شعار سال: با حکم تیموری (مدیرعامل گروه خودرو سازی سایپا) در ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، علیرضا زاهدیان که پیش از این به عنوان قائم مقام اجرایی مدیرعامل در شرکت پارس خودرو فعالیت داشت به عنوان مدیرعامل جدید این شرکت منصوب شد. گفته میشود که زاهدیان در کارنامه خود مدیرعاملی مجتمع فولاد غدیر نی ریز، مدیرعامل توسعه صنعت پارس، قائم مقام شرکت مگاموتور، معاون بازرگانی ایساکو، مدیر پروژه ۲۰۶ در ساپکو و همچنین سابقه حضور در مهرکام پارس را دارد.
علی قلهکی فعال رسانهای اصولگرا در توئیتی
خبر از بازداشت زاهدیان مدیرعامل پارس خودرو _سومین خودروساز بزرگ کشور_ توسط یکی از مجموعههای نظارتی را داد.
برخی از متابع عنوان داشته اند که اتهامات وارده به زاهدیان مربوط به تصدی او در شرکت فولاد نیریز بوده و هیچگونه ارتباطی با پارس خودرو و سرپرستی تنها چند روزه او در این شرکت ندارد.
این منابع می گویند که طبق روال معمول در شرکت های خودروسازی علیرضا زاهدیان که حدود 2 ماه به عنوان قائم مقام مدیرعامل در شرکت پارس خودرو حضور داشت، بعد از برکناری مدیرعامل(مهندس مصطفی مدبر) در تاریخ 24 اردیبهشت ماه امسال و تنها در همین 10 روز اخیر به عنوان سرپرست معرفی شده بود تا بعد از طی کردن مراحل مربوط به استعلامات و تایید نهایی مراجع ذی ربط به عنوان مدیرعامل منصوب شود که قاعدتا در صورت عدم تایید صلاحیت مانند برخی از مدیران دیگر بلافاصله دوره سرپرستی او تمام و نفر دیگری جایگزین شود.
منتظر دریافت اخبار تکمیلی و راست آزمایی موضوع هستیم.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون
دل نوشته حسین دهباشی
یک: حاج محمدرضا زاهدیان، فرزند دزفول قهرمان و از فرماندهانِ بهنام جبهه جنوبی جنگ بود. جایی که اغلب خیلی مشهورهای فعلی، تحتِ فرماندهیاش بودند و از جمله نوادری هم بود که تا جنگ تمام شد -درجه نگرفته- پیراهن رزمندگی و سپاهیگری را بوسید و گذاشت کنار و بییک ارزن طلبکاری، معلم ساده مدرسه شد!
دو: اسطوره قصّه ما ولی، علیرضازاهدیان، برادر نوجوان حاج محمدرضا است. که در ۱۲سالگی غیرت خوزستانیاش جوشید و ۷۰ (هفتاد) ماه! -از میادینِ مین تا امواجِ خروشان اروند- جلوی دشمن جنگید و در پایان جنگ -بیهیچ سهمیهای- دانشجوی ممتاز مکانیک و گل سرسبدِ دانشکدهی فنی دانشگاه تهران شد.
سه: علیرضا از روی شناسنامه کمی از ما بزرگتر بود ولی به جهت هوش و دانش و پشتکار و خصوصا آرامش و اخلاص و معنویت قابل مقایسه با هیچکداممان نبود. با قلبی بزرگ که در اوجِ شورِ بیشعورِ جنبش دانشجویی در آن سالها، هرگز نگذاشت کمترین بیحرمتی به دخترانِ دانشجو یا اساتید دانشگاه شود.
چهار: کم پیش میآمد و میآید که جوانی ۱۸ساله هم ظرفیت دعوت از دکتر سروش و علامه جعفری برای تدریس مثنوی معنوی و نهجالبلاغه در تالار چمران را داشته باشد و هم برای مهندس موسویِ معزول، یادبود بگیرد و هم از بانیان بسیج دانشجویی باشد و هم مدافع حقوق دگراندیشان. ولی علی -دریادلانه- چنین بود.
پنج: طبعا کسی که -با چنان سابقه و چنین ویژگیهایی- از یاسرهاشمی (فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی) که دیدهبان و همرزم او بود تا همقرارگاهیهای سابق برادرش، کلی رفیق و امکان و آسانسور داشت ولی علیرضا همینکه با معدل ممتاز درساش تمام شد، کیف و کتابهایش را برداشت و مهندسوار رفت روی داغترین و شرجیترین اسکلههای حفاری در وسط خلیج فارس.
شش: بعد هم که به خواهشِ اساتیدِ سابقاش برگشت و در کفِ کفِ ایرانخودرو، سالها و سالها آنقدر زور زد و چانه زد که قطعات شاید باکیفیت شوند و تولید داخل و آنقدر جلوی کجدستیها و خُروپُفهای حضرات ایستاد که با کلی تقدیرنامه سوت شد به برهوتی اطراف نیریز تا کارخانهی فولادِ فارس را به خونِ جگر بسازد که ساخت.
هفت: علیرضا ولی -با وجود همهی هوش و تلاشاش- به نحوِ وحشتناکی سادهدل بود! و هرگز نصایح رفقایش که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و حال و هوای مخلصانه ایام جنگ هم بهاری بود و بگذشت را جدی نگرفت و ندید که حالا همینکه صنعتی از گِل درآمد و دندانگیرِ آقازادهها و نورسیدهها و رفقا شد، اخراجی!
هشت: مهندس زاهدیان تا یکسال پس از برکناری از مدیرعاملی فولاد نیریز در اوج رونقِ آن در دلِ تحریمها، حیرتزده و خانهنشین شد تا -خدا به سر شاهد است که باوجود هزاربار هشدار و خام خواهشهای برخی- ۷روز پیش مدیر پارسخودرو شد تا شاید تا شاید محصولات بهتر را جایگزین آشغالهایِ فعلی کند.
نه: عاقبت؟ هاها! تنها ۶روز پس از انتصاب مهندس علیرضا زاهدیان به خانهاش ریختند و جلوی چشم زن و بچهاش بردند به ناکجا! همزمان و قبل از اطلاعِ هرکسی، تسنیم و شرکا و....... دستگیری مدیر پارسخودرو را موذیانه جوری درز دادند که معلوم نباشد او حتی یکهفته هم آنجا نبود مگر با لجنپراکنی بیآبرو کنند.
ده: نگارنده راستاش -حتی وقتی از سوی آقای داوری که سالپایینی زاهدیان در دانشکدهی فنی بود، منشن شد- نمیخواست چیزی بنویسد. یکی اینکه نکند نفرت و کینه برخی از من، به مخالفت کورکورانهی حضرات با عزیزِ اسیرمان منجر شود و دودیگر چشم علیرضا کور که مدام با مافیا درافتاد!
یازده: اما امشب که خبر جاخالی مسئولان بیبته و بیعُرضه و ترسیده و بیغیرتِ بالاتر و عزل مظلومانهی علیرضا زاهدیان را از سمتی که خودشان با خواهش و التماس داده بودند را دید و اینکه حتی چهارروز صبر نکردند تا مگر بازداشتگاه او و جرم ناکردهاش معلوم شود و بعد پُشتاش را به نامردی خالی کنند، فنرِ رفاقتاش پرید!
دوازده: و بماند که نونامبرها مدام و با چه تهدیدها و اراجیفی تنِ همسرِ یکی از خوشنامترین صنعتگران کشور را میلرزانند و حاج محمدرضا زاهدیان -که قبلا ذکر خیرش رفت- مبهوت است که یعنی این بود دستمزد آنهمه خدمت؟! که با بیرحمی راستش عرض کردم که بله! شما ولی نمیخواستید ببینید حاجآقا! دقیقا همین بود!
سیزده: باری، مثل روز برای امثال ما مشخص بود که کسی مانند مهندس علیرضا زاهدیان عاقبتی ندارد جز آنکه او هم بیاید در کنارِ سماورِ قهوهخانه چای بریزد ولی اینرا به یادگار و برای استحضار شما نوشتم که مملکتی که با غواص و اطلاعات شناسایی و دیدهبان و خطشکناش در جنگ و با مدیر باسواد و پاکدست و نخبهاش در اوج نیاز، چنین کند، تا به ابد محکوم است به مصرف جنسِ چینی!
چهارده: دیگر و فقط یکنکته میگویم و تمام: شرماش از چشمِ مِیپرستان باد، نرگسِ مست. اگر بروید باز!
حسین دهباشی
لازم به ذکر است ایشان از شخصیت بسیار نامناسبی نیز برخوردارند و طی مکالماتی که با آشنایان ایشان و همسرشان داشتم تمامی افراد از این خانواده به عنوان افرادی تازه به دوران رسیده با شخصیت نامناسب یاد نمودند
سلام و عرض ادب
خرید آپارتمان می تواند از هر منبعی تامین مالی شده باشد و ارتباط بخشی آت به دستگیری اندکی قابل تامل است.
رفتار شخصی هم قابل تعمیم به بحث دستگیری نیست.
ضمن تشکر از التفات شما به پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، اگر مستنداتی از حاشیه ها و فساد احتمالی ایشان در دست دارید ، برایمان بازگو نموده یا ارسال فرمائید.
ممنون از مشارکت های شما