ایران در آستانه ورود به قرن جدید هجری خورشیدی است و همین کافی است تا مدرسه را مسوولانه با چند پرسش مواجه و به گفتوگویی فراگیر برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش یکدیگر را دعوت کنیم. انگاره و داوری غالب در خانواده آموزش و پرورشیها یک عبارت آشناست: آموزش و پرورش اولویت دولتها نبوده و به آن مانند طفل سرراهی نگاه شده.
شعار سال: ایران در آستانه ورود به قرن جدید هجری خورشیدی است و همین کافی است تا مدرسه را مسوولانه با چند پرسش مواجه و به گفتوگویی فراگیر برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش یکدیگر را دعوت کنیم. انگاره و داوری غالب در خانواده آموزش و پرورشیها یک عبارت آشناست: آموزش و پرورش اولویت دولتها نبوده و به آن مانند طفل سرراهی نگاه شده.
من دو نکته به این انگاره میافزایم:
یکم: متاع و محصول آموزش و پرورش چه بوده که نه جامعه و نه دولتها اولویت بالایی برای آن قائل نیستند؟
دوم: سهم دانشگاهیان و آکادمیسینهای علوم تربیتی در انزوای آموزش و پرورش و از اولویت افتادن آن چیست؟
بله! من و به احتمال زیاد مخاطبان گرامی میدانیم که نهادهای بسیاری در پدیداری وضعیت اکنون آموزش و پرورش سهیم هستند، اما دقیقا پرسش مبنایی من معطوف به سکوت و
محافظهکاریهای فراموش نشدنی آن دسته از دانشگاهیان و چهرههای برجسته علوم تربیتی در بزنگاههایی است که اتفاقا باید مسوولانه روشنگری میکردند و نکردند مانند سکوت ایشان در ماجرای دست بردنهای عجیب در کتابهای درسی مدارس و موضع تماشا کردن این جنتلمنهای اتو کشیده و صاحبنام در مواقعی که آموزش و پرورش به کمک نیاز داشته است. این سکوتها و محافظهکاری چهرههای علمی خسارت فراوانی برای نهاد مدرسه داشته که واکاوی انگیزه و علل آن وقت دیگری میطلبد. بدیهی است که انتظار از نهاد دانشگاه برای کمک به بهبود و ارتقای کارآمدی و اثربخشی مدرسه از جنس کمک اجرایی و مدیریتی نباید باشد یا حداقل انتظار قبول مسوولیت اجرایی در آموزش و پرورش توسط دانشگاهیان انتظاری اولویتدار نیست. آنچه اولویت مغفول و مورد پرسش است، کمک به انباشت مفهومی و علمی برای بازخوانی نسبت خود با جهان پیرامون و نقادی و بازخوانی اکنون خودمان و کمک به پیدا کردن جایگاهی مناسب در میان جهان پیچیده است. به عبارتی؛ کمک به مواجهسازی مدرسه و ارکانش با پرسشهای اساسی برای بالا بردن توان بازآفرینی تمدنی. این مسوولیت خطیر که متاسفانه به جز تعداد اندکی از چهرههای موثر و مسوولیتشناس دانشگاهی از سوی عموم ایشان بر زمین مانده و اغلب دچار چرخه تقلا برای ارتقای درجه دانشگاهی و انتشار مقاله در مجلات علمی پژوهشی شدهاند. ما سالهاست نای و نوایی از دانشکدههای علوم تربیتی نمیشنویم و حیرتآور اینکه وقتی یک اقتصاددان، جامعهشناس یا عصبشناس درباره وضعیت آموزش و پرورش از منظر تخصصی خود خود اظهارنظر میکند با این واکنش مواجه میشویم که چرا در حوزهای حرف میزنید که رشته شما نیست؟! در حالی که در میدان عمل، موضع اکثر مجامع علوم تربیتی نسبت به آموزش و پرورش از دو حال خارج نبوده: یا پرداختن به مسائل آموزش و پرورش را نوعی ورود به ساحت اجرا و دون شأن خود میپندارند و یا دچار تصوری بالا به پایین نسبت به موقعیت و ماهیت مدرسه و دوگانه دانشگاه - مدرسه هستند و ناخواسته مرتبت مدرسه را که میدان اصلی رشد و تکامل نظریات و مکاتب و رویکردهای روانشناسی و تربیتی بوده، نازل میدانند. به راستی چقدر از مقالات isi و سمینارهای دیروز و وبینارهای امروز اهالی علوم تربیتی تحول که نه! تلنگری برمیخیزد؟ چرا مدرسه را از فاصلهای نزدیکتر نمیبینند؟ تکلیف مدارس سنتی و رویکردهای قدیمی و غیرپاسخگوی حاکم بر مدارس چه میشود؟ برای کیفیت افزایی مدارس چه ایدهای دارید؟ با تغییرات زیربنایی و دگرگونی اینترنت در ماهیت و شکل و محتوای مدرسه چه تدبیری داریم؟ آمادگی جامعه، نهاد خانواده به ویژه بضاعت نهاد آموزش برای شرایط جدید مدرسه چگونه است؟ ارزشیابی متمرکز و کتاب درسی متمرکز و سبک مدرسهداری سنتی ما چگونه خواهد شد؟ آیا با تصوری که ما از مدرسه به عنوان موقعیتی فیزیکی و زمان تعیین شده در روز با برنامه درسی و معلم و امتحانات و... داریم، میتوان وارد قرن جدید شد؟ بیایید برای بهبود وضعیت مدرسه گفتگو کنیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری اعتماد آنلاین، تاریخ انتشار: 3 فروردین 1400، کد خبر: 4959563، www.etemadonline.com