شعار سال: علی میرموسوی - پیشرفت سریع طالبان و مغلوب شدن ارتش افغانستان و سقوط پی در پی ولایتهای آن، معلول عوامل گوناگونی است که ناکارآمدی دولت، فساد گسترده، نارضایتی از اشغال گران و فعال شدن طالبان در عرصه دیپلماسی، اصلیترین آن هاست.
طالبان واقعیتی انکار ناپذیر در جامعه نسبتا سنتی افغانستان است که پایگاه اجتماعی نیرومندی دارد.
در طول بیست سال گذشته این جریان با مقاومت بسیار توانست سازمان دهی خود را حفظ و آن را تقویت کند. در این راه از کمکهای پیدا و پنهان برخی قدرتها و همسایگان مانند پاکستان، روسیه، چین و ایران نیز بهره برد.
آنان از یک سو با خشونت و کشتار و ایجاد رعب، فضای کشور را نا آرام کردند. از سوی دیگر با شعار مبارزه با اشغال گران، بار مسئولیت فقر و فساد در افغانستان را بر گردن دولت وابسته به نیروهای بیگانه انداختند. با این راهبرد نه تنها سرمایه اجتماعی خود را حفظ کردند، بلکه اسلام طالبانی را به عنوان به گفتمان نجات بخش افغانستان جا انداختند.
هزینه هنگفت حضور در افغانستان و نارضایتی گسترده مردم آمریکا از این اقدام، در چند سال گذشته دولت آمریکا را به تغییر راهبرد خود وادار کرد. به ویژه این که قدرتهای منطقهای نیز با روابط نسبتا خوب خود با طالبان، از آنان برای تهدید منافع آمریکا بهره میبردند.
در راهبرد جدید، آمریکا تعامل با طالبان و دست یافتن به توافقی با آنان را برای خروج تدریجی از افغانستان، در دستور کار قرار داد. این کار برای آمریکا هم فال بود و هم تماشا! از سویی برگ بازی با طالبان را از چنگ حریفان منطقهای خود در میآورد و از سوی دیگر از بار حضور و هزینههای سنگین آن میکاست.
برای تحقق این راهبرد آمریکا با مشکل راضی کردن طرفین درگیر؛ یعنی دولت و طالبان برای رسیدن به توافق روبرو بود. طالبان به دلیل دستاوردهای احتمالی که این تعامل برای آنان داشت به آن راضی بودند، ولی نمیخواستند مهر همکاری با آمریکا به پیشانی آنان بخورد. به ویژه این که سالها شعار مبارزه با اشغال گران را داده بودند. دولت نیز به از دست دادن قدرت رضایت نمیداد.
دیپلماسی آمریکا در تعامل با دیگر قدرتها و با کارگردانی زلمای خلیل زاد، توانست نیروهای درگیر را بر سر میز مذاکره بیاورد. طرف آمریکایی تنها به ایجاد توافقی پایدار میاندیشید، که منافع آمریکا و غرب را تامین کند. طالبان هم برای نشان دادن استقلال خود حاضر نبود از امارت اسلامی افغانستان کوتاه بیاید. خواستهای که دولت افغانستان حاضر به پذیرش آن نبود.
بن بست مذاکرات طالبان را به فعالیت بیشتر در میدان ترغیب کرد و گسترش حوزه نفوذ و قلمرو را در دستور کار آنان قرار داد. نارضایتی و فقر گسترده مردم از دولت در کنار فساد دستگاه حکومت و نیز پیوندهای سنتی با جامعه افغانستان، زمینه پیشروی را برای آنان فراهم کرد.
آمریکا نیز در عمل واکنشی نشان نداد و به پیشروی طالبان تن داد. شاید مذاکرات پنهان آنان را به این نتیجه رسانده بود که امکان تعامل با طالبان در آینده وجود دارد. با این کار آمریکا نه تنها خود را از باتلاق افغانستان نجات میداد، بلکه رقیبی برای مخالفان منطقهای خود ایجاد میکرد؛ بنابراین به نظر میرسد پیشروی در سایه نوعی توافق پنهان رخ داده باشد.
مجموع این عوامل درنهایت برکناری دولت مستقر و شکل گیری دولت انتقالی را درپی داشت و مرحلهای جدید را برای زندگی سیاسی افغانستان رقم زد.
افغانستان در طول بیست سال گذشته تغییر و تحولاتی را تجربه و با گذشته تفاوت کرده است. باوجود فساد گسترده، چهره افغانستان در پرتو میلیاردها دلارکمک خارجی عوض شده است. ظاهرا طالبان به این دریافت رسیده اند که برای اداره افغانستان در وضعیت کنونی نیاز به شناسایی از سوی جامعه جهانی و همکاری بین المللی دارند.
آینده افغانستان بیش از هر چیز به رویکردی بستگی دارد که طالبان نسبت به تعامل با مردم، قومیتها و فرقههای گوناگون مذهبی و نیز سیاست خارجی اتخاذ خواهد کرد.
بیتردید طالبان نیرویی اسلامگرا و سنتی و در پی تشکیل امارت اسلامی است. ایدئولوژی طالبان با حقوق و آزادیهای اساسی ناسازگار است. بازگشت آنان به قدرت میتواند دموکراسی انتخاباتی و نهادهای مرتبط با آن به ویژه آزادی بیان و حقوق زنان را به محاق برد. اینها همه مایه نگرانی است. تنها نقطه امید این است که طالبان از تجربه گذشته خویش درس گرفته باشد و به جای درگیر کردن کشور در جنگ داخلی، به پیشرفت کشور بیندیشد.
فرجام تراژیک این اشغال نشان داد که راهبرد توسعه طلبانه و وابستگی حتی اگر با هدف دموکراسی باشد، سرنوشتی جز شکست ندارد.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از دین آنلاین