شعار سال: اوضاع کابل فعلاً آرام و تا حدودی مبهم و نامشخص است. همه چیز با خیانت شروع و نهایتاً با خیانت و سقوط کابل تمام شد.
فساد و خیانت در افغانستان سابقه طولانی دارد، این رهبران نگاه اولشان به کشورهای خارجی ودر نگاه دوم به قومیت منتسب به آنها است.
از اولین رئیس جمهور افغانستان محمد داوود خان در سال ۱۹۷۳ که پایان حکومت پادشاهی و شروع جمهوری را با کودتا آغاز کرد تا اشرف غنی سابقه وابستگی و خیانت و فساد در حکومتشان وجود داشت.
یکی از اسامی یا افرادی که در اوضاع اخیر افغانستان بعنوان خائن میتوانیم نام ببریم اشرف غنی است. این موضوع به طور خاص به ارتش، نحوه چینش و انتخاب پرسنل و نوع آموزشهای که دیده بودند را میتوانیم از دلایل احتمالی خیانت ایشان بدانیم.
اشرف غنی که از او به عنوان رئیس جمهور پیشین یاد میشود، مدتها بود که پرسنل نظامی را یک دست از یک قوم (پشتون) انتخاب کرده بود؛ و بسیاری از درجه داران سایر اقوام را بازنشسته و یا از کار برکنار کرد. اسماعیل خان در هرات با فریب و توطئه به دام افتاد. ژنرال دوستم و عطا محمد نور از رهبران شمال باز با توطئه و خیانت مجبور به شکست شدند.
چرا ارتش افغانستان برای دفاع از کشور مقاومت نکرد؟ چرا ارتشی که در پروژه توسعه بیشترین بودجهها را گرفت، این چنین کشور را به طالبان تقدیم کرد؟ و پرسشهایی از این دست که این روزها ذهن خیلیها را درگیر کرده است.
اشرف غنی درجه داران و وزیران کلیدی را یکدست از پشتونها انتخاب و دیگران را از صحنه خارج کرد. ارتش یکدست پشتون در مقابل طالبان هرگز نخواهد جنگید. طالبانِ پشتون در مقابل ارتشیِ پشتون: پشتونهای که هرگز با هم نمیجنگند. اشرف غنی تنها فردی نیست که میتوانیم بعنوان خائن از ایشان ذکر کنیم ودر کنار دو بازوی دیگر کرزی و و خلیل زاد دست به این اقدامات زدند. خیانتی سازماندهی شده که حول محور کرزی- خلیل زاد- غنی میچرخید.
شهرها بدون درگیری سقوط میکنند. حتی قندهار و غزنی، چرا در این نوشتار به طور خاص از قندهار یاد میشود؟ چرا که والی قندهار در کلیپی تصویری میگوید از کابل به من دستور داده اند یا باید تسلیم طالبان شوید یا به کابل برگردید. این وضعیت در همه جبههها مشابه است و به کماندوها و ارتش دستور عدم جنگ صادر شده است.
بسیاری از پادگانها با بیش از پنج هزار نیرو و به دستور مافوقها تسلیم شدند.
چرا ارتش افغانستان نباید یک حمله تهاجمی صورت دهد؟! چرا که ارتش هیچ وقت حمله تهاجمی نکرده است؛ بلکه همیشه با همه امکاناتش، نقشی دفاعی ایفاء کرده بود. به ارتش هیچ وقت اجازه حمله داده نشد. خیلی واضح است، چون هیچ وقت هدف، نابودی طالبان نبوده است.
محور ذکر شده (یعنی کرزی- غنی- خلیل زاد) یک آرزوی دیرینه خود را بر آورده کردند: این که افغانستان باید تمام و کمال در اختیار پشتونها قرار گیرد. طی حدود ۴۰ سال جنگ در افغانستان، پشتونها قدرت مطلق را نسبتاً از دست داده بودند؛ اینها دیگران را به عنوان شریک قدرت بر نمیتابند. برای برگشت به دوران قبل از ۴۰ سال پیش، تمام پشتونها یک خواسته دارند و آن، برگشت قدرت گذشته است.
ایالات متحده آمریکا در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ پس از حمله به القاعده و رژیم طالبان، آنها را نابود کرد. دولت جورج دبلیو بوش وقتی کابل بعد از ۳۵ روز سقوط کرد، در مرحله اولیهی تلاش برای برنامه ریزی پس از جنگ بود، چرا که از نابودی طالبان مطمئن بود. همان طور که زلمای خلیل زاد در کتاب "فرستاده" ذکر میکند، بوش "جیمز دوبینز"، داناترین کارشناس ایالات متحده با تجربه دولت سازی - تثبیت و بازسازی در کوزوو، بوسنی، هاییتی، و سومالی را در حکم نماینده ویژه در افغانستان انتخاب کرد.
خلیل زاد که از دید نگارنده مقاله حاضر، یکی از خائنین به افغانستان است، اعتراف میکند که جیمز دوبینز در افغانستان پیشرفتهایی داشت. در سال ۲۰۰۱ طالبان از بین رفته بود، اما دوباره حامد کرزی طالبان را زنده کرد. طالبان در شمال افغانستان هیچ جایگاهی ندارد، اما کرزی سلاح و تسلیحات فرستاد؛ صرفاً هم بخاطر مهار جبهه شمال.
در کنار خیانت ها، فساد و تبعیض کار را تمام کرد. طالبان حالا همسایه شرقی ماست. ما با طالبان مشکل ایدئولوژیک عمیق داریم. آنها هرگز در راستای اهداف ایران نخواهند بود. در دراز مدت، طالبان برای ما درد سر است: دولتی تند رو و بنیادگرا. در افغانستان، طالبان و داعش یکی است. داعش بخش هراس افکن طالبان است که بسیاری از حملات تروریستی و انتحاری را در اینقالب انجام میدهد. حتی شاخه حقانی هم طالبان هستند. انس حقانی معاون رهبری طالبان است؛ هر چند پایگاه اصلی اشان در پاکستان است، ولی همه اینها طالبان هستند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از عصر ایران، تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، کدخبر: ۷۹۸۵۳۴، www.asriran.com