شعارسال: نمیدانم این روزها در مدارس ما وضعیت درس و امتحان انشا چگونه است؟ اما زمان ما که افتضاح بود. سالهای سال انشا نوشتیم دریغ از اینکه بدانیم هدف چیست؟ دریغ از اینکه طریقه درست فکر کردن، نوشتن، بیان مساله، مقدمه چینی، نتیجه گیری را به ما بیاموزند. دریغ از یک بازخورد درست! دریغ از اینکه به صورت یک جدول بگویند که بر اساس این ده مولفه امتیاز تو چنین بوده است.
من اگر بخواهم سطح سواد واقعی یک نظام آموزشی را فقط و فقط بر اساس یک آزمون بسنجم بر اساس آزمون انشا میسنجم.
چرا؟
چون دقیقا در انشا است که میتوان فهمید که آیا دانش آموزی که سال هاست به او فرمولهای ریاضی خورانده ایم و چپانده ایم آیا سواد محاسباتی پیدا کرده و اهل حساب شده یا اینکه فقط فرمول و تابع حفظ کرده؟ آیا میتواند حساب و کتاب کند و گزینهای را بر گزینهای دیگر ترجیح بدهد؟ آیا در متن انشایش از تحلیل آماری، در نظر گرفتن احتمالات، تصاعد حسابی و هندسی و ارزش زمانی پول نشانهای وجود دارد یا نه؟
از متن انشا میتوان مطمئن شد که دانش آموز ما در اثر گذراندن دروس علوم (فیزیک و شیمی و زیست) توانسته نگاهی علمی- تجربی مبتنی بر واقعیتها به جهان هستی داشته باشد یا نه؟ آیا آزمایش گری، ابطال پذیری و جستجوی حقیقت در متن او موج میزند یا اینکه مبتنی بر باورهای رایج، خرافات و اندیشههای آزمون نشده است؟
من از انشا میتوانم بفهمم که آیا دانش آموز در ادبیات فقط دستور زبان یاد گرفته یا اینکه میتواند منظورش را به شیوایی بیان کند؟ آیا این همه شعر و غزل و دوبیتی که حفظ کرده، قدرت بیان و تبیین او را افزوده است؟
من از انشا میتوانم بفهمم که. دیگر ادامه نمیدهم فکر میکنم ایده اصلی پشت حرف من را گرفته اید. تمام دروس دیگر در انشا باید خودش را نشان دهد وگرنه اطلاعات و داده وارد مغزها کرده ایم، اما دانش و فرهیختگی تحویل نگرفته ایم. به همین خاطر است که آزمون GRE که مبنای پذیرش دانشگاههای آمریکاست، یکی از مهمترین بخش هایش نگارش تحلیلی است.
(یادآوری: ظاهرا انشا بدون همزه درستتر از انشاء است. البته هر دو مقبول است).
تجویز راهبردی:
اگر معلم انشا بودم:
۱- بیش از آنکه روی محتوای اندیشه تمرکز کنم. روی بیان اندیشه (شیوه انتقال اندیشه، سازماندهی، مقدمه چینی، ساختار منطقی نوشتن) و مهمتر از آن روی تبیین اندیشه (یعنی شیوه اندیشیدن، چگونگی استدلال آوری، کفایت شواهد و مدارک پشت هر ایده) تاکید میکردم.
۲- بیست درصد از زنگ انشا را به تدریس تفکر انتقادی (موشکافانه Critical Thinking) و آموزش مغالطهها تخصیص میدادم. دانش آموزی که مدام مطلب بنویسد، اما نداند که چگونه باید موشکافانه به امور نگاه کند از کجا باید بهتر شود و ارتقا پیدا کند؟
۳- دانش آموزان را تشویق میکردم که انشا (اندیشه) هم کلاسی هایشان را خوب گوش کنند و جلسه بعدی انشای او را نقد کنند. موضوع انشا جلسه بعدی: نقد انشا آرمین است! در یک گام بالاتر مسابقاتی مانند National Speech and Debate Tournament توی مدرسه هم راه میانداختم تا تیمها له یا علیه یک ایده سخنرانی کنند.
۴- دانش آموزان را تشویق میکردم که انشا دسته جمعی بنویسند و از آن به صورت جمعی دفاع کنند.
۵- موضوعاتی را به عنوان موضوع انشا انتخاب میکردم که درد روزگار ماست:
مثلا:
اگر یک استاندار فکر کند که همه شهروندان حرف و خواسته اشتباه دارند چه باید بکند؟ به عقیده خودش عمل کند و برای همه مردم تصمیم بگیرد یا اینکه به عقیده مردم احترام بگذارد؟
چون همه دروغ میگویند، یا، چون همه دزدی میکنند، پس من هم دروغ میگویم و میدزدم! این جمله را نقد کنید!
شاعر گفته: «تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز» این جمله برای ایران امروز ما چه معنیای دارد؟
فکر میکنید چرا با داشتن رتبه اول مجموع ذخایر گاز و نفت در جهان، هنوز یک کشور پیشرفته نیستیم؟
آیا فکر میکنید بدون این که جامعه عوض شود و ما همین مردم باشیم، میتوان به یک کشور پیشرفته تبدیل شد؟
فکر میکنید نسل ما چه اشتباهاتی کرده که نسل شما نباید انجام دهد؟
نسل ما چه کارهایی نکرده است که نسل شما باید آن را انجام دهد؟
فکر میکنید نسل ما چه خطایی کرد و کجا به خطا رفتیم که کار ما به این جا کشید؟
فرض کنید تا صد سال دیگر، همین دولت با همین سطح از توانمندی باشد و کیفیت اداره کشور تغییر نکند، من و شما به عنوان شهروند چه میتوانیم بکنیم که اوضاع بهتر شود؟
با توجه به ظرفیتهای کشور و تصویری که از آینده دارید باید در چه حوزه هایی، مهارت هایی، رشته هایی، صنایعی سرمایه گذاری کرد، چرا؟
انشا مهمترین درس و مهمترین زنگ است. انشا سرآغاز دوباره اندیشیدن است. زنگ انشا، زنگ توسعه است.
نویسنده: مجتبی لشکر بلوکی
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از فضای مجازی