شعار سال : وزیر
علوم، تحقیقات و فناوری بتازگی اعلام کرد که در سال تحصیلی آینده 300 هزار صندلی
دانشگاه خالی خواهد ماند. این خبر درحالی منتشر میشود که در دورهای مسئولان وقت این وزارتخانه
کیفیت آموزشی را تابع و حتی فدای کمیت کرده و تا جایی که توانستند دانشجو پذیرش کردند
و چه بسا به پیامدهای درازمدت این تصمیم هم نیندیشیدند. پرسش بسیار مهم در
این زمینه این است که آیا جامعه ایرانی با یک دگردیسی در نقشهای نهاد
دانشگاه مواجه شدهاست؟
دانشگاه طی سه دهه گذشته در ایران، کارکردهای مختلفی داشته و البته در چند
سال اخیر این تنوع کارکرد بیشتر از قبل خود را نمایان ساخته است. دانشگاه زمانی
ضربهگیر ناکارآمدی بخش اشتغال کشور شد. وقتی نظام اقتصادی قادر نبود بهاندازه کافی اشتغال ایجاد
کند و اتفاقاً تقاضای اجتماعی برای ورود به دانشگاه به امید کسب شانس بیشتر برای شغل
بهتر در بخش عمومی بالا بود، دانشگاه گسترش یافت و تب ورود به آن بالاگرفت.
مسئولان به این فکر افتادند تا درهای دانشگاه را برای جوانان باز کنند تا
آنها مشغول تحصیل شوند. مسئولان، به این ترتیب زمان خریدند تا
بلکه شرایط بازار کار اصلاح شود، اما زمان خریدن دردی از مشکل اشتغال کشور درمان
نکرد.
تقاضای سیاسی برای رشد علمی نیز زمانی مزید بر علت شد. البته یکی
از شاخصهای رشد علمی، افزایش دانشجو است اما بر اساس استانداردهای دنیا
سنجش رشد علمی فقط با پذیرش بالای دانشجو محاسبه نمیشود. استانداردهای
علمی دنیا نشان میدهد برای رسیدن به رشد علمی معنادار، باید دهها شاخص
متداول در گزارشهای وضعیت علوم و تکنولوژی تغییر کنند تا بشود گفت علم در
حال رشد است.
اما در ایران این شاخصها اصلاً تعریف نشده و نگاهها عمدتاً به رشد کمی دانشگاهها و محصولات آن (از قبیل تعداد مقالات) بوده است. بالا بردن آمار دانشجویان بسیار راحتتر از ارتقای شاخصهای دیگر است.
با این افزایش جمعیت دانشجویی، کیفیت آموزشی دانشگاهها طبعاً و بتدریج سقوط کرد. دانشگاهها ظرفیت و آمادگی پذیرش تعداد چندبرابر شده دانشجویان را نداشتند و دانشجویان ورودی نیز الزاماً واجد صلاحیت و کیفیت لازم علمی نبودند. پذیرش انبوه دانشجو در دانشگاههای دولتی، آزاد، پیام نور، علمی-کاربردی و سایر اشکال دانشگاه، سقوط کیفیت خروجیهای دانشگاه را به همراه داشته است. آرامآرام پذیرش انبوه دانشجو با منافع استادان و سایر کنشگران آموزش عالی پیوند خورد. دانشجوی بیشتر به معنای کلاسهای بیشتر، حقالتدریس بیشتر، پایاننامههای بیشتر، مقالات بیشتر مستخرج از پایاننامهها و رسالهها و آمار بیشتر رشد علمی برای مسئولان سیاسی بوده است. نظام بودجهریزی غیرعملکردی و نظام تأمین مالی غیرکارآمد دانشگاهها هم به پذیرش بیمهار و بی محاسبه دانشجو کمک کرد.
اقتصاد ایران نیز دانشبنیان نیست و چنین اقتصادی بیش از آنکه به فارغالتحصیلان متخصص نیاز داشته باشد به کارگر ماهر و کارکنانی نیاز دارد که با توجه به بهرهوری پایین بنگاهها و فعالیتها، دستمزدهای کمتر و اخلاق کار بیشتری داشته باشند. نظام آکادمیک دقیقاً خلاف این رویه عمل کرده است. اکنون میلیونها فارغالتحصیل وجود دارند که شاید برخی بر این باورند که نقطه قوت ایران برای جذب سرمایه و پیشرفت اقتصادی به شمار میآیند. اما برخی شواهد نشان میدهد نیروی کار تحصیلکرده، متوقع و خواهان دستمزدهای بالاست. اقتصاد متناسب با تکنولوژی سطح پایین ایران نیز قادر به تأمین این خواسته نیست. شاید از همینروست که بخش مهمی از نیروی جوان، امروزه چندان تمایلی به ورود به دانشگاه ندارد زیرا اقتصاد ایران توانایی خلق ظرفیتهای لازم برای جذب ایشان به بازار کار را ندارد.
حباب کیفیت دانشگاه متأسفانه مدتهاست که ترکیده است. مقالات تقلبی، کتابسازیها و دهها مورد از این گونه بیاخلاقیهای دانشگاهی، نمودی دیگر از معضل کیفیت در دانشگاه را آشکار میسازد. 300 هزار صندلی خالی مانده نیز وجه دیگری از حرکت دانشگاه به سمت سرنوشتی ناخوشایند را آشکار میسازد. همگرایی جالبی میان روندهای گوناگون اجتماعی جامعه ایرانی آشکار میشود. از یک سو خریداران خودرو به این نتیجه میرسند که دست از خرید خودروهای بیکیفیت بکشند، و آنچه روزی کالایی سرمایهای بود و مردم سالها در صف میماندند تا به آن بـــرسند، امروز با فراخوان نخریدن مواجه شده است. از سوی دیگر دانشگاه نیز که روزی روزگاری مدرکش ذیقیمت بود و هواخواه داشت، صندلیهایش طالبی ندارد. زمانی میپرسیدند «زنگها برای چه کسی به صدا درمیآیند؟» شاید امروز باید پرسید «حبابها برای چه کسی میترکند».
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6025، شنبه 21 شهريور 1394 ، صفحه1