شعار سال : به خصوص در سریالها که با شخصیتهای متعددی رو به رو هستیم و هر کدام از کاراکترها گوشهای از درام را به عهده دارند و در استانداردترین حالت ممکن دارای شناسنامه و جایگاه مشخص در قصه هستند و بر همان قاعده کنش و واکنشهایی دارند. پایان قصه هر کدام از کاراکترها چه در دل داستان اصلی و چه در مسیر خورده داستانها و قصههای حواشی باید بر اساس قواعد و اصول فیلمنامه به نقطه نهایی برسد.

شاید فیلمسازان و صاحبان آثار به این نقطه از باور و شناخت از مخاطب نرسیده اند که تاثیر یک فینال جذاب و ماندگار، برگ برنده ماندگاری آثار در ذهن مخاطب است وگرنه به این راحتی از کنار این فاکتور مهم سریال سازی به راحتی عبور نمیکردند.
تجربه نشان داده است به همان اندازه که ایده پردازی، شخصیت پردازی، بسط داستان و رنگ آمیزی کاراکترها در ارتباط با یکدیگر و... مهم و حیاتی هستند. جمع آوری فیلمنامه و طراحی یک پایان بندی مانا بر اساس شخصیتها و رخدادها اثر بخشی طلایی در یک فیلمنامه قوی و قابل قبول است.
مگر میشود آدمهای دنیای یک قصه را در پایان به راحتی رها کرد و رفت؟ مگر ممکن است چند داستان را در کنار خط قصه اصلی راه بیندازیم و سپس در پایان با ایجاد کلی سوال و نکته تنها قصه اصلی را آن هم نصفه و نیمه به پایان برده و داستانکها را به حدس و گمان تماشاگر بسپاریم؟
مگر میشود با ایجاد تحولات مصنوعی و غیر منطقی فیتیله یک داستان در اوج را به یک باره پایین بکشیم؟
متاسفانه بارها شاهد این مسئله بوده ایم که روند صعودی سریالها چه در شبکه نمایش خانگی و چه در تلویزیون با یک روال منطقی پیش میرود. اتفاقات و رخدادها با استانداردهای ممکن و تعلیقهای جذاب نمایشی به جای درست میرسد، قصه تماشاگر را قلقلک میدهد، اما جمع کردن این ماجرا بسیار سر دستی، بی منطق و مشخصا با شکم سیری نویسنده یا تیم سازنده به نقطه پایانی نزدیک میشود.
این درحالی است که کاشت، داشت با یک برداشت مناسب کار گروه نگارش و تولید را به پایان میرساند و بدیهی است که اگر قصهای نتواند خودش را به موقع و در زمان مناسبی بر روح و روان تماشاگر تحمیل نماید عملا محصول یک شیر بی یال و کوپال است که از او خاطره ماندگاری به جا نخواهد ماند.
اگر به کارنامه نویسندگان شهیر و کاربلد داخلی و خارجی دقت کنیم و در سبک و سیاق نگارش آنها تورق کنیم متوجه میشویم که تاثیری که جمع کردن قصه و شخصیتها داشته اند حتی شروع و استارت کار نیز نداشته اند.
در گپ و گفتی که با برخی از نویسندگان در این باره داشته ایم به نکاتی اشاره داشته اند که برخی قابل تحمل و برخی غیر قابل تحمل هستند.
چگونه یک فیلمساز، تهیه کننده یا نویسنده میپذیرد به دلیل شرایط اقتصادی پروژه در روزهای پایانی همه چیز را سر دستی و معمولی جمع کنیم و برویم!
آیا منطقی است که بازیگر یا بازیگرانی به دلیل پایان قراردادشان حاضر نباشند در سکانسهای پایانی اثری که در آن زحمت کشیده اند حاضر شوند؟
شنیدن این نکات اگرچه ناجی نویسندهها و شاید کارگردانان است، اما در این میان شنیده ایم که برخی نویسندگان و حتی کارگردانان هم در روزهای پایانی کارشان با اثر جدید دیگری وارد قرارداد شده اند و قسمتهای پایانی کار را با تمرکز و دقت لازم پیش نبرده اند. شاید این استاندارد وجود داشته باشد، اما برای نگارنده این مطلب بسیار دور از منطق است که کارگردانی بر سر تدوین سریالش حاضر نشود و همه چیز را به تدوین گر بسپارد و برود و با دیدن کار روی آنتن یا پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی سوپرایز شود!
بدین ترتیب باید گفت هر اثر نمایشی به خصوص در حوزه سریال باید با همان انرژی آغازین و شاید چند برابر به نقطه پایانی برسد چراکه اعتماد مخاطب به یک اثر و همراه شدن با صاحبان اثر برای یک مدت مشخص با یک پایان ضعیف و بی رگ و ریشه میتواند ضرری جبران ناپذیری بر این اعتماد باشد.
شعار سال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری برنا، تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۴۰۰، کدخبر: ۱۲۰۶۴۱۷، www.borna.news