فرزند آیت الله موسوی خوئینی در پاسخی کوتاه به یادداشت بلند محمدکاظم انبارلویی از فعالان جناح راست (اصولگرا) در روزنامهی رسالت در نقد نامهی پدرش نوشت: جز آن زشتی و لودگی که بر ذهن و زبانِ «یادداشت» نویس گذشته است، مرا به پاسخِ دیگر یاوه ها حاجت نیست. در درک و انصاف او، همین بس که می انگارد ” امروز هیچ قدرتی در جهان قادر نیست حتّی یک فشنگ به سوی مرزهای ما، بلکه به حضور راهبردی ما در برخی کشورها شلیک کند”!
شعار سال : متن یادداشت سیّدحسین موسوی خوئینی در پی میآید:
به نام خدا
مدّتی از انتشار نامهی خیرخواهانه و سرگشادهی آیت الله سیّدمحمّد موسوی خوئینی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران، آیت الله خامنهای میگذرد. واکنش شتاب زده و هنجارگریز مأموران و معذوران از یک سو، و تبیین و حمایت متین و شجاعانهی رادمندان قلم و عمل از سوی دیگر، خود گویای تأثیر نامه و تغییرات پیش بینی ناشده در جبههی راست است. لکن برای خیرخواهان و مصلحان و منادیان اصول و ارزشها، دیدهی عبرت و اعتبار کلام الهی است: «… بدین گونه خداوند درست و نادرست را مَثَل میزند؛ باری کف کنار میرود، امّا آنچه مردم را سودمند افتد، در زمین باز میمانَد» (رعد/ ۱۷. ترجمهی سیّدعلی موسوی گرمارودی). آنان از خداوند خواهان اخلاص و توفیق، و گشایش و سعادت این مردم شکیبا و خطاپوش هستند.
خوشبختانه انتشار نامه، علاوه بر تلاش زیبای پیشکسوتان برای روشنگری و “ارتقای ادبیات گفت و گو در سطح ملّی”، سبب رویشِ لُعبتَکان و نامَدِگان و نوآمدگان شد که امید است در انتخابات پیشِ رو، فرآیندی کوتاهتر و با صرفهتر داشته باشیم …
جالب است که صالح و طالح و ولایت پندارِ تهران و مشهد و قم، به آیات و روایات و عبارات و اصطلاحاتِ یکسان دست یازیده اند. قرآن و روایت باید در روح و فکر ما، در معاشرتِ ما و در تدبیر و إمارت حاکمان، مجسّم و جاری باشد. اگر متعرّضین به نامه، هر کدام یکی از آیاتی را که یادآوری کردهاند، در خودشان محقَّق کنند و تبیینِ درستی از آن به خوانندگان و شنوندگانشان بیاموزند؛ هم نفاق کاستی میپذیرد، هم فحشا و منکَر کمتر میشود و هم مَکر آمریکا و اسرائیل بی اثر میگردد. من نیز – با همهی شکستگی و ناتوانی – از نورانیت قرآن و عترت (ع)، و کلام عِطر و پند آمیزِ مولانا و حافظ یاری نمیگیرم تا رونق آنها را رَهینِ آبروی خویش نکنم.
در این میان بر “قلمی ضعیف” و “زبانی الکن” خَبطی رفته (لینک) که گوشمالِ آن را وظیفهی خود میدانم. جای تأسّف است که آن قلم، با گذشت بیش از سه دهه فُسحتِ قانون و دست و دل بازیِ شحنه و مُحتسِب، فَصاحتی نگرفته و بوی کریهِ دشنام و شَنعت، خواننده را از پیگیری و گفتگو پشیمان میکند؛ و مقام عبرت و نَدامت است که گفتْمان و بصیرت افزاییِ، ولی شناسان و قلندرانِ معنا، گاه سَبَق از “ادبیاتِ” لوطیان و چَشم چرانان میبَرَد! آن گم نام که به ناموس آیت الله هاشمی رفسنجانی اسائه و مخدوم با عنایت را، برای همیشه شرمنده کرد؛ سر بر کدام آستان داشت؟ کدام بی مایه، وطن پرستان و هواخواهانِ حکومت اسلامی را، برای همیشه شرمندهی بانویی فرهیخته و هنرمند کرد و مطامع خودش را به ایشان و دخترش نسبت داد؟ چه ضرورتی دارد که برای توجیه و تحسینِ “قدرت، شیوه و روش فرمانده کلّ قوا”؛ از ناموس مؤمنین و سابقینِ انقلاب و جمهوری اسلامی وام گرفته شود؟ و خدا میداند که فردا نوبت سراپردهی کدام مخالف است. زهی شرافت!
جز آن زشتی و لودگی که بر ذهن و زبانِ «یادداشت» نویس گذشته است، مرا به پاسخِ دیگر یاوهها حاجت نیست. در درک و انصاف او، همین بس که میانگارد “امروز هیچ قدرتی در جهان قادر نیست حتّی یک فشنگ به سوی مرزهای ما، بلکه به حضور راهبردی ما در برخی کشورها شلیک کند”!
بار الها! اگر داعش و حرامیان، قصد اسائه به پرده نشینان و ناموس ما را داشتند، قدرت و یاریِ تو را به آنها میچشاندیم. لکن با وارونه گانی رو در رو شدهایم که لَجّارگی و پرده دری را، “نقد مشفقانه” مینامند و “استقبال”شان، إستدبار است. ندا و ناله شان، آیات توست و یک خیرخواهی را، به ۱۰ دشنام پاسخ میدهند …
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از انصاف نیوز، تاریخ انتشار:16تیر 1399، کدخبر:ensafnews.com242300
دل چه کسی را خالی میکنی وقصد هراس چه کسی را داری . آی گندم نمای جو فروش و ای عاقل نمای بی بصیرت . آن ها که تو و دوستانت دلتان برای آمدنشان ریسه می رود . بدان که اگر تحت تاثیر مساعدت های ساده لوحانی چون شما گرگ های گوسفند نما ، راهی و رخنه ای بیابند و بیایند و به هر شکلی هم که بیایند نه از تاک نشان خواهند گذاشت نه از تاک نشان .
دستت قلم شود تابه هرزه و یاوه نویسی در نغلتی .