شعارسال: «من از معدود کسانی نیستم که از دوران نوجوانی اعتیاد داشتم و امیدوارم برای نسل جدید و کسانی که مبتلا به همین درد هستند و با اعتیاد در عذاب و منجلاب گرفتار شدهاند، پیامرسان خوبی باشم.» اینها اولین جملات اعظم رهنما است که به رویدادهای ناخوشایند زندگی برمیگردد و میگوید چه اتفاقی افتاد تا تصمیم گرفت اعتیاد را ترک کند و آینده خود و عده زیادی از زنان و دخترانی که مبتلا به همین درد هستند را نجات داد.
در یک خانواده مرفه به دنیا آمدم و تنها دختر خانوادهام بودم. به لحاظ امکانات وضعیت مطلوبی داشتم اما خانوادهام به خاطر اعتیادم متحمل بهای گزافی در زندگی شدند. همه چیز برایم مهیا بود و کمبودی نداشتم و البته بزرگترین مسئلهای که به این جریان دامن میزد، بی اطلاعی والدینم از مشکلات اعتیاد بود. به نظرم شناخت افراد خانواده نسبت به اعتیاد اهمیت زیادی دارد، برای مثال اگر یه کودک پنج ساله ماشین میخواهد و توانایی و شرایط لازم برای رانندگی را ندارد و والدینش بی اطلاع از خواسته او و در نظر گرفتن برخی از مسائل به خواستهاش جواب دهند، نه تنها به فرزندشان آسیب میرسانند بلکه خواستههای او را بزرگتر و ضربههای بعدی با شدت بیشتری به کودک آسیب میرساند.
اولین ضربه زندگی زمانی اتفاق افتاد که در 13سالگی ازدواج کردم و در 17سالگی با طلاق مجرد شدم. همسر سابقم معلم بود و اعتیاد به هیچ نوع مخدری نداشت اما ازدواج ناموفقم در سن کم درست زمانی که بازه رشد و بلوغ فکری و اجتماعی بودم، باعث شد که تمایل به دیدن و انجام دادن هرکاری در من به وجود آید. درست مثل بقیه نوجوانها دوست داشتم همه چیز را تجربه کنم و هرگز به بهای تجربیات فکر نمیکردم. تا 29سالگی مجرد بودم و به مصرف مواد مخدر ادامه دادم. در همان سال با وجود اعتیاد مجددا ازدواج کردم و این موضوع را از همسرم مخفی نگه داشتم. همسرم اعتیاد نداشت و اتفاقا دارای ویژگیهای اخلاقی خوب و موقعیت اجتماعی بود و همین علت باعث شد تا اعتیادم را فاش نکنم و مخفیانه به مصرف مواد مخدر ادامه دادم.
از همان روزی که بی صداقت و با دروغ و فریبکاری وارد زندگی مشترک شد اولین خشتها کج روی هم گذاشته شد و دیوارهای زندگی را سست روی هم چیدم. مدتی بعد صاحب فرزند شدیم و پسرم متولد شد، وضعیت زندگی ما همچنان مرفه و مطلوب بود. روزی که همسرم متوجه شد که من به مدت 14سال مصرفکننده مواد مخدر بودم بدترین روزی است که به خاطر دارم.
همان روزهایی که این جریان تازه بود و مشاجرههایمان بالا گرفت، کار به برخورد فیزیکی و ضرب و جرح کشید. متوجه حالت خود نبودم و عصبانیت عمق فاجعه را بیشتر میکرد. نمیتوانستم به خودم مسلط باشم و بحران پیش آمده را کنترل کنم. در نهایت همسرم تصمیم خودش را گرفت، درمان تنها راهی بود که بتوانم به خودم بازگردم و زندگیام را نجات دهم.
به مدت دو ماه در بیمارستان بستری شدم و آن برهه از زمان زمینه آشنایی من با انجمنهای دوازده قدمی را رقم زد. امروز حدود 6سال است که در حوزه فعالیت ترک اعتیاد زنان و دختران معتاد فعالیت دارم. مرکز درمانی- اقامتی سروش رهایی، به مدت شش سال است که در دورههای 15روزه، یک ماهه، 3 ماهه، 6 ماهه و یک ساله با توجه به شرایط بیمار، پذیرای زنان و دخترانی است که به دنبال درمان اعتیاد و بازیابی توان جوانی خود هستند، فعالیت میکند.
در این مدت به لطف خدا و همکاری دوستان توانستهام 4هزار نفر از زنان و دخترانی آلوده به اعتیاد را پاک کنم. به مدت 14سال به همین درد مبتلا بودم و هرکس وارد این مجموعه میشود با رنجهای او آشنا هستم و به همین دلیل میتوانم به راحتی تجربیاتم را به آنها منتقل کنم.
نزدیک تولد 12 سالگی پاکیام هستم و از خداوند میخواهم که اعتیاد در شهرم ریشه کن شود. امروز زندگیام، فرزندم، همسرم و کارم هر کدام سر جای خودشان قرار دارند و این در حالی است که در روزهایی تلخ اعتیاد همه چیز را داشتم از دست میدادم. خیلی از چیزهایی که در کودکی آرزوی داشتنش در سرم بود، امروز با پاکی و سلامت کامل به آنها رسیدهام. خلأهای بسیاری که ناشی از سستی ایمان در من بود تبدیل به اراده و ایمانی ناگسستنی شده است.
پنج، سال پیش خانمی به مرکز ما آمده که ساکن مشهد نبود از طریق برگههای تبلیغاتی آدرس و شماره مرکز ترک اعتیاد ما را دیده بود و با من تماس گرفت. کمی با او حرف زدم و خواستم تا به مشهد بیایید و مصرف موادمخدر را کنار بگذارد. حالا 5 سال از ترک اعتیاد او گذشته و زندگیاش را ساخته و کنار ما کار میکند و فرزندانش را سرو سامان داده است. به این چیزها که فکر میکنم و میبینم از انجام این امور و راه اندازی مرکز احساس مطلوبتری از زندگی دارم و رفاه چیزی نیست جز آرامش خاطر، کمک به هم نوع، ساختن زندگی و رضایت از نعمتهای خدادادی.
در این مرکز یک زنجیره از افرادی که درد و رنج اعتیاد را چشیدهاند و در کنار هم و دست در دست هم برای پاکی تلاش میکند و موفق میشوند. در حال حاضر 17 پرسنل داریم که پاک هستند و در این مجموعه بدون هزینه کمک و فعالیت میکنند. 30 بیمار درحال درمان را در این مرکز حضور دارند.
19نفر از افرادی که در مجموعه اقامت دارند، زنان و دخترانی هستند که توانایی پرداخت هیچ هزینهای ندارند و ما به خاطر کمک به درمان به صورت رایگان از آنان پذیرایی میکنیم. افرادی که در مرکز ترک اعتیاد رهایی سروش اقامت دارند، نیاز به سه وعده غذای مناسب، پوشاک، دارو و هزینههای درمان، مواد بهداشتی و ... دارند که هزینهها از محل شخصی تامین میشود.
در مراحل درمان و ترک اعتیاد قطع کامل مصرف مواد مخدر را برای افرادی که اقامت میکنند، ضروری است و تنها حق استفاده از داروهای مجازی که دکتر تجویز میکنند را دارند و در دورههای زمانی 7، 10 و 12 روز از بیمار آزمایش گرفته میشود تا مژده پاک شدن به آنها ارائه قوی برای ادامه راه دهد.
این مرکز به طور تقریبی 7 میلیون تومان به طور ماهیانه برای هزینه اجاره مرکز اقامتی – درمانی، کارگاه خیاطی و خوابگاه دارد که در کنار این هزینهها، موارد مانند مثل پوشاک، دارو، تغذیه، وسایل بهداشتی، هزینههای جاری مثل فبوض آب، برق و گاز و ... هم باید تأمین شود که کار بسیار دشواری است.
هیچ درآمدی از این مرکز برای استفاده شخصی به دست نمیآورم و اگر درآمدی هم هست برای همین مرکز و افراد تحت درمان هزینه میکنم. من به طور شبانه روزی خودم رو وقف این قشر کردهام و با همکاری خانوادهام که شرایط من را پذیرفتهاند، همیشه در مرکز حضور دارم که هر کسی در هر جا کمکی لازم دارد هم میتواند با من تماس بگیرد تا در حد توانم به آنها در مسیر درمان کمک کنم.
متاسفانه فضای جامعه به صورتی است که افراد جامعه حتی پس از اینکه فرد درمان میشود هم همچنان نگاه معتادگونه را به او دارند و کسی حاضر نیست به این افراد اعتماد کند و کاری را برای امرار معاش به او واگذار کند. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم در کنار مرکز ترک اعتیاد یک کارگاه خیاطی با هزینههای شخصی و مشکلات بسیار راه اندازی کنم. تعدادی از درمان شدگان که نیاز به اشتغال دارند از راه خیاطی در این کارگاه کسب درآمد میکنند.
اما حتی در مسیر فعالیت این کارگاه دیده بسته مردم و جامعه به معتادین درمان یافته مانع فعالیت درست آنان میشود. عده ای در همان ابتدا از همکاری با این کارگاه خودداری میکنند و افراد و بخشهای مختلفی که سفارش کار میدهند هم، پس از این که کار تحویل داده میشود به دلیل این که میدانند چه افرادی این کار را انجام دادهاند، بی دلیل بهانه میآورند و با عیب گذاشتن روی کاری که هیچ نقصی ندارد، از دادن پول و هزینه کامل آن خودداری میکنند.
در حال حاضر 9 نفر در این کارگاه فعالیت میکنند و البته بخاطر مشکلات و هزینههای بالایی که به ما تحمیل شده که اقساط وام راه اندازی این کارگاه به تعویق افتاده است.
جامعه معتادین را افراد دورانداخته میبینند و باید این دید را تغییر دهند. معتاد وقتی درمان میشود و به سمت کار میرود باید با دید باز به او نگاه کرد. ما باید بپذیریم که یک معتاد هم میتواند بعد از درمان فرد مفیدی برای جامعه باشد. مسئولین مختلف از سراسرکشور از مرکز اعتیاد ما بازدید کردهاند و همه شرایط این مرکز را در سطح عالی دیده و قدردانی کردهاند و من به عنوان زن نمونه سال در استان معرفی شدم. بعضی وقتها به این موضوع فکر میکنم از این که میتوانم درد این قشر را درک کنم و به درمانشان کمک کنم، احساس خوشایندی دارم.
روزی که بعد از درمان و بستری در بیمارستان به منزل برگشتم و همسرم در حضور فرزندم پاک بودنم را پذیرفت و تبریک گفت، به عنوان شیرینترین لحظه زندگیام، هیچ گاه فراموش نمیکنم و زمانی که مصرف کننده مواد مخدر بودم و هر روز آرزوی مرگم را داشتم، تلخترین خاطرهام در طول این سالها بوده است.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت اتفاقیه، تاریخ انتشار: 25اسفند1395، کدخبر: 20516: www.etefaghyeh.ir