شعار سال: نامش موزه باستانشناسی بندر سیراف است و
در خانه دکتر وایتهاوس که در دهه ۱۳۴۰ سرپرست گروه باستانشناسان بندر سیراف بوده، دایر
است. همان سالی که كنگره بينالمللی سيراف (سال 84) برگزار شده، فعالان میراث
فرهنگی و کارشناسان نمایشگاهی را در این خانه برپا میکنند و به همت عالی مسوولان همچنان
با همان وضعیت این خانه، نام موزه را یدک میکشد.
در قسمت نخست موزه میتوان سنگنوشتهها، قبور سنگی، صنایع سفالی، یافتههای
دکتر وایتهاوس، تابلوها و عکسها را دید، قسمت دوم شامل صنایع دستی این منطقه میشود
و قسمت سوم به صنایع دریایی، ماهیها و صدفها اختصاص دارد.
18 مرداد 93محمد ابراهیم فروزانی مدیر وقت کل اداره میراث فرهنگی،صنایع دستی
و گردشگری استان بوشهر به ضرورت ایجاد موزه سیراف اشاره کرد و گفت:ساماندهی آثار
تاریخی سیراف هر چه سریعتر باید صورت گیرد.
او با اشاره به اینکه هم اکنون تعداد محدودی از آثار تاریخی کشف شده در
سیراف در خانه تاریخی در این بندر در قالب نمایشگاه به نمایش گذاشته شده است گفت:
در نظر داریم در صورت مرمت قلعه تاریخی نصوری، آن را به موزه سیراف تبدیل کنیم.
15 مرداد 91 هم علویان صدر معاون وقت میراث فرهنگی کل کشور به
تخصیص ۱۰ میلیارد ریال
اعتبار برای تکمیل موزه سیراف در همان سال اشاره کرد و گفت:ایجاد موزه سیراف از
چند سال پیش در یکی از خانههای تاریخی این شهر آغاز شده است که با اعتبار تخصیص
یافته در سال جاری،پیش بینی میشود این موزه تا پایان امسال به بهرهبرداری رسد.
به گفته وی در این موزه تخصصی تمام آثار تاریخی کشف شده در منطقه
تاریخی سیراف متعلق به دوره های مختلف به نمایش گذاشته خواهد شد.همچنین راه اندازی
این موزه میتواند علاوه بر معرفی کامل منطقه به گردشگران،کمک شایانی به ادامه
مطالعات و کاوشهای باستان شناسی در منطقه داشته باشد.
از این وعده و وعیدها زمانهای زیادی میگذرد و همچنان آثار سیراف در
همین خانه نگهداری میشوند. خانهای که درخت زیبای لیر در ضلع جنوبی چشم به مردان
دریا دل دوخته تا رنجهای سیراف را برایشان بازگو کند.
بین سال های 1966 تا 1973 میلادی، موسسه ایرانشناسی بریتانیا و خدمات باستانشناسی
ایران تحت نظر "دکتر دیوید وایت هاوس" شش فصل کاوش در سیراف انجام شد.
در خلال حفاریها، محوطههای بزرگی از معماری که به خوبی حفظ شده بودند در مکانهای
مختلفی در سطح شهر آشکار شد که در هر کدام از آنها اشیا مختلفی بدست آمد. از اشیا
به دست آمده بخشی به بریتانیا انتقال داده شد، بزرگترین بخش آن در موزه بریتانیا
ثبت و نگهداری میشود و بخشی از مابقی آثار هم توسط 10 موسسه مختلف در سه قاره
متفاوت دنیا نگهداری میشود و البته بخشی از این آثار هم در ایران، گوشه حیاط
مدرسه وایت هاوس سالیان سال است که خاک میخورد.
افشین یزدانی -باستانشناس- با
اشاره به این که این نمایشگاه اصلا در شأن سیراف نیست، میگوید: سیراف تمام شده و
عملا چیزی از آن باقی نمانده است .هر مدیری که میآید و هر زمانی که نام خلیج فارس
برده میشود همه به یاد سیراف میافتند اما عملا چون با این همه دخل و تصرف امکان
ثبت جهانی سیراف وجود ندارد به آرامی آن را مانند مرده در خاک دفن کردهاند.
او با تأکید بر این که سیراف پرونده شکست سازمان میراث فرهنگی در حوزه حفاظت
از محوطهها، بناها و بافتهای تاریخی است،میگوید:اگر واقعاً خلیج فارس برایمان
مهم بود از سیراف همچون نگینی محافظت میکردیم. قطر یک شهر متروکه قرن نوزدهم را
ثبت جهانی کرده است، بحرین گذر مروارید (Bahrain Pearling Trail) که
یک منطقه صید صدف است همچنین قلعه بحرین را ثبت جهانی کرده است اما سازمان میراث
فرهنگی و سایر نهادهای متولی و حساس نسبت به خلیج فارس چه اقدامی تا کنون انجام
دادهاند؟ ما حتی یک بنای ثبت جهانی در حوزه خلیج فارس نداریم و فقط در حوزه میراث
ناملموس دانش لنج سازی را به ثبت جهانی رساندیم.
او با اشاره به این که سیراف مهمترین سایت حوزه خلیج فارس بوده که از
دوره ساسانی و اسلامی باقی مانده
و دادههای خوبی در حوزه باستانشناسی و تاریخ دارد،میافزاید: خوشبختانه پیش از
انقلاب چندین فصل کاوش خیلی خوبی در این محدوده انجام شده و گزارشهای آن به چاپ
رسیده است. «حسین توفیقیان» هم در باستان شناسی زیر آب به صورت محدود مطالعاتی
داشته است همچنان که باستانشناسان ایرانی دیگر جسته و گریخته مطالعاتی در این بخش
داشتهاند اما ماحصل تلاش تمام این افراد در اثر سوء مدیریت ۱۵ سال اخیر از دهه ۸۰ تا کنون،نابود شده و مدیریت
غیر صحیح و ناآگاه و بدون برنامه سبب از بین رفتن سایتهای باستانی سیراف زیر فشار
ساخت و ساز شده است آن هم ساخت و سازی که ارتباطی با هویت تاریخی این شهر مهم
ندارد.
این باستانشناس با تأکید بر آن که متاسفانه جایی هم که به عنوان موزه
از آن یاد میشود اصلا موزه نیست، توضیح میدهد: مهمترین شاخصه موزه گنجینه، بانک
اطلاعات، سیستم سرمایشی- گرمایشی و حفاظتی و ویترینها و نورپردازی آن است. اینجا
صرفاً نمایشگاهی است که پس از 14 سال، دیگر باید نام نمایشگاه دائم بر روی آن
گذاشت و این کارنامه درخشان تمامی مدیرانی است که نام خود را به میراث فرهنگی و حب
خلیج فارس گره زدهاند.
او با تأکید بر این که سیراف میتواند مرکز مطالعات خلیج فارس حداقل در
دوره اسلامی باشد، تصریح میکند: ما فاقد استراتژی مدیریتی هستیم .نام سیراف را میتوان
تا هند، چین، آفریقا و مرزهای اروپا دنبال کرد. این شهر نه تنها نیازمند یک موزه
بسیار مهم است که نیازمند یک سایت پژوهشی در سطح جهانی است تا ایرانشناسان،
باستان شناسان و مورخان و...در آنجا اقامت بگزینند و پژوهشهای لازم را انجام دهند.
به گفته یزدانی برخی معتقدند در داستان «سندباد و شیلا» شیلا همان ـسیراف»
است چون «س» و «ر» در زبان چینی به «ش» و «ل» تبدیل میشود که البته این نیاز به
تحقیق دارد اما نکته قابل تأمل آن که امارات از «سند باد و شیلا» در برند بازیهای
فوتبال ملت های آسیایی که زمستان گذشته برگزار شد، بهره جسته است.
او ادامه میدهد: آن وقت شهری که آوازهاش تا چین و مرزهای اروپا رفته امروز
ماحصل کاوشهای وایت هاوس را گوشه حیاط تلبنار کرده تا به همه ما گوشزد کند حفظ
نام خلیج فارس نیاز به پژوهش و همت عالی دارد نه برگزاری شو و همایش.
یزدانی به این موضوع هم تأکید میکند که باستان شناسی خلیج فارس و سایتهای
مهم آن در گام نخست نیازمند یک تعیین عرصه و حریم جدی و تعیین محدوده و ضوابط مشخص
است تا مدیران بدانند کجا ارزش پژوهشی و کجا ارزش ساخت و ساز دارد و این ساخت
و ساز باید با چه کیفیتی و چارچوبی باشد.
وی با ابراز تأسف از وضعیت موزه سیراف به ضرورت ایجاد بانک سفال سیراف اشاره
میکند و میگوید: اگر سیراف برنامه درستی داشت هم اکنون باید دارای یکی از
مهمترین موزههای خلیج فارس بود و به عنوان یک سایت پژوهشی شناخته میشد و بانک
اطلاعات سفال ساسانی و اسلامی آن محل رجوع تمامی پژوهشگران جهانی بود نه آن که
سفالهایش گوشه خانه هاوس خاک بخورد و بعد هم که در اثر بی مبالاتی و بیبرنامگی
مدیران به چنین وضعیتی نشست به جای اصلاح امور چشمها به سمت «کنگ» خیره شود.
البته که کنگ و محوطهها و بناها و آثار دیگر هم باید حفاظت شوند و برای ثبت جهانی
آنها تلاش شود اما رها کردن سیراف یک بیانصافی و شرمی بزرگ است.
او بار دیگر یادآور میشود که یک موزه نیازمند شرایط پایدار رطوبتی،
گرمایشی و سرمایشی است و اشیا آن طبقه بندی شده است.
یزدانی این پرسش را مطرح میکند که کدام یک از مسوولان استانی و مرکزی ارادهای
برای اصلاح وضع موجود سیراف دارند و کدام یک حاضرند برای ساخت موزهای در خور این
بندر گام بردارند.
محمد کنگانی مدیر انجمن میراث فرهنگی سیراف هم
میگوید: همه مسوولان وعده و وعید میدهند
اما در عمل هیچ خبری نیست .سفالهای وایت هاوس نزدیک ۱۰۰ تا ۲۰۰ صندوق گوشه حیاط در معرض باد، باران و طوفان و آفتاب قرار
دارد. این موزه هم در واقع نمایشگاهی است که به همت انجمن ما و کسانی که کنگره
سیراف را برگزار کردند در سال 84 افتتاح شد.
او ادامه میدهد: از آن زمان هیچ اتفاقی نیفتاده مگر این که حین ساخت و
ساز جدیدی مردم شیی کشف کردند و تحویل دادهاند یا فعالان میراث فرهنگی اشیایی را
به این مکان افزودهاند یا مردم آثار تاریخی را هدیه دادهاند. به جز چند ویترین
ساخته شده از سوی میراث عملاً اتفاقی برای ساخت موزه سیراف نیفتاده است.
او متذکر میشود: این در حالی است که سیراف این قابیلت را داشت تا
دارای موزه دریانوردی، تجارت دریایی، راه ابریشم، خلیج فارس و... شود. میتوانست
با بندرهای هم ردیف خود که سبقه تاریخی دارند خواهر خوانده شود.
کنگانی توضیح میدهد:« از کوزه آمفورا 1500 ساله یافت شده در قعر خلیج
فارس تا سنگ نوشتههای قبرها ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ ساله تا آثار معاصر همه در این نمایشگاه
وجود دارد اما همتی نیست. وایت هاوس در اینجا کاوش انجام داده و اکنون بخش اعظمی
از یافتههایش در موزه انگلستان است و بخشی هم در انبار موزه ملی نگهداری میشود
اما در اینجا چه اهمیتی دارد که چه بر سر آثار وایت هاوس میآید.»
او مهمترین آرزویش را داشتن یک موزه در خور شأن سیراف بیان میکند و میافزاید:
ما فعالان میراث فرهنگی سیراف تمام تلاشمان را میکنیم اما ای کاش مسولان هم ذرهای
به آنچه میگویند عمل میکردند. این موزه و نوع حفاظت آثار و بناها در شأن سیراف
مهمترین بندر روزگاران ساسانی و اسلامی نیست.
حالا اگر به سیراف رفتید و به موزه اش سر زدید شاید این گونه توصیفش
کردید یک درش رو به دریا باز میشود و در دیگر به سمت زمینِ مسطح خاکی که سرانجاماش
رو به خیابان درازِ سیراف است، ساختمانی که تا همین سال گذشته هیچ تابلوی معرفی
نداشت و حالا تابلوی معرفیاش نام «پایگاه میراثفرهنگی بندر تاریخی سیراف» را
بزرگتر از هر چیزی نشان میدهد.
فضای باز پایگاه، اتاقهای سفید رنگ دور تا دور حیاط، درخت انجیر معابد
که سایهبانی مهربان برای کتیبهها و آثاری است که تا یک سال پیش، زیر سایهاش جا
خوش کرده بودند و حتی باقی مانده لنجی که مشخص نیست چند دهه است زیر آفتاب سوزان
سیراف، قد خم میکند.
هر اتاق یک نام دارد، «اتاق کتیبهها»، «اتاق سفال» و ...، هر کدام
آثار تاریخی متفاوتی چه ازکاوشهای باستان شناسی گرفته تا آثاری که میتوان در موزههای
مردمشناسی دید و سفالها و خمرهها و تنبوشههایی که هر کدام قدمت و تاریخِ علم
در این بندر تاریخی را به رخ میکشند.
هر اتاق در کنار آثاری که به نمایش گذاشته، اما اطلاعات مکتوبی را نیز
در اختیار بازدیدکننده قرار میدهد، معرفی مشاهیر، وجه تسمیه سیراف، سیراف از نظر
برخی مورخان و جغرافینویسان، دریانودری و تجارت در سیراف و حتی سکههای سیراف.
مانند آنچه که استخری در کتاب مسالک و ممالک نوشته: «در پارس فرضه
بزرگ آنست، شهری بزرگ است و از عمان پارس، و آنجا کشت و کشاورزی نباشد و آب از دور
برند.» سیراف قصبهای است و سه منبع دارد. «... و از آن پس سیراف چند شیراز بود و
بنای ایشان ساج است و چو بهایی کی از هندوستان و زنگبار آرند. چنانکه
مردی بازرگان بُوَد کی سی هزار دینار بر عمارت سرا خرج کند و پیرامون سیراف هیچ
درخت نباشد و کوهی بر شهر مشرف و ان را جم خوانند. همه میوه و آب شهر از ان کوه
بود و سیراف از آن همه شهرها گرمسیرتر است.»
اما این موزه، قطعا تنها جایی نیست که تاریخِ سیراف را نشان میدهد، تپهها،
کوچه پس کوچهها و بیابانهای اطرافش همه تاریخی خلیجفارس را در خود پنهان کردهاند،
زیر خاک و سالهاست بدون توجه میراثفرنگی منطقه، بخشهای خصوصی و نیمه خصوصی زمینهایش
را صاحب میشوند و دورش حجاب میکشند تا قدمی آن سوی دیوارهایشان رنجه نکند و در
این میان آنقدر آثارِ تاریخی زیر خاک و زیر لودرهایش پنهان و خرد شدهاند که به
یک اتفاق عادی تبدیل شدهاند.
ردپای سیراف را باید در تاریخ هم دنبال کرد همچنان که سینه دیوار موزه
در تابلویی به نقل از یاقوت حموی در کتاب «معجم البدان» آمده است: «من آنجا (سیراف)
را دیدم. در آنجا آثار عمارات زیبا و مساجد جامع ظریف با ستونهایی از چوب ساج و
وجود داشت. در آنجا لنگرگاهی برای کشتیها نبود و اگر کشتیها به آنجا نزدیک میشدند
در خطر بودند. در نزدیکی ان محلی به نام «نابند - ناوبند» است که خلیجی است. بین
دو کوه و لنگرگاه مناسبی برای کشتیها بود در انجا کشتیها از وزش انواع بادها
مصون بودند. من در انجا به جز عدهای از مردم تنگدست ندیدم. انان را نیز جز حب
وطن وادار به اقامت در سیراف نکرده بود.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری تحلیلی اسکان، تاریخ 28 اردیبهشت 98، کد مطلب: 19771: www.eskannews.com