پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۴۹۹۶
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۲
شاید اغلب ما بر این باوریم که صرف زندگی در کلانشهرهای پرمخاطره امروزی مثل تهران، پذیرش هر خبر تلخ یا حادثه دلخراشی را آسان می‌کند اما بعضا در مواجهه با وقوع برخی رویدادهای اجتماعی به نوعی متعجب و بهت‌زده خود را در فهم و درک چگونگی و چرایی بروز آنها ناتوان می‌بینیم.
شعارسال: حوادثی که به ندرت با مفروضات ذهنی و تجربیات عینی ما از زندگی اجتماعی جور درمی‌آیند و تا مدت‌ها ذهنیت‌مان را با مجموعه‌ای از پرسش‌های بی‌پاسخ در‌‌هاله‌ای از ابهام و سردرگمی رها می‌کنند. پدیده خودکشی نه به عنوان یک امر روانشناختی بلکه به مثابه واقعیتی اجتماعی در همه جوامع قابل مشاهده و بررسی است که بر این اساس افزایش نامتعارف آمار آن با شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. طبق آمارهای چند سال اخیر کشور، میزان قتل نفس به ویژه در ملاعام به میزان قابل‌توجهی افزایش داشته است که جامعه‌شناسان بعضا آن را با وضعیت نابسامان اقتصادی، بحران بی‌هویتی و ناهنجاری در رفتارهای اجتماعی تحلیل می‌کنند اما نوشته پیش رو به دنبال دلایل نمود یکباره این آسیب اجتماعی در بین نوجوانان و جوانان زیر 20 سال است که پیش از این هرگز با چنین آماری در جامعه ما دیده نشده است. شرایط فعلی نشان می‌دهد که تقریبا از هر چهار نوجوان یک نفر در فکر خودکشی بوده و بارها خودش را در چنین موقعیتی تصور می‌کند، در حالی که عموم جامعه، هنوز نوجوانان را غرق در تخیلات شیرین دوران کودکی و آرزوهای دور و درازشان برای آینده می‌پندارند، گویی ذهن کودکانه‌شان هیچ‌گونه برداشتی از پدیده شوم خودکشی ندارد. این واقعیت به نوعی اولین مواجهه نادرست جامعه ما با مساله اجتماعی خودکشی نوجوانان است. با پذیرش وجود و پردازش موضوع خودکشی در ذهنیت نوجوانان، جست‌وجوی ریشه‌های شکل‌گیری و رشد آن در افکار بچه‌ها به مراتب آسان‌تر خواهد شد. شاکله شناخت اولیه نوجوانان از محیط پیرامون‌شان به واسطه خانواده به وجود می‌آید که البته برخی از آموزه‌ها، هنجارها و ارزش‌هایی که نهاد خانواده به نوجوانان ارائه می‌دهد به مرور زمان با فرهنگ عمومی جامعه و تجربه زیسته خود فرد در تضاد قرار می‌گیرد و او را با نوعی تناقض و سرگردانی روبه‌رو می‌کند که اگر به موقع نتوانند برای خود راه برون‌رفتی از آن بیابند، احتمالا به دام انواع انحرافات رفتاری و بزه‌های اجتماعی گرفتار می‌آیند. همچنین باید در نظر داشت بیشترین تعاملات، دلمشغولی‌ها و درگیری‌های ذهنی نوجوانان حول محور خانواده و مسایل مرتبط با آن شکل می‌گیرد. در بدترین حالت، خانواده‌های پرتنش، ناسازگار و بعضا از هم پاشیده که با گسستگی پیوندهای عاطفی زوجین مشخص می‌شوند، زمینه‌ساز بروز انواع تفکرات منفی و آسیب‌های اجتماعی از جمله خودکشی در نوجوانان هستند اما امروزه در شرایط به ظاهر متعارف نیز خانواده از این آسیب اجتماعی مصمون نمی‌ماند. اگرچه کانون زندگی خانوادگی آرام و بی‌تشنج به نظر می‌رسد اما میزان تعاملات و ارتباطات کلامی افراد با یکدیگر نیز چندان به چشم نمی‌آید. اشتغال هم زمان و تمام‌وقت والدین و عدم صرف زمان کافی با فرزندان فضای سرد و سنگینی را در خانه حاکم می‌کند که در آن از گفت‌وگوهای دوستانه و تبادل حرف‌های صمیمانه خبری نیست. در چنین موقعیتی نوجوانان از بیان خواسته‌ها و نگرانی‌ها، ابراز احساسات و به طور کلی شرح احوال خویش حداقل با یکی از نزدیکان‌شان بازمی‌مانند و معمولا در لاکی از انزوا و درون‌گرایی فرو می‌روند. رکود این شرایط در طولانی مدت وضعیت ارتباطی نوجوان را با بحران مواجه می‌کند. دیگر مرجع شناختی نوجوانان مدرسه است که در واقع به عنوان اولین مدخل ورود آنان به جامعه محسوب می‌شود. در کشور ما نظام آموزشی همواره به دلیل به‌کارگیری شیوه‌های آموزشی غیرمنعطف و دیربازده در معرض بحث و انتقاد قرار داشته است. نظامی که با تکیه صرف بر حفظ مباحث نظری بدون توجه به اهمیت کاربردی بودن سوادآموزی، نوجوانان و جوانان را به ادامه تحصیل بی‌علاقه کرده است. این موضوع به اعتقاد برخی کارشناسان به افت تحصیلی و ناتوانی در یادگیری آنان منجر می‌شود به صورتی که معمولا دانش‌آموزان تنها به اجبار اهرم‌های فشار بیرونی همچون سرزنش و تحقیر معلمان و تنبیه و بازخواست والدین به مدرسه می‌روند. هدف اغلب دانش‌آموزان از آموزش کسب نمرات قابل قبول، برآوردن خواسته‌های دست‌نیافته والدین و به طور کلی جلب نظر و احساس پذیرش از جانب سایرین است که عموما موجب سرکوب خلاقیت و نوعی احساس رخوت و افسردگی در آنها می‌شود. این روند تا زمان آزمون‌های سراسری کنکور ادامه می‌یابد و در بسیاری موارد نوجوانان و جوانان به دلخواه خانواده، صلاحدید دستوری مشاورین تحصیلی و بدون در نظر گرفتن علایق شخصی و استعدادهای فردی‌شان انتخاب رشته کرده و در آزمون ورودی دانشگاه‌ها شرکت می‌کنند و در صورت عدم قبولی با برخوردهای تحقیرآمیز خانواده و اطرافیان مواجه می‌شوند که بعضا فرد را از مسیر سالم زندگی اجتماعی منحرف و به انواع بیماری‌های روانی نظیر احساس اضطراب و افسردگی و آسیب‌های اجتماعی همچون فرار از خانه، اعتیاد و خودکشی مبتلا می‌کند. در واقع قرار گرفتن در چنین شرایطی به نوجوان نوعی حس بی‌ارزش بودن و ناکامی در کلیت زندگی را القا می‌کند هر چند در سال‌های اخیر تغییراتی ظاهری در ساختار آموزشی کشور صورت گرفت و نوعی نظام هدایت‌محور جایگزین روال نمره‌محور چند دهه گذشته شد اما به واقع این تغییر پوسته در بهبود ماهیت روند تعلیم و تربیت کاری از پیش نبرد. به تدریج تغییرات بی‌برنامه و بی‌نتیجه و استمرار ناکارآمدی در شیوه‌های آموزشی، برخی ناهنجاری‌های رفتاری و اختلالات روحی را در نوجوانان به دنبال داشت.

* در مدارس چیزی به اسم آموزش زندگی اجتماعی وجود ندارد

در این میان باید در نظر داشت نوجوانان زمان قابل‌توجهی را در مدرسه صرف می‌کنند که باید در ازای آن آموزش دیده و پرورش یابند اما آنچه به عنوان نقطه ضعف ساختار تعلیم و تربیت عملا این معادله را بر هم می‌زند، عدم توجه جدی به موضوع پرورش و گنجاندن دروسی با محتوای آموزش دانش زندگی اجتماعی است؛ آموزش مهارت‌های کاربردی و متنوع که می‌تواند در ایجاد علاقه‌مندی در نوجوانان به علم‌اندوزی تاثیرگذار باشد. ایجاد چنین توانمندی‌هایی آنان را برای مقابله با مسایل و واقعیات بعضا ناخوشایند جامعه استوار می‌سازد و از افتادن آنها در ورطه احساس شکست، ناتوانی و عمل براساس هیجانات زودگذر بازمی‌دارد. همچنین کسب چنین مهارت‌هایی برقراری ارتباط نوجوانان را با محیط پیرامون‌شان تسهیل کرده و به آنها راه و رسم همزیستی و سازگاری با تغییر شرایط را می‌آموزد. تقریبا طی چند سال گذشته فشارهای تحصیلی از زمان کنکور به دوره‌های ابتدایی و دبیرستان نیز سرایت کرده و خانواده‌ها از همان سال‌های نخستین نوجوان را تحت آموزش‌های سفت و سخت از حیطه‌های متفاوت قرار می‌دهند و ناخواسته بر سر بروز طبیعی استعدادها و توانمندی‌های فردی‌اش سد می‌شوند. ضمن آنکه احساسی از دلزدگی و انزجار نیز در آنها نسبت به ادامه تحصیل ایجاد می‌شود که اغلب در سایر جنبه‌های زندگی اجتماعی‌شان به صورت رفتارهای انحرافی بروز می‌کند. اگرچه نواقص و کاستی‌های نظام آموزشی کشور به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل خودکشی نوجوانان و جوانان زیر 20 سال ارزیابی می‌شود اما نمی‌توان از اثرگذاری عوامل دیگر از جمله سلطه شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی بر افزایش گرایش نوجوانان به پدیده خودکشی غفلت کرد؛ عاملی که سبب تخریب و شکل‌گیری معیوب مهارت‌های کلامی، گفتاری و ارتباطی آنان شده و آنها را از فضاهای واقعی شکل‌گیری تعاملات و مراودات اجتماعی با جامعه دور نگه می‌دارد. همچنین نوعا تصویری غیرواقعی و تخیلی از خودکشی برای نوجوانان به نمایش می‌گذارد که او را در مواجهه با آن جسور و بی‌پروا می‌کند. نقش دوستان و همسالان نیز در گرایش نوجوانان به این پدیده حائز اهمیت است. آنها با استناد به تعاریف و برداشت‌های هم‌سالان‌شان از محیط پیرامون درصددند ضمن ایجاد هویت مشترک با آنان، زمینه‌های ورودشان را به عرصه جامعه فراهم و به شکلی امکان استقلال‌شان را از والدین اعلام کنند که این موضوع در نوع خود خالی از آسیب و انحراف نخواهد بود. در مجموع افزایش آمار خودکشی در نوجوانان به نوعی از عدم توانایی آنان در فهم موقعیت‌های نامتعارف زندگی و احساس بی‌ارزشی و طرد شدن به واسطه آنهاست. در واقع آنها خودکشی را به عنوان راهکاری برای برون رفت از شرایط ناخوشایند و آزاردهنده زندگی می‌دانند. با پیشبرد سواد اجتماعی، آموزش مهارت‌های ارتباطی و تقویت خودآگاهی در نوجوانان به همراه حمایت‌های عاطفی و روانی به ویژه از سوی خانواده می‌توان به افزایش اعتماد به نفس و کنترل هیجانات منفی همچون خشم و اضطراب در نوجوان کمک کرد و با ایجاد زمینه‌های مشارکت و نظرخواهی از آنها برای تعیین هدف‌های زندگی شان، تفکرات آنها را از مسیرهای انحرافی به مامن آرامش و امنیت روانی رساند.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه صنعت صفحه 14، تاریخ انتشار: یکشنبه 17 مرداد 1395 ، شماره: 3417 .

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین