پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 20
کد خبر: ۱۵۶۸۸۳
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۲
ما نیز مردمان و جامعه‌ای هستیم چون دیگر مردمان و دیگر جوامع. شاید چیزهایی که برایمان اتفاق افتاده یا می‌افتد، پیش از این و بیش از این برای دیگران نیز اتفاق افتاده باشد. مجموعه این تجربیات و مطالعه روی این موارد و قانونمند ساختن آنها نیز می‌شود یک فعالیت علمی. پس وقتی ما شرایط و آشفتگی‌های امروز جامعه‌مان را می‌بینیم، باید قبل از هر چیزی دقت کنیم که آیا در دیگر نقاط جهان و در دیگر زمان‌ها نیز چنین چیزی اتفاق افتاده و برایش تعاریف، راهکارها و باید و نبایدهایی تدارک دیده‌اند یا نه؟ دانش جامعه‌شناسی می‌گوید رویدادهایی که امروزه تجربه می‌کنیم، آنومی یا آشفتگی اجتماعی است. اینکه گفتیم، دقیقاً یعنی چه؟ داور شیخاوندی به سؤالات شما و دغدغه‌های ما در این باره، بیشتر جواب خواهد داد.

شعار سال: شیخاوندی- استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی- 40سالی می‌شود که در زمینه آسیب‌شناسی اجتماعی، کار و تحقیق جدی می‌کند و می‌توانید او را با کتاب‌هایی چون «زایش و خیزش ملت»، «جامعه‌شناسی انحرافات» و «ناسیونالیسم و هویت ایران» به یاد بیاورید. شیخاوندی دکتری جامعه‌شناسی‌اش را از دانشگاه کلمبیا و دکتری برنامه‌ریزی اجتماعی‌اش را از دانشگاه سوربن گرفته است.

پیش از هر بحثی، برای خوانندگان عمومی ما تعریفی از آنومی یا آشفتگی اجتماعی ارائه می‌دهید؟

ببینید! باید اول ریشه و محتوای این واژه را درک کنیم. اصل و ریشه لغت از نوموس یا همان ناموس زبان فارسی گرفته شده است که بعدها در زبان عربی نوامیس و مشتقات آن هم از این ریشه آمده است. نوموس در یونانی، یعنی راه و رسم؛ یعنی هر چیزی که اصلش وجود داشته باشد. اما اگر برخلاف این اصل، روال و رویه‌ای جریان داشته باشد، برای اینکه حالت منفی به آن بدهند، از الف و کسره استفاده می‌کنند؛ یعنی نوموس می‌شود اِنوموس. در زبان فارسی هم مثلا ایران و انیران می‌گفتند؛ انیران یعنی غیرایرانی‌ها و کسانی که ایرانی‌ نیستند. این لغت مدت‌ها پیش وارد زبان فارسی شده و به چیزی که خارج از قاعده و اصل خودش باشد، اناموس می‌گویند؛ یا بدناموس. در فرهنگ عامه هم که بی‌ناموس می‌گویند. این قاعده شامل همه حوزه‌ها و حتی طبیعت هم می‌شود. وقتی سیل، باد، طوفان و زلزله اتفاق می‌افتد، نوموس به نوعی تبدیل به انوموس می‌شود؛ یعنی طبق اصل و رویه خودش رفتار نمی‌کند. در جامعه، به‌ویژه جوامعی چون خاورمیانه، می‌توانیم بگوییم که در بیشتر حوزه‌های اجتماعی و جامعوی، روال‌ها و قاعده‌ها تبدیل به غیرروال‌ها و غیرقاعده‌ها شده و این امر به‌دلیل تغییرات سریعی که در این جوامع اتفاق می‌افتد، قابل توجیه است.

می‌شود تعبیر ساده‌تر آنومی را بی‌تعادلی دانست؟

بی‌تعادلی هم یکی از نمونه‌های آنومی است، ولی شامل همه‌اش نمی‌شود. آنارشی نیز صورت منفی‌شده نارشی است؛ نارشی یعنی راه راست. در فارسی به‌معنای بی‌روالی و... هم به‌کار می‌بریم.

چرا آنومی اتفاق می‌افتد؟ اساسا یک اتفاق است یا نتیجه یک فرایند در طول زمان؟

نتیجه یک فرایند است.

علتش چیست؟

نمی‌توان روی چند دلیل خاص تمرکز کرد؛ متغیرهای اثرگذار زیادی وجود دارند که باعث و بانی این امر می‌شوند؛ مثلا در حوزه اقتصاد، دلار گران می‌شود و اتفاقات روانی و حاشیه‌ای آن هم وجود دارد و تبعات اجتماعی این روند را می‌بینیم. در حوزه فرهنگ نیز شاهدیم که حضور موبایل‌ها، باعث آشفتگی‌های فرهنگی بسیاری می‌شود.

ببینید! 50-40 سال پیش جامعه رویه‌ها و روال مشخصی داشت. مشخص بود که قشر دیندار، بی‌دین، سنتی و... کدامند و چه رویکرد و اعتقاداتی دارند، اما الان به طرز عجیبی همه‌‌چیز به‌هم خورده است. چرا این جابه‌جایی و آشفتگی اتفاق افتاده است؟

درست است. البته قبل از این نیم‌قرن نیز این تغییرات شروع شده بود؛ به واسطه ابداعات در روابط اجتماعی، اطلاعات و... . ضمن اینکه تحرک و جابه‌جایی مردم هم به‌ شدت امروز نبود. امروزه تحرک اجتماعی و جغرافیایی بالاست، طوری که گاهی می‌گویم تهران، یک روستای خیلی بزرگ است؛ چراکه روستایی‌ها این شهر را محاصره کرده‌اند و خیلی از اهالی تهران و اطراف تهران، مهاجرت کرده‌اند.

تهران که شهر خیلی مدرنی است؛چرا یک روستای بزرگ؟

دقیقا. از یک سو با شهری با نمادهای خیلی مدرن روبه‌رو هستیم و از سوی دیگر مردم مقاومت می‌کنند و عادت‌ها و سنت‌های قدیمی هم جریان دارد. از یک سو شاهدیم که مثلا چندی پیش یک عروسی کاملا سنتی و قدیمی برگزار شد؛ با همان روال و امکانات و از سوی دیگر ماجرای ازدواج سفید و غیررسمی و... هم در این شهر جریان دارد.

به‌جای خوبی رسیدیم. شهریت را با چه مسائلی از غیرشهریت جدا می‌کنیم؟ بعضی‌ها از مدنیت صحبت می‌کنند. آیا این مدنیت و پایبندی به قوانین مدنی می‌تواند باعث این تفاوت باشد؟

شهرهای ما در حال توسعه هستند و تحرک اجتماعی، جغرافیایی و... در جامعه ما بالاست؛ به نوعی جامعه ما، در حال‌گذار از «اجتماع» به «جامعه» است. این تفاوتی که از آن صحبت کردید در همین قبیله‌محور‌بودن یا غیرقبیله‌محوربودن خلاصه می‌شود. در شهرهای بالای یک‌میلیون نفر ما، چون سنت‌های قبیله‌ای حاکم است، پس ما بایسته‌های یک زندگی مدرن شهری را در آنها نمی‌بینیم و در واقع به‌نوعی، چنین شهرهایی در حال آنومی و در حال‌گذار از آنومی به آنارشی هستند. در کشورهای پیشرفته اروپایی، همه‌‌چیز قاعده‌مند و پیش‌بینی شده است و به همین دلیل در این زمینه دچار مشکل نمی‌شوند. اما در شهرهای خاورمیانه و ازجمله ایران، چون نوسانات و تغییرات غیرعادی و شدید بوده و هست، در نتیجه تحرک اجتماعی بالا بوده و شاهدیم که مثلا افرادی با ریشه‌های روستایی، به جایگاه‌های بالای جامعه و مدیریت‌های کلان می‌رسند و در نتیجه آشفتگی و قبیله‌محور بودن اتفاق می‌افتد؛ یعنی این‌ گروه دیگر نگاه ملی ندارند، نگاه گروهی و قبیله‌ای دارند. این وضع، منجر به ایجاد آشفتگی‌هایی می‌شود.

این وضعیت فقط خاص شهرهای بزرگ است یا شامل شهرهای کوچک هم می‌شود؟

شهرهای کوچک هم خواهی‌نخواهی از روال شهرهای بزرگ اثر می‌گیرند چرا که رسانه‌های ما منعکس‌کننده سبک زندگی شهرهای بزرگ هستند. اما موضوعی که تبدیل به معضل شده، مسئله آنومی شهرهای بزرگ است. گسستگی شهرهای بزرگ در حوزه‌های مختلف، زیاد و نگران‌کننده است.

یکی از بحث‌های جالب آنومی، نوکیسگی است که الان به‌شدت آن را می‌بینیم. قاعدتا همه انتظار دارند افرادی که در مناطق متمول شهر زندگی می‌کنند، قانونمدار بوده و شخصیت خاصی داشته باشند، اما همین الان رفتارهایی را که در مناطق کم‌برخوردار شهر می‌بینیم، در مناطق برخوردار و متمول شهر هم می‌بینیم. نظر شما در این‌باره چیست؟

نوکیسه‌ها، کل جامعه را به‌هم می‌ریزند. ما با اجتماعی روبه‌رو هستیم که در آن، رویه‌ها از حالت اصیل خودش خارج و تبدیل به یک رویه بی‌قانونی شده است. در واقع بی‌قانونی و بی‌قاعدگی چنان زیادتر شده که خودش تبدیل به قانون شده است. وقتی دیگران هم به این وضعیت نگاه می‌کنند، سعی می‌کنند که قوانین گفتاری و کرداری را به هر ترتیب که شده، نقض کنند تا از قافله عقب نمانند؛ در نتیجه ما رفتارهای عجیب و آشفتگی‌های عجیب را در شهرمان می‌بینیم. بخشی از این به‌دلیل ناشناس‌بودن و بی‌هویت‌بودن در شهرهای بزرگ است. در روستاها و شهرهای کوچک، همه شما را می‌شناسند و همین آشنا بودن، باعث محدودیت در رفتارهای نابه‌هنجار شما می‌شود. تفاوت‌های بین نسلی بخشی دیگر از دلایل به‌وجود آمدن این فرایند است. تحرک اجتماعی و جغرافیایی بالا هم جزو این دلایل است چرا که باعث می‌شود روستاییان یا اهالی شهرهای کوچک به حاشیه تهران بیایند، ولی هنوز به تکرار اعمال جایی که از آن مهاجرت کرده‌اند، سرگرم باشند. زمان زیادی نیاز است تا این گروه آداب شهری را یاد بگیرند و روال و رفتارشان را عوض کنند.

تحرک اجتماعی، شامل تحرک از یک طبقه پایین‌تر به طبقه بالاتر هم می‌شود. الان شاهدیم که این تغییر طبقات به‌طور سریع و ضربتی اتفاق می‌افتد و در نتیجه، همین پدیده نوکیسگی پیش می‌آید...

نوکیسگان خیلی خطرناک هستند. این گروه خیلی عجله دارند تا به همه جایگاه‌ها و موقعیت‌ها برسند. اینکه می‌گویند صدها میلیارد تومان گم شده، در درجه اول به این نوکیسگان بازمی‌گردد که هنوز اصالت پاسداری از ‌شأن خودشان را ندارند و از سوی دیگر پایبندی به ضوابط و تقوا و ایمان و اخلاقیات را درک نکرده‌اند؛ با خودشان می‌گویند پول در اختیارم هست، هرچقدر که بتوانم برمی‌دارم.

یعنی به نوعی مسئولیت اجتماعی که همراه با جایگاه اجتماعی است را درک نکرده‌اند...

دقیقا. این گروه می‌دانند که قاعدتاً نباید در این جایگاه قرار می‌گرفتند، پس سعی می‌کنند از سریع‌ترین راه ممکن و در سریع‌ترین زمان ممکن، به هدف‌شان برسند.

احساس می‌کنم از ویژگی‌های دیگر یک جامعه آشفته، عجله در رسیدن به هدف و موقعیت و موفقیت است؛ همین بحثی که اشاره‌ای هم به آن داشتید. درست است؟

همینطور است. این قضیه را، هم در رفتارهای ظاهری مثل رانندگی و کار و... مشاهده می‌کنید، هم در رفتارهای پیچیده‌تر مثل استادی و شاگردی و... . الان استادانی وجود دارند که می‌خواهند سریع بالا بروند و ارتقا بگیرند؛ در نتیجه از این‌ور و آن‌ور مطالبی جمع می‌کنند و رونویسی کرده و کتابی چاپ می‌کنند. دانشجویان هم می‌خواهند سریع تقلب کنند و بروند دنبال کار و زندگی‌شان.

همین تقلب کردن هم به‌نظر می‌رسد که از ویژگی‌های یک جامعه آشفته باشد...

تقلب، باعث قلب حقیقت و رویه درست می‌شود؛ یعنی ناموس را اناموس می‌کند. شگفت اینکه نادانان می‌خواهند به نوعی نقش دانایان را هم بازی کنند.

می‌دانیم که هر نظمی میل به بی‌نظمی و هر بی‌نظمی‌ای میل به نظم دارد. آیا امیدی هست که ما از این بی‌نظمی اجتماعی، راهی به سوی نظم اجتماعی داشته باشیم؟

نه، چرا که عوامل بی‌نظمی‌ها خیلی بیشتر از عوامل نظم‌هاست؛ درنتیجه بانظم‌ها کمتر شده و بازی را می‌بازند و در ادامه سعی می‌کنند با قانون بی‌نظم‌ها جلو بروند.

راهکار برون‌رفت از این وضعیت چیست؟

الان ما در اجتماع‌مان و در حوزه‌های مختلف، با گروهک‌هایی روبه‌رو هستیم که به هم شبیهند؛ یعنی به‌نوعی داریم به دوران قبیله برمی‌گردیم. اعضای قبیله همدیگر را می‌شناسند و با نظم هم سازگارند. الان بخش‌های زیادی از سازمان‌های دولتی ما قبیله‌محور هستند و همه همدیگر را می‌شناسند و علیه گروه‌های دیگر هستند که لازمه زندگی قبیله‌ای است؛ در نتیجه می‌شنویم که مدیران، اتوبوسی نیرو می‌آورند و اتوبوسی نیرو می‌برند تا به جای دیگری بروند. این فرهنگ و رویه قبیله‌ای، باید تبدیل به فرهنگ ملی و کارآمدمحور شود. در روزگاران گذشته قبیله‌محوربودن مفید بود ولی امروزه کاملا مضر است و باید از این رویکرد دورتر و دورتر شویم.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 24 شهریور 97، شماره: 30607


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین