پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۷۳۲۵۲
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۱
قدم برداشتن به خارج از دایره ی راحتی معمولا چالش برانگیز است. برای کاهش وزن و رژیم گرفتن باید تا حدودی از غذاهایی که دوست داریم صرف نظر کنیم ، برای خروج از رابطه ای که مخرب است باید تحمل و توانایی تنها ماندن و دل کندن را داشته باشیم ، اگر می خواهید کسب و کار جدیدی راه اندازی کنید باید قدرت تحمل شکست و مشکلات نادیده گرفته شدن را داشته باشید . ما معمولا از بسیاری از کارهایی که به نفعمان است خودداری می کنیم به این دلیل که رنج زیادی را باید متحمل شویم و از "دایره راحتی" خود خارج شویم.

شعار سال: قدم برداشتن به خارج از دایره ی راحتی معمولا چالش برانگیز است. برای کاهش وزن و رژیم گرفتن باید تا حدودی از غذاهایی که دوست داریم صرف نظر کنیم ، برای خروج از رابطه ای که مخرب است باید تحمل و توانایی تنها ماندن و دل کندن را داشته باشیم ، اگر می خواهید کسب و کار جدیدی راه اندازی کنید باید قدرت تحمل شکست و مشکلات نادیده گرفته شدن را داشته باشید . ما معمولا از بسیاری از کارهایی که به نفعمان است خودداری می کنیم به این دلیل که رنج زیادی را باید متحمل شویم و از "دایره راحتی" خود خارج شویم.

اما برای خیلی از ما این یک واقعیت است : همانطور که رشد می کنیم و در شغلمان و در زندگی پیشرفت میکنیم گاهی اوقات با شرایطی خارج از دایره راحتی مان مواجه شده ایم که نیاز بوده سبک رفتارهایمان را مطابق با آن ها تغییر دهیم و این کار را انجام داده ایم.

همانطور که مدیر عامل IBM جینی رومتی گفته : "رشد و راحتی را نمی توان همزمان کسب کرد!"

آبراهام مازلو روانشناس معروف و نظریه پرداز درمورد سلسله مراتب نیاز های انسان ، نیز در همین زمینه گفته است که : " انسان در هر موقعیتی فقط دو گزینه پیش رو دارد ، یا قدم به جلو بگذارد و رشد را تجربه کند یا قدم به عقب بردارد و امنیت را تجربه کند"

در ادامه ٥ چالش بزرگ در مسیر خروج از دایره ی راحتی را که فرا گرفته ام برای شما میگویم:

 اولین چالش "تایید دیگران" است.

معمولا وقتی خارج از منطقه ی امن رفتار می کنید حس"غیر طبیعی بودن" به ما دست می دهد .

حالتی را تصور کنید که یک جوان کارآفرین می خواهد ایده ش را در یک جلسه به سرمایه گذاران که معمولا مسن و با تجربه هستند ارائه کند

احتمالا برای این مسئله "صدای خود را بلندتر می کند" تا حالت طبیعی بودن و تایید دیگران را بدست اورد.

 دومین چالش "شایستگی و صلاحیت " است.

گاهی اوقات ممکن است احساس کنید لیاقت ندارید و علاوه بر این عرضه ی کافی را ندارید! خواه صحبت کردن یا سخنرانی در یک گردهمایی باشد یا ارائه کردن یک ایده نزد شخص یا اشخاصی باشد و تمام این ها بوجود آورنده ی حس "عدم لیاقت " است

سومین چالش " آزاردهنده بودن و سخت بودن انجام آن کار " است.

موقعی که می خواهید برای اولین بار خارج از منطقه ای امن عملی را انجام دهید معمولا احساس آزاردهنده بودن به شما دست می دهد

برای مثال: یک شخص درونگرا موقعی که میخواهد ارتباطاتی ایجاد کند و حتی صحبت هایی کوتاه داشته باشد حس عمیق ترسناک بودن را تجربه خواهد کرد

 چهارمین چالش "ترس از مورد پسند بودن" است.

ما نگران این هستیم که مردم این ورژن (نسخه) جدید از ما را دوست نداشته باشند چون خارج از دایره ی راحتی مان قدم برداشته ایم!

یک مثال شاخص در تحقیقات خودم مشاهده کرده ام این است که یک کارمند ناامید که به شدت با یک تردید مواجه شده شد که زندگی او را بهم زده بود ، می خواست به شخصی ابراز علاقه کند اما بیم داشت که مبادا مورد پسند شخص مقابل قرار نگیرد.

پنجمین چالش "بحث اخلاقی" است.

بعضی وقت ها مردم نگرانی هایی برحق در مورد رفتار هایی ک انجام میدهند دارند برای مثال موقعی که اخبار بدی یا مسئله حساسی را به شخصی می گویند یا تصمیم به اخراج یک کارمند می گیرند!

البته تعداد کمی از ما همه ی این پنج چالش را بصورت همزمان در مواقعی خارج از دایره ی راحتی مان رفتار می کنیم؛ تجربه می کنیم. اما حتی یکی از این مورد ها هم میتواند کار را سخت کند.در ضمن اکثر ادم ها چنین تجاربی را داشته اند و مطمئناً در این زمینه تنها نیستید!

تقریباً همه می خواهند که مدیر باشند. اگر یک سری به دانشگاه های مدیریتی که مثل قارچ در سراسر کشور سبز شده اند بزنیم، خواهیم دید که تمام زنان و مردان با استعداد برای وارد شدن به دنیای تجارت و بازار کار آمادگی کسب می کنند. کلمه «مدیریت» آنقدر با پرستیژ است که در مقایسه با آن از شدت اهمیت کارهای دیگر مثل بانکداری، حسابداری ، یا وکالت کم میشود.

چه چیزی پشت لغت جادویی «مدیر» نهفته است؟ چرا افراد خیلی زیادی دوست دارند مدیر شوند؟ اگر از فروشنده جوانی بپرسید چرا می خواهد مدیریت فروش را برعهده بگیرد، جواب او یکی از پاسخ های زیر خواهد بود:

به من موقعیت می دهد.

من تصمیم گیرنده خواهم بود.

درآمدم افزایش می یابد.

شرکت اتومبیل در اختیارم خواهد گذاشت

پرستیژ کاری ام افزایش می یابد.

این نظرات، هرچند که انگیزه بسیاری از مدیران بالقوه است، اما فقط یک جنبه از مدیر بودن را روشن می سازد؛

امروزه نقش یک مدیر مشکل، پیچیده، متنوع و بی ثبات است. معنی سنتی که در فرهنگ لغت برای کلمه مدیر آورده شده یعنی «کسی که در انجام کارهای تجاری مهارت دارد». در واقع یک مدیر باید به تنهایی مشخصات زیادی داشته باشد اولاً اینکه باید بداند چطور از طریق کارمندان به نتیجه برسد. برای انجام این کار او باید مهارت های جدید، ظرفیت ها، تجارب، و اخلاقیات کسانی که برای او کار می کنند را بشناسد. او باید توانایی شناخت و انتخاب افراد خود و بد، تمرکز استعدای های فردی در یک تلاش تیمی موثر را داشته باشد. این انتظار زیادی است، اما تمام چیزی است که مدیریت موثر به آن نیازمند است.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از بنیادملی نحبگان استان فارس تاریخ انتشار 31تیر96، کدخبر: 1324، www.farstek.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین