ در خلایق میرود تا نفخ صور» بستگی دارد این استادان راه شیرین را انتخاب میکنند یا راه شور یا آنکه نزد چه استادانی تعلیم دیده باشند. اگر آن استاد صاحب نفس باشد قطعاً موفق خواهند بود. باید درموسیقی فدا و فنا شد تا بتوانند استاد خوب باشند اما اگر بخواهند با پول و تشویق و... این راه را پیش ببرند جز کف روی آب چیزی حاصل نمیشود. جواهر درعمق دریا وجود دارد نه سطح آب. هنرمند باید به هنرش عمیق بیندیشد نه آنکه با دو ریتم نواختن خود را صاحب علم و دانش بداند و به انتشار پیدرپی آلبومهای موسیقی بپردازد، اینها کارهای پیش پا افتاده است. کسی که در هنرش وزین باشد بهدنبال خوب تعلیم دادن نوازندگی است تا به موسیقی خدمت کند.
اولین همکاری شما و استاد تهرانی چهزمانی بود؟
من در کتابچهای که سالهاست همراه من است درسهایی که از استادم آموخته بودم را یادداشت میکردم. کتابچهای که شامل 30 ساعت تصانیف، گوشههای موسیقی، آواز و... است. استاد تهرانی معتقد بودند که نوازنده تنبک باید موسیقی بداند و آواز بخواند نه آنکه تنها به ریتم اکتفا کند.
شما درگذشته عضو وزارت فرهنگ و هنر بودید و بنا به شرایطی اجازه حضور در برنامههای رادیوی گل ها را نداشتید. آیا هنرمندان فعال در برنامه گل ها همچنین وضعیتی داشتند؟
آن زمان که در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شدم تلویزیون بتازگی راهاندازی شده بود و همان زمان هم چند ارکستردر تلویزیون فعال بودند ارکسترهایی چون پایور، محمد حیدری، عباس خوشدل، مهر افشان و... ما در طول هفته بین ساعت 8 تا 8:30 اجرای برنامه داشتیم و درآن دوران اجازه فعالیت در رادیو نداشتیم اما هنرمندان فعال در رادیو از این مسأله مستثنی بودند. بعدها بواسطه آشنایی استاد پایور با آقای ابتهاج که سرپرست برنامه گلها بودند از ارکستر پایور دعوت شد تا در رادیو اجرا داشته باشد وکارهایی چون «سه گاه» راز دل «افتخار آفاق» و... آن زمان اجرا شد. البته در برنامههای دیگری چون گلچین هفتهام حضور داشتیم و به سبب استقبالی که از اجرای گروه پایور صورت گرفت این همکاری تا مدتها ادامه داشت.
به گروه پایور اشاره کردید کمی هم درمورد این گروه توضیح میدهید؟
با بزرگان کار کردن غیرهنر، زندگی کردن را به انسان میآموزد و این خیلی مهم است. در کارهایی که با این گروه اجرا کردیم آقای شجریان هم حضور داشتند و در تالار وحدت برگزار شد اما بعد انقلاب این همکاری با آقای شهرام ناظری بود و بعد آن همراه با گروه به امریکا و فرانسه سفر کردیم و برنامههای مختلفی درکنار نوازندگان بنامی چون علیاصغر بهاری، جلیل شهناز، محمد موسوی روی صحنه رفت.
استاد تهرانی چه شیوهای در ساز تنبک ایجاد کردند؟
من از سن کم تا زمان پیری در خدمت استادم بودم و این را میتوان شاگردی عنوان کرد نه آنکه یک صباحی بیاییم و برویم. بهنظر من آنطور که باید و شاید از زحمات این استاد بزرگ قدردانی نشد. خود ایشان میفرمودند کسانی که آن دوران ضرب مینواختند هیچ گاه اجازه حضور در مجالس نداشتند و بایستی جلوی در مینشستند اما ایشان تحول بزرگی درتکنیک این ساز ایجاد کردند و به ساز تنبک شخصیت دادند تا آن را مطابق یک ساز ایرانی معرفی کنند. خودشان در گفتارشان بارها گفته بودند من باید این ساز را بهجایی برسانم که خود سولیست ارکستر باشد و همان هم شد.
زمان استاد تهرانی ساز تنبک وارد ارکسترها شد؟
خیر. پیش ازاین هم تنبک نواخته میشد اما استاد تهرانی به ساز تنبک شخصیت دادند و امروز عزتی که ساز تنبک در اجتماع پیدا کرده است را مدیون ایشان هستیم. کسانی که افتخار میکنند موزیسین هستند و تنبک مینوازند بهنظر من مدیون استاد تهرانی اند. در زمان استاد حسین دهلوی آقای تهرانی کتاب نوشتند و در آن دایره ضرب را به سه قسمت تقسیم کردند تا نتها دراین سه خط نوشته شود و ریتم ضرب را روی نت بینالمللی پیاده کردند اما سابق به این صورت نبود و از نظر ظرافت نوازندگی بسیار متفاوت شده است. این خدمت بزرگی در ساز تنبک بود و از آن زمان به بعد تا به امروز که 40 سال میگذرد من حقیر هم این روش را آموزش میدهم و دراین باره کتابی نوشتهام و بهصورت سیدی هم منتشر شده است.
در زمان استاد تهرانی آن رسالتی که برعهده شما بود به سرانجام رساندید اما خود شما چه تحولی در این ساز ایجاد کردید؟
من در شیوههای استادم تعدادی تکنیک اضافه کردم. استاد تهرانی به شیوه سینه به سینه و گوشی کار میکردند. البته کتاب تنبکی را که نوشتهام، استاد تهرانی زدند و روی نوار ضبط کردیم، استاد ظریف زحمت کشیدند آن را به نت درآوردند که 30 سال است آن را تدریس میکنم.
آیا بهنظر شما بازهم نیاز است در ریتمهای تنبک نوازی تغییراتی ایجاد شود؟
بله صد درصد، هنر تمامی ندارد و هر چه به آن افزوده شود اتفاق خوب در موسیقی خواهد بود کسی که راه درست را رفته باشد و صلاحیت داشته باشد میتواند به موسیقی خدمت کند.
آثاری هم از استاد تهرانی باقی مانده است که منتشر نشده باشد؟
خیر. اکثریت کارهای استاد از سوی انتشارات ماهور منتشر شده و کتاب های آن به چاپ رسیده است.
شما از سال 58 تا 68 فعالیتی در عرصه موسیقی نداشتید و به نوعی خانه نشین بودید این سکوت به چه علت بود؟
درآن سالها موسیقی چندان رواجی نداشت و من کتاب مینوشتم. درحال حاضر هم به تدریس موسیقی مشغولم و در آموزشگاه آقای ثابت و آقای هوشنگ ظریف تدریس میکنم.
دراین سالها استقبال از موسیقی ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بسیار خوب است. در دوران ما موسیقی قدغن بود و نگاه خوبی به آن وجود نداشت اما خوشبختانه امروزه خانوادهها افتخار میکنند که فرزندشان ساز مینوازد و بهدنبال آموختن موسیقی هستند. بهنظر من این اتفاقهای خوشایند را باید مدیون بزرگوارانی چون پایورها و تهرانیها بدانیم این استادان بزرگ، موسیقی را به جایی رساندند که هنرجویان امروز مشتاق به آموختن آن هستند.
چشمانداز موسیقی ایرانی را چگونه میبینید؟
اگرهم اینگونه باشد و ادامه پیدا کند اتفاق خوبی خواهد بود. البته درکنار کارهای متوسط آثار فاخر هم ساخته و عرضه میشود. البته آنطور که شاگردان شاگردی میکردند آن اشتیاق کمترشده است.
صدای ساز تنبک در کوچه و خیابانهای شهرهم شنیده میشود سازی که تلاش بسیاری برای هویت خود داشته است.
این ساز خیلی مقدس است. در قرآن کلامی وجود دارد به نام «هو» که در این ساز هم شنیده میشود. پس کسی که چنین عقیدهای دارد این ساز را هر کجا عرضه نمیکند و سازهای ایران را محترم میشمارد. خود من به شخصه بعد 40 سال صدای ضربم در هر محفلی شنیده نشده است.
موسیقی ایرانی خواننده محور شده است و کمتر توجهی به آهنگسازان میشود نظر شما دراین باره چیست؟
استاد پایور بسیار علاقهمند بودند موسیقی بدون کلام عرضه کنند اما اصولاً در اجتماع ما موسیقی با ادبیات و شعر همراه است به همین دلیل است که توده مردم علاقهمند به شعر و موسیقی با کلام هستند.
آرزوی شما در 83 سالگی چیست و چه انتظاری از مسئولان فرهنگی دارید؟
آرزو دارم آخر و عاقبت همه مردم به خیر باشد و خواستهام از مسئولان این است که به جوانها توجه کنند و راه درست را انتخاب کنند و وجودشان را ارزان نفروشند و برای خود و هنرشان و سازشان احترام قائل باشند. همانطور که استاد تهرانی فرمودند چشم و دستشان پاک باشد و به پاکی زندگی کنند و هنرخود را به مردم بیاموزند.
سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری ایران، تاریخ انتشار 29 مرداد 97، کد مطلب: 401037، www.ion.ir