شعار سال: میدان سیاست بازار دادوستد ایدهها و رایهاست. سیاستپیشه، کالای ایده خود را در بازار رقابت سیاسی عرضه میکند و چنانچه آن کالا دارای کیفیات مورد نظر باشد، خریدار، رای خود را به دکان فروشنده ریخته و با ادامه این روند، کسبوکار عرضهکننده رونق میگیرد. اگر بخواهیم هگلی به صحنه بنگریم، معمولا چنین است که با گذر زمان، کالای ایده مستقر، به مدد بیتوجهی اولیای سیاست به مقتضیات زمانی، مستعد رویارویی آنتیتز مدعی شده و در ستیز با آن، مجبور به ترک صحنه به نفع کالای سنتز جدید میشود. با ذکر این مقدمه کوتاه، حال به موضوع اصلی نوشتهام ورود میکنم. این نوشتار مشخصا پرداختی به دلایل بیکیفیتی تز اصلاحطلبی در بازار امروز سیاست ایران است؛ اینکه چرا اصلاحطلبی از ضروریات زمانه جدا مانده و با عصر و نسل خود، تا این حد غریبگی دارد. این پرداخت بر اساس نقد مطولی است که موسی غنینژاد از نظریهورزان جبهه اصلاحات در شماره دوازدهم نشریه «سیاستنامه» منتشر کرد؛ یادداشتی که واکنش تند اردوگاه اصلاحطلبان چپگرا نظیر علیرضا علویتبار را نیز به همراه داشت. مشخصا دو بخش از این نقد، توسط نگارنده متن پیشرو گزینش شده که با همراهی دیگر فکتها، ساختار کلی گزارش را برمیسازد.
زنده باد سیاست نخبهگرایانه
غنینژاد در نوشته خود با عنوان «اصلاحطلبی در مسلخ سوسیالیسم» بهطور مبسوط به تضادها و تناقضهای درونی گفتمان اصلاحطلبی در طول ۲۲ سال گذشته و تبارشناسی این تضادها که به زعم او ریشه در «روشنفکری دینی» دارد، میپردازد. او دلیل بیتوجهی اصلاحطلبان حاضر در دولت و مجلس تحت سلطه اصلاحات (در فاصله سالهای ۷۶ تا ۸۴) به امر اقتصادی را معلول اهمال روشنفکران دینی در پرداخت مناسب به مساله اقتصاد میداند و تاکید میکند: «یکی از ویژگیهای مهم روشنفکری دینی را میتوان بیاعتنایی به مسائل اقتصادی با تاکید بر مباحث فلسفی و سیاسی و فرهنگی کلی و مبهم دانست.» او درباره دلیل این تغافل و تعلل تاکید میکند: «توجیهشان برای این کار همیشه طرح نظریهای مندرآوردی مبنی بر مقدم دانستن توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی بوده است.» غنینژاد در نقد نگرش اقتصادگریز روشنفکران دینی، به اندیشههای حسین حاجفرجاللهدباغ (معروف به عبدالکریم سروش) بهعنوان یکی از سرسلسلهجنبانهای روشنفکری دینی در ایران پس از انقلاب اسلامی حمله میبرد. او وجه لیبرالی فکری و فرهنگی سروش در عین انتقاداتش به مفاهیمی نظیر بازار آزاد بهعنوان «یکی از مهمترین پایههای جامعه مدنی لیبرالی» را متناقضنما و پارادوکسیکال ارزیابی میکند. او برای پرداخت اندیشه ضدلیبرالی سروش در حوزه اقتصادی به کتاب «تفرج صنع» نقب میزند که سروش در این کتاب درباره رقابت ابراز کرده است: «رقابت آرامشزدا و سکینهسوز است. کمال انسان نه در مصرف بیشتر است و نه در تولید بیشتر و نه در رقابت ورزیدن و تکاثر و تفاخر بیشتر. اینها کمالات ماشین است نه آدمی.» غنینژاد در اینباره صراحتا مینویسد: «چگونه میتوان رقابت را نفی کرد و در عین حال طرفدار پیشرفت و دنیای مدرن بود؟»
چنانکه غنینژاد تصریح میکند، در دولت اصلاحات برخلاف دولت سازندگی، توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی متفوق شد، به گونهای که دو روز پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶، کرباسچی و نجفی دو چهره نزدیک به گفتمان اقتصادمحور اکبر هاشمیرفسنجانی و از اعضای ارشد حزب کارگزاران، در دیداری خصوصی با محمد خاتمی، رییسجمهوری منتخب، از او خواستند تا مبنای دولت جدید، کمافیالسابق غلبه توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی باشد. با این حال، خاتمی و الیتهای دوم خرداد با رویکردی نخبهگرایانه، عمده توجه خود را به مباحث تئوریک و پراتیک مربوط به توسعه سیاسی از جمله تعدد و تکثر و تعمق نهادهای مدنی اختصاص دادند و به نوعی، اقتصاد را با ملغمهای از رویکردهای دولتمحورانه و بازار آزادی، به گوشهای رها کردند. خلأ ایده خاص در حوزه اقتصادی و توجه صرف به موضوعات سیاسی، تا سالهای بعد نیز اپیدمی اصلاحطلبی ماند. سعید حجاریان از نظریهپردازان اصلاحطلبی، آذر سال ۹۶ در نوشتهای با عنوان «کدام زندهباد اصلاحات» با تاکید بر اینکه «جوهره اصلاحات توسعه سیاسی با همه لوازمش بود، مستقل از آنکه در سایر زمینهها مانند اقتصاد و فرهنگ چه میگذشت»، اذعان کرد: «کماکان مسائل سابق که معطوف به توسعه سیاسی و نوسازی سیاسی در ایران میشود، همانها هسته سخت اصلاحات را تشکیل میدهند.»
تبختر تئوریک اصلاحطلبی
بیتوجهی به موضوعات مرتبط با اقتصاد موجب شده تا اصلاحطلبان از خود در قبال عوارض ناشی از نابرابری اقتصادی در کشور، واکنشی درخور بروز ندهند و از قافله سیاستورزی نوعا عقب بمانند. برای نمونه اصلاحطلبان در اثنای اعتراضات معیشتی دی سال ۹۶ و حتی پیش از آن در جریان اعتراضات مربوط به موسسات مالی و اعتباری، منفعلانه سکوت پیشه کردند. بعدها حجاریان طی مقالهای با عنوان «اصلاحطلبی و مساله بقا» درباره چرایی سکوت اصلاحات در قبال مطالبات معیشتی مردم، نظری را ابراز کرد که ما را به یاد داستان «گندم سیاه» از «هانس کریستین آندرسن» نویسنده دانمارکی میاندازد. طبق این داستان، گندمی سیاه برخلاف درخت بید و دیگرانی در مزرعه، از سر غرور و تبختر، هیچگاه سرش را پایین نمیانداخت و یک روز که ناگهان طوفان سهمگینی درگرفت، همه جان به در بردند، اما گندم سیاه، به ذغال سیاهی بدل شد و از بین رفت.
حجاریان فروردین امسال در «اصلاحطلبی و مساله بقا» درباره این انتقاد که چرا اصلاحطلبان نسبت به اعتراضات معیشتی طی سالهای اخیر خونسرد بودهاند، با تاکید بر اینکه «دنبالهروی از هر جریان کوتاهمدتی، پاشنه آشیل جریان اصلاحات است، چون دنبالهروی به تعلیق وجه تئوریک اصلاح طلبی و غلبه افقهای یکروزه منجر میشود»، اذعان کرد: «چنانچه اصلاحطلبان و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند، نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود، نه توده مردم حاضر در خیابان».
او برای جلوگیری از ابتلا به عاقبت آن گندم سیاه، این توصیه را به هممسلکان اصلاحطلبش ابراز کرد: «اصلاحطلبان باید ضمن تمرکز بر عدالت بهمعنی الاعم، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند.» تاکید افراطگونه اصلاحطلبان بر مقولات تئوریکِ دنیای مدرن از جمله دموکراسیخواهی، حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی حول جامعه مدنی، اساسا موجب شده تا نابرابریهای انباشتهشده اقتصادی، در عوالم ایشان به محاق نادیدگی برود؛ نابرابریهایی که دامنه و عمقشان به لطف سیاستگذاریهای نولیبرالی دولت مورد حمایت اصلاحطلبان یعنی تدبیر و امید، بیشتر از پیش نیز شده است. با این حال، اصلاحاتیها هنوز نفهمیدهاند که به قول «جیسن استنلی» در کتاب «سازوکار فاشیسم»، دموکراسی «در خاک مسموم از نابرابری به شکوفایی نمیرسد»؛ بنابراین یکی از دلایل اصلی جداماندگی و غریبگی اصلاحطلبی از مقتضیات زمانه و بدلشدن به یک جریان مهجور سیاسی که در ابتدای گزارش به آن اشاره کردم، همین تاکید غلیظ بر موضوعات لوکس تئوریک، بدون التفات و عنایت به نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی و عوارض دژخیم و وخیم معیشتی آن است؛ اما موسی غنینژاد در بخش دیگری از نوشته خود به ما میگوید که تاکید اصلاحطلبان بر مفاهیم وابسته به جامعه مدنی، ترفند خوش خط و خالی بیشتر برای قبضه و تسخیر قدرت، نبوده و نیست.
منفعتگرایی عوامفریبانه
غنینژاد در بخش دیگری از یادداشت خود، به مسالهای اشارت میکند که لایههای نهانی و پنهانی دماگوژیسم (عوامفریبی) و کانفورمیسم (حزب بادگرایی) اصلاحطلبی را برملا میکند. او درباره خصلت قدرتطلبیِ محافظهکارانهِ اصلاحطلبان در سالهای تفوق گفتمان رفرمیسم مینویسد: «مجموع عملکرد اصلاحطلبان نشان میدهد که اکثریت آنها بیشتر از آنکه دغدغه اصلاح واقعی امور را داشته باشند، درصدد کسب و حفظ قدرت سیاسی در چارچوب وضع موجود بودند و شعارهایی مانند جامعه مدنی و آزادی را بیشتر از آنکه هدف بدانند، وسیلهای برای رسیدن به مقصد تلقی میکردند.» او برای تاکید و تصدیق این گزاره، به ماجرای گرایش تدریجی اصلاحطلبان به میرحسین موسوی بهعنوان چهرهای چپگرا میپردازد. او در اینباره، مساله تقابل اصلاحطلبان با جریان به زعم خودش «پوپولیستی» در انتخابات سال ۸۴ و پس از آن را عمدتا دلمشغولی «بازگشت به قدرت در انتخابات بعدی» میداند و تصریح میدارد که در این ستیز سیاسی، «پرداختن به مسائل نظری اصلاحات جایی در مشغله فکری آنها نداشت.»
غنینژاد با اشاره به خصلت و هدف نامزد اصلی اصلاحطلبان در سال ۸۸ تصریح میکند: «نامزد اصلی اصلاحطلبان در انتخابات سال ۸۸ کسی بود که آگاهانه یا ناآگاهانه میخواست پوپولیسم چپ را در مقابل پوپولیسم راست علم کند و خواسته اصلیاش بازگشت به کنشگری سیاسی به سیاق دهه ۶۰ بود.» بنا بر نوشته غنینژاد، اصلاحطلبان در شرایطی با حمایت از موسوی میخواستند به کنشگری دهه ۶۰ بازگردند که در جریان انتخابات دوم خرداد، با دستیازی به مفاهیم و الفاظ جاذب و جذاب مدرنیته، به کلی منکر گذشته انحصارطلبانه سیاسی خود در این دهه شده بودند. غنینژاد در اینباره تاکید میکند: «آنها که با شعارهای مدرن و آزادیخواهانه به صحنه آمده بودند، در مباحث خود کمتر به کارنامه اعمال گذشته خود میپرداختند و طوری وانمود میکردند که گویی همه افراطیگریها و تنگنظریهای سالهای اولین انقلاب، کار رقبای راستگرای سنتی بوده است.»
مصادره چهرههای جناح رقیب، یکی دیگر از روشهای مألوفِ معطوفِ به قدرت است که کاربست گسترده و سیستماتیکی در میان اصلاحطلبان دارد. منشا این مصادرهها البته فایدهگرایی (یوتیلیتاریسم) بهعنوان یکی از اصول اساسی مکتب لیبرالیسم است که پیروان را صرفا به عملی که منفعتی در پی داشته باشد، سوق میدهد؛ پس وقتی مبنا و اساس، فقط تسخیر قدرت و لذت از سود بالانشینی شد، دیگر فرقی نمیکند که قطب موتلف اصلاحطلبان، هاشمیرفسنجانی باشد که روزگاری او را «عالیجناب سرخپوش» خطاب میکردند یا علی لاریجانی که زمانی او را به جهت پخش ویژهبرنامههایی علیه کنفرانس برلین از صداوسیما، تکفیر میکردند یا حتی ناطقنوری که پیشینه عناد چپهای اسلامی (اصلاحطلبان بعدی) با او به بلندای تاریخ انقلاب اسلامی است. اگر دیدید اصلاحطلبان همین فردا با راستترین بازیگر آسمان سیاست ایران، برای ارائه لیست مشترک مجلس همدست و همداستان شدند، چندان تعجب نکنید؛ ایشان برای کسب قدرت هر کاری میکنند ولو اگر لازم باشد رخت اصلاحطلبی از تن برکنند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه صبح نو، تاریخ انتشار: 12 بهمن 1398، کدخبر: 35414 ، www.sobhe-no.ir