شعار سال: شایعه را میتوان نوعی خبر یا اطلاعى غیر موثق مبتنى بر تواتر و شیوع روایت دانست که شنونده آن براى پذیرش مطلب، کمتر به دنبال دلیل و مدرک واقعى بوده و به شیوع و تواتر یا انطباق روایت با شرایط ادراک شده توسط خودش، بسنده مى کند. یعنى از هرکس بپرسیم که علت صحت این خبر چیست، پاسخ مى دهد: «چون همه مى گویند پس صحت دارد و یا، چون خودم هم همین طور فکر میکنم پس صحت دارد».
متن حاضر قصد ورود به معناشناسی شایعه و بحث درخصوص انواع آن و همچنین ورود به بحث اخبار جعلی (شایعه سازی عامدانه با رویکرد جنگ شناختی دشمن) ندارد. هدف متن تمرکز بر بحث شایعه سازی غیرعامدانه و خودجوش در شرایط بحران بدلایلی نظیر محدودیت اطلاعات، حالات روحی-روانی-عاطفی شهروندان و توان پردازش ذهنی فرد است.
وقتی انسانها یا اجتماع (جمع انسانی) در شرایط بحران قرار میگیرند، بشکل طبیعی و خودکار اقدام به اندیشه ورزی برای پیدا کردن راههای خروج از بحران میکنند. در برخی شرایط بدلیل شخصی سازی بحران توسط فرد (نظیر شرایطی که شدت بحران بیشتر از توان فکری و شرایط قابل تحمل فرد باشد)، شاهد نوعی برداشت نادرست از بحران و مصادره شدن آن به دو صورت فاجعه سازی از بحران و یا خاص شدگی و تمرکز بحران بر بعد یا ابعاد خاص زندگی شخصی، هستیم.
بعنوان مثال، فردی کارگر دارای درآمد ثابتی را فرض کنید که با شوک تورمی روبرو میشود. این فرد یا مسئله را فاجعه گونه و غلو آمیز دیده و در روند اندیشه ورزی برای حل بحران موجود (سازگار کردن خود با شوک تورمی)، بشکل نادرست و بواسطه اشتباه شناختی دریافت شده، بدین نتیجه میرسد که بزودی کشور دچار قحطی میشود و یا با شخصی کردن موضوع بدین نتیجه میرسد که فرزندان او آیندهای نخواهند داشت و بدلیل امنیت غذایی پایین دچار ضعف فکری و بدنی شده و خانواده اش به زودی نابود میشوند. این فرد در هر شرایطی که با دیگران هم سطح باشد، از این دو مشغله ذهنی خود حرف میزند.
در مثال دیگر، میتوان به بحران اپیدمی کرونا اشاره کرد. شهروند فرضی، در جریان تفکر و اندیشه ورزی برای درک بحران و سازگاری با آن ممکن است بشکل غلوآمیزی به این نتیجه رسیده باشد که بدلیل ضعف امکانات جامعه و کم توجهی به بهداشت، نیمی از جمعیت کشور میمیرند. یا با شخصی کردن مسئله بدین نتیجه برسد که کرونا، باعث نابودی خانواده او و افرادی همانند او میشود. او با هر کس که تماس بگیرد درباره مرگ نیمی از جمعیت و یا نابودی احتمالی خانواده اش بر اثر بیماری کرونا میگوید.
همین مثال را میتوان در زمان آشوبهای خیابانی و دورههای دارای نارضایتی سیاسی منجر به بروز آشوب، جنگ ایران و اسرائیل، سیاستهای اقتصادی نادرست دولت سیزدهم در پایان سال ۱۴۰۳ و ابتدای سال ۱۴۰۴ (شوک ارزی، یارانه زدایی، واقعی سازی قیمت ها) و ..، مورد استفاده قرار داد و بررسی نمود. در همه این موارد شهروندان از برداشتهای غلو امیز یا برداشتهای شخصی شده حرف میزنند. همین برداشتها توسط دیکر شهروندان شنیده و تائید شده و بشکل روایت غالب، در سطح جامعه مطرح میگردد.
خروجی چنین شرایطی، حضور شهروندی دارای گرایشات و جهت گیریهای نادرست فکری، آماده پذیرش اخبار انحرافی همانند از سایر منابع (همنوایی و تائید اجتماعی) و همچنین شهروندی آماده انعکاس افکار و برداشتهای انحرافی تجمیعی خودش با دیگران (افکار و برداشتهای نادرستی که تائید اجتماعی هم دریافت کرده اند) میباشد. بنظر شما این موقعیت و وضعیت را نمیتوان بعنوان نقظه آغازین زایش و رشد شایعه بواسطه انحراف شناختی فردی و جمعی در برابر بحران های موجود، بواسطه اندیشه ورزی نادرست دانست؟
علاوه بر اندیشه ورزی جهت دار و پردازشهای ذهنی نادرست و تائید افکار و برداشتهای نادرست توسط اطرافیان، که منجر به ایجاد شایعه بشکل غیرعامدانه و ناخودآگاه میشود، علت بعدی را باید در محدودیت اطلاعات جستجو کرد.
ذات بحران و شدت، عمق و فوریت وارد آمدن ضربه به گونهای است که محدودیت اطلاعات و یا محدودیت دسترسی به اطلاعات را باید بعنوان جزیی جدایی ناپذیر و ذاتی آن دانست.
بعنوان مثال، صبح از خواب بلند میشویم و میفهمیم که آمریکا به سایت فردو قم، حمله کرده و خبر میرسد که از بمبهای سنگر شکن هم استفاده شده است. خبر میرسد که منطقه لویزان تهران، مورد حمله اسرائیلیها قرار گرفته است. خبر میرسد که پالایشگاه باقر شهر تهران، مورد اصابت موشک قرار گرفته است و غیره. بدلیل محدودیت اطلاعات در دسترس و کم حساسیتی دولت به بیان روایت اول و حتی عدم اعتماد مردم به اخبار رسانه ملی (همان صداسیمای خودمان که مشهور به رسانه میلی شده است)، گمانهها و برداشتهای شخصی جای واقعیتها را پر میکند و تا شفاف نشدن ابعاد گوناگون موضوع در آینده، خود را فربه و فربهتر میسازد.
وقتی به دولتهای گوناگون (حداقل سه دولت اخیر یعنی دولتهای روحانی، رئیسی و پزشکیان) خرده وارد میکنند که نظام اطلاع رسانی در شرایط بحران را ندارند و فهمی از حساسیت موضوع نیز در آنها وجود ندارد، به سایه کوتاه-بلند آقایان برمی خورد؟ وقتی افرادی با گرایشات حزبی و سیاسی خاص عهده دار مثلا شورای اطلاع رسانی دولت سیزدهم (دولت پزشکیان) شده و هشدار مکرر داده میشود که با وجود مطلع و صاحب اندیشه بودن گروه انتخاب شده، اینان فاقد توان تحلیل راهبردی و چابکی فکری برای مدیریت بحران و پر کردن شکافهای اطلاعاتی مورد نیاز هستند، به چشم و ابروی آقایان بر میخورد. وقتی هشدار میدهیم که سایه امنیتی سازی فضای اطلاع رسانی در شرایط بحران در ایران بشدت زیاد بوده و از حد نظارت و جهت دهی به رویکرد غلط سایه اندازی و هژمونی و مصادره رسیده، به تریج نهادهای امنیتی بر میخورد. حتی باید اعتراف کرد که تصور و انتظار کارتونی و فکاهی دولتها برای این موضوع، حضور سوپرمنهای بی جیره و مواجب کاملا متعهد و چابک و عاشق کار خود از گروههای رسانهای فعال در بخش خصوصی و مدنی، برای پوشش کامل خبری است. همان گروههای رسانهای که در شکل کمیک و طنزآلود داستان با هلیکوپتر شخصی در لحظات بحران حضور دارند و همه چیز را برای سراسر دنیا با نظرداشت به شرایط خاص کشور پوشش میدهند (شاید برخی از دوستان مدعی ارزشی بودن، انتظار حضور یک مداح کاملا معروف همراه با این تیم چابک سوپرمنهای رسانهای را هم داشته باشد). شاید به طنز و برای رد شدن از موضوع فقط باید گفت زرشک. شاید باید گفت، آنقدر این رویه و برداشت تخیلی و غلط را ادامه بدهید تا رویه دانتان درد گرفته و سرعقل بیایید و کار را به کاردان و گروههای هم وطن متخصص خودتان که در نوعی خط کشی ناپیدا به خودی و غیر خودی و نخودی و بی خودی، تقسیم شده اند، بسپارید (به دو دلیل انحراف از بحث اصلی و ماهیت خاص بحث، بیش از این نمیتوان وارد این آسیب شناسی آنهم بشکل رسانهای و در فضای عمومی شد).
در مجموع برای این بخش باید تاکید نمود که اهمیت بیان سطح بندی شده روایت اول (رخداده، تحلیل، انتظار از شهروندان)، ایجاد انگیزه و شرایط مناسب برای حضور راویان مدنی و بخش خصوصی، تدوین پروتکل اطلاع رسانی در شرایط بحران، انتخاب افراد مناسب برای کارگروهها و شوراهای اطلاع رسانی در دولت، از الزامات است.
سومین مکانیزم ایجاد شایعه بشکل غیرعامدانه که بشدت با دو بعد دیگر (توان پردازش ذهنی و محدودیت اطلاعاتی موجود در شرایط بحران) ارتباط دارند، حالات روحی-روانی-عاطفی شهروندان است. جامعه ایرانی بنا به دلایل عدیده و بر اساس مستندات غیرقابل انکار و تخصصی موجود، از نظر روانی بشدت دارای آسیب دیدگی است. شدت این آسیب دیدگی به حدی است که در مواقع بحران شاهد انواع واکنشهای روانی و رفتارهای تخریبی نظیر تشدید ناامیدی و افسردگی، برون ریزی خشم و رفتارهای ضد اجتماعی و منفعت طلبانه، تشدید وسواسهای رفتاری برای حفظ بقا (تشکیل صفهای پمپ بنزین در شرایط بحران)، تشدید خشونت کلامی و رفتاری و گستاخیها بنام صراحت گفتاری و رفتاری، کاهش آستانه تحمل پذیری دیگران، قضاوتهای عجولانه و تصمیم گیری بر اساس قضاوتهای سطحی و جهت دار، مقصر پنداری عمومی و برچسب زنی همگانی، هیجانی شدن و مرگ بر و درود برهای لحظهای، کاهش شدید صبر، بروز آسیبهای کلامی و رفتاری در موضوع اعتقادات دینی -ارزشی، خودتخریبی و ... میباشیم.
حالات روحی-روانی-عاطفی شهروندان و ملاحظه متقابل این حالات توسط سایر شهروندان، عاملی تاکیدی و تائیدی بر وجود بحران و نگاه غلوآمیز و تحریف شده و جهت دار بدان است. مداخله گری منجر به حفظ تعادل روحی-روانی- عاطفی میتواند کمک کار مطلوبی برای جلوگیری از شایعات و حتی در نگاهی مخالف، باعث تقویت امید در شهروندان باشد. موضوعی که بشدت توسط صداسیمای جمهوری اسلامی ایران به انحراف کشیده شده و با عملکردی تخریبی ناشی از فعالیت این نهاد، مواجه هستیم.
بعنوان نمونه، وقتی کشور با بحران مواجه میشود (نظیر جنگ اخیر ایران -اسرائیل) صدا سیما از چند مکانیزم خاص در اطلاع رسانی استفاده میکند که تماما اثرات تخریبی قابل اثبات بر روان شهروندان دارد. صدا سیما در چنین شرایطی اقدام به مقایسه موضوع بحران پیش آمده در کشور با سایر کشورها و یا شرایط حاکم در کشور متخاصم میکند. سوال اینجاست که آیا مردم اصلا نیازی به این مقایسه دارند؟ (نظیر همان اشتباه هر ساله مقایسه توسعه صنعت آب و برق و موضوعاتی این چنین در ۲۲ بهمن هر سال با شرایط قبل از انقلاب). در رویکرد تخریبی دوم، شروع به انتشار اخباری بشدت گزینشی و جهت دار میکند (شما بخوانید اطلاع رسانی فتوشاپی) که با وجود منابع دیگر خبری نظیر شبکههای اجتماعی، غلوگونه بودن و جهت داشتن آنها خیلی زود برای شهروندان مشخص شده و حداقل اعتمادها به رسانه ملی را هم نابود میکند. در رویکرد تخریبی دیگر و با هدف افزایش همدلی و همگرایی اجتماعی، بشکل غلیظی اقدام به پخش مارشهای حماسی و نوحه و قوالی گری (مکانیزم به اصطلاح رجزخوانی) میکند و هرچند در کوتاه مدت باعث جذب روحی-روانی-عاطفی شهروندان بدلیل ریشههای اعتقادی و وطن دوستی شان میشود، اما در میان و بلند مدت بدلیل استفاده ابزاری از این مولفه ها، بسترهای صدمه دیدگی حوزههای دینی و وطن دوستی را فراهم نموده و همچنین با توجه به انتظارات عمومی ایجاد کرده، قدرت مانور را از سیاسیون برای تصمیم گیریهای دقیق و منعطف سیاسی، سلب میکند.
در جریان جنگ تحمیلی ایران- اسرائیل و زده شدن فردو توسط آمریکا شاید مصلحت بر عدم درگیری مستقیم با آمریکا و تشدید فشار بر نوچه منطقهای او یعنی اسرائیل باشد (البته شاید). صدا سیما به رجزخوانیهایی که برای ایجاد وحدت نظر و همگرایی اجتماعی صورت میدهد، این انتظار عمومی را تقویت میکند که ما باید الزاما به کلیه پایگاههای منطقهای آمریکا حمله نموده و وارد جنگ مستقیم شویم. همانگونه که ملاحظه میشود، سیاستگذار حاکمیتی در چنین وضعیتی دچار محدودیت در اجرای تصمیم سیاسی میگردد و حتی ممکن است شرایط را برای طرح بازیهای سیاسی دیگر (نظیر تشدید حمله به اسرائیل بجای حمله به آمریکا، توافق بر حسب مصلحت و ..) بر خود تنگ ببیند.
بر اساس توضیحات ارایه شده به راحتی ملاحظه میشود که حالات روحی-روانی-عاطفی و نوع مداخلات صورت گرفته بر آن، بشدت میتواند بر شایعه سازیهای غیرعامدانه تاثیر داشته باشد. امیدآفرینی، کاهش سطح اضطرارها و کمک به درک واقعیت بحران، اطمینان بخشی و ارایه تضمین برای وجود حداکثر حمایتها از مردم، افزایش توان درک حالات روحی مردم و طبیعی دانستن برخی تندرویها و کند رویها و اعتراضها و حتی درشت گوییهای نابجای شهروندان، بشدت میتواند بر تعادل بخشی روحی-روانی-عاطفی و کاهش احتمال شایعه سازی، موثر باشد.
بنظر میرسد با توجه به شرایط کشورمان، تاکیداتی، چون ارتقا آزادی عمل رسانهها و افزایش سطح دسترسی آنها، آمادگی برای بیان روایت اول، ارتقا نظارت بر صداسیما و وارد کردن الزام قانونی بر این سازمان برای استاندارد کردن رفتار اطلاع رسانی خود و کم رنگ سازی سایه سیاسی-امنیتی در انعکاس اخبار، تقویت کارگروه اطلاع رسانی دولت و اصلاح روندهای انتخاب اعضای کارگروه و فاصله گیری از نگاه صرفا سیاسی-گعده پایه، تدوین پروتکل اطلاع رسانی در شرایط بحران، سطح بندی اطلاع رسانی در بحران با تاکید بر سه سطح بیان رخدادهها و ارایه تحلیلها و آگاه سازی و تشریح انتظارات رفتاری از شهروندان، ارتقا سواد رسانهای و دیگر موارد مرتبط، میتواند در کاهش پدیده مذموم شایعه سازی غیرعامدانه، موثر باشد.
نویسنده: دکتر جواد محمدقلی نیا
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال