پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۵۴۰۳۶
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۸
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور بی‌خرد آمریکا، به تازگی و در قالب یک توییت، ایرانیان را به انهدام مراکز فرهنگی‌شان تهدید و به میراث ارجمند اجداد ما توهین کرده است. این نخستین بار نیست که یکی از رؤسای جمهور آمریکا، به ملت بزرگ ایران توهین می‌کند؛
شعار سال: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور بی‌خرد آمریکا، به تازگی و در قالب یک توییت، ایرانیان را به انهدام مراکز فرهنگی‌شان تهدید و به میراث ارجمند اجداد ما توهین کرده است. این نخستین بار نیست که یکی از رؤسای جمهور آمریکا، به ملت بزرگ ایران توهین می‌کند؛ حتی نخستین بار نیست که فرهنگ و تمدن ایرانی، آماج تهدید اجانب قرار می‌گیرد. ایرانیان در طول تاریخ هزاران ساله خود، هیچ‌گاه در برابر بیگانگان سر خم نکرده‌اند و اگر گاه، هرچند به ظاهر، مدتی مغلوب توان نظامی دشمن شدند و چند صباحی را زیر بار سنگین اشغالگری، روزگار گذراندند، اما از خاکستر‌های سوخته دیار پارس، دوباره جوانه تمدن ایرانی رویید و در زمانی کوتاه، به درختی تناور مبدل شد و سایه‌سارش، حتی اقوام مهاجم را نیز، در بر گرفت. راز مانایی فرهنگ ایرانی را باید در نوع‌دوستی و مهرپروری آن جست‌وجو کرد؛ معرفتی که غربیان و به ویژه رئیس‌جمهور شیرین عقل آمریکا را از آن بهره‌ای نیست. ستاره پرفروغ فرهنگ ایران، بر تارک سپهر اندیشه جهانیان، چنان رخشنده و پرنور است که یاوه‌گویی و طامات‌بافی امثال ترامپ، نمی‌تواند مانع از پرتو افشانی آن به نوع بشر شود. شاید بد نباشد، هر چند به طور اجمال، جواب این هرزه‌گویی را با مصداقی تاریخی بدهیم؛ مصداقی که شخصیت اصلی‌اش را، البته می‌توان خردمندتر از ترامپ دانست! می‌خواهیم از هجوم و ایلغاری بگوییم که به یک‌باره، تاریکی را بر تاریخ ایران مستولی کرد؛ اما ناپایداری این تاریکی، شاهدی است که می‌توان آن را به مثابه مشتی محکم، بر دهان امثال ترامپ کوبید.

آن مصیبت عالمگیر

به احتمال زیاد باید هجوم مغولان را، مصیبت‌بارترین واقعه تاریخ بشری بدانیم؛ هجومی که تأثیری عمیق بر ملت‌های مختلف گذاشت و ظاهراً، بسیاری از دستاورد‌های تمدنی بشر را از بین برد. این‌که مغولان چگونه و چرا به چنین قدرتی دست یافتند، موضوع این نوشتار نیست؛ اما به طور خلاصه می‌توان گفت که آن‌ها در زمانی مناسب، تحت رهبری یک خونخوار زیرک قرار گرفتند؛ زمانی که سرزمین‌های پهناور همجوارشان، درگیر مخاصمات داخلی بود و انسجامی برای متوقف کردن این سیل بنیان‌کن وجود نداشت. چنگیزخان، پس از حذف «کوچلوک‌خان»، خان مقتدر نایمان‌ها که بر سرزمین قراختائیان غلبه کرده بود، همسایه خوارزمشاهیان شد و به بهانه کشته شدن بازرگانان مغول در شهر «اُترار»، در سال ۶۱۶ هـ. ق (۵۹۸ هـ. ش)، به ایران هجوم آورد. صد‌ها هزار ایرانی در این هجوم سراسری، کشته شدند و شهر‌های آبادانی مانند هرات، نیشابور و مرو با خاک یکسان شد و برخی از آن ها، دیگر روی رونق و آبادی را ندید. مرگ چنگیزخان، توسعه‌طلبی مغولان را موقتاً متوقف کرد، اما آن‌ها پس از تشکیل یک قوریلتای (جلسه بزرگ مشورتی)، هولاکوخان را که نوه چنگیز بود برای تصرف کامل ایران، با هزاران سرباز به سرزمین ما فرستادند. این‌بار ایران به تمامی اشغال شد و هر آن‌چه باقی مانده‌بود، طعمه وحشی‌گری مغولان شد؛ کتابخانه‌ها، مراکز آموزشی و پژوهشی و ...؛ تاریکی بر سراسر میهن ما سایه گسترد.

طلوع دوباره

هولاکو پس از استیلا بر سرزمین‌های غربی، از سوی خان بزرگ مغول به عنوان حاکم ایران تعیین شد؛ به دیگر سخن، ایران را به یکی از ایالت‌های حکمرانی بزرگ مغولان تبدیل کردند. بخشیان، روحانیان بودایی، با پشتیبانی مغولان به ایران آمدند تا فرهنگ دینی و اعتقادی این مرز و بوم را دگرگون کنند؛ اما درست هنگامی که همه چیز بر بادرفته فرض می‌شد، وضع به طرز عجیبی تغییر کرد. حدود ۳۰ سال بعد از مرگ هولاکو، در سال ۶۹۴ هـ. ق (۶۷۴ هـ. ش)، غازان، نواده هولاکو که تمام کودکی خود را نزد بخشیان بودایی گذرانده بود، بر سریر حکومت ایران تکیه زد و دیری نگذشت که ارتباطش را با حکومت مرکزی مغولان قطع و ایران را مستقل اعلام کرد. غازان، با نام محمود، به اسلام گروید و تمام مغولان را وادار به پذیرش این دین کرد. او اهتمام فراوانی به فرهنگ ایرانی داشت و خواندن شاهنامه فردوسی در دربار او، صلای سربرآوردن دوباره فرهنگ غنی ایران زمین را سر داد. در همان دوره‌ای که به گمان برخی، باید پایان فرهنگ ایرانی، با هجوم مغول رقم می‌خورد، اندیشمندانی از ایران سر برآوردند که دنیا در برابر دانایی و توانایی آن ها، سر تعظیم فرود آورد. خواجه نصیرالدین توسی، عطاملک و شمس‌الدین جوینی، خواجه رشیدالدین فضل‌ا... همدانی و ده‌ها نام‌آور دیگر، پرچم فرهنگ ایرانی را دوباره به اهتزاز درآوردند؛ طوری که در اواخر حکومت ایلخانان، دیگر اثر چندانی از فرهنگ مغولی به چشم نمی‌خورد و آن ها، مگر در عرصه واژه و سخن گفتن، نشانی از پیشینیان خویش، نزد خود نمی‌یافتند. یکی از مدعیان ایلخانی پس از ابوسعید، انوشیروان نام داشت و این خود می‌رساند که چگونه فرهنگ ایرانی، در تار و پود مهاجمان وارد شد و آن‌ها را مسخ کرد؛ آن‌گونه که در آداب و رسوم و حتی نام گذاری فرزندان هم، پیرو ایرانیان شدند. آری؛ فرهنگ و تمدن ایرانی که به یُمن امتزاج با تمدن بزرگ اسلامی به اوج عظمت و شکوفایی خود رسید و از روح آن، در کالبد زمان دمیده شد تا در هر عصری و هر فصلی، شکوفه‌ای تازه دهد و ایران‌زمین را بیاراید، زدودنی نیست. به دیگر سخن، آن‌چه ایرانی به جهان عرضه کرده‌است را نمی‌توان با چند لیچاربافی تهدید و با سلاح‌هایی که نماد جهل بشرند، ویرانش کرد. جای بسی شگفتی و البته خنده است که چگونه رئیس‌جمهور مجنون آمریکا، سرزمینی که تمام وسعت آن به اندازه بالاخیابان شهر مشهد قدمت ندارد، برای فرهنگی چنگ و دندان نشان می‌دهد که در پرتو آن، بزرگمهرها، بوعلی‌ها، ابوریحان‌ها، خوارزمی‌ها، حسابی‌ها و ملاصدرا‌ها پرورش یافته‌اند؛ هرچند این یاوه‌گویی‌ها، از کسی که چیزی نمی‌داند و دنیا را با همان آداب گاوچرانی‌اش تفسیر می‌کند، بعید نیست. فرهنگ عظیم ایران زمین، بیدی نیست که با این باد‌های متعفن، بلرزد و دلبستگانش را بیمناک آسیب دیدنش کند.
 
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه خراسان، تاریخ انتشار: 16 دی 1398، کدخبر: 683881 ، www.khorasannews.com
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین