شعار سال: در ادامه گفتگوهای تفصیلی با کاندیداهای مجلس شورای اسلامی، این بار به سراغ سعیدنیکوخصلت مربی سابق تیم ملی کاراته و عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز رفتیم.
متن گفتگوی ما با این کاندیدای مجلس در اختیار مخاطبان قرار می گیرد.
*در ابتدا خودتان را برای مخاطبان بهطور کامل معرفی کنید؟
اینجانب سعید دباغ نیکوخصلت متولد ۱۳۵۳ شهر تبریز میباشم. با اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در رشته ریاضی فیزیک، مدرک کارشناسی خود را در رشته تحصیلی تربیت بدنی از دانشگاه تبریز دریافت نمودم و برای تحصیل در مقاطع بالاتر به تهران نقل مکان کردم و مدارک کارشناسی ارشد و دکتری را از دانشگاه تهران اخذ کردم.
از ۷ سالگی ورزش را شروع کردم و در ۱۶ سالگی در رشته کاراته به عضویت تیم ملی در آمدم و تا ۲۶ سالگی عضو تیم ملی کاراته بودم و نزدیک به ۱۵ سال است که مدیر تیم فنی، سرمربی و بدنساز تیم ملی کاراته هستم. علاوه بر این سه سال مربیگری بدنسازی تیم فوتبال تراکتورسازی را در کارنامه کاری خود دارم.
از سال ۷۷ هم مشغول به تدریس در مراکز آموزش عالی بودم تا اینکه در سال ۷۹ به عضویت هیأت علمی دانشگاه تبریز در آمدم. از همان سالها با توسعه رشته تربیت بدنی در دانشگاه تبریز توانستیم پذیرش این رشته از در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را برای دانشگاه تبریز کسب کنیم تا اینکه سه سال پیش بود که مجوز تاسیس نخستین دانشکده تربیت بدنی را برای دانشگاه تبریز اخذ کردیم. دوره های پیشرفته مربیگری ورزشی را در کشورهای مختلف از جمله مجارستان کسب کردهام. اولین مدال کاراته هم در کسوت مربیگری و هم بازیکنی برای کشور کسب کردهام. علاوه براین در زمینه های اختراعات ورزشی دو دستگاه اختراع کردهام.
*فرمودید متولد ۵۳ هستید. خاطرهای از فضای انقلاب و دوران دفاع مقدس در خاطر دارید؟
به علت اینکه سن بنده در آن اوایل بسیار اندک بود سایه روشن هایی از شعار دادنها، رفت و آمد آمبولانسها، حکومت نظامی که شبها برقرار میشد در خاطرم مانده است.
در دوران دفاع مقدس به علت اینکه محلهی ما در خیابان عباسی دائما مورد حمله جنگندههای عراقی قرار می گرفت این بمبارانها و به ویژه بمباران محله ما و شهید شدن چندتن از همسایگان بهخوبی در خاطرم مانده است.
*عملکرد دولتهای پس از جنگ را در قبال کشور و استان ما چگونه ارزیابی میکنید؟
اولین دولت دولت سازندگی بود علاقهمند بود که کشور را پس از جنگ و وضعیت کوپنی حاکم به سمت توسعه و برنامه های اول و دوم سوق دهد و یک سری زیر ساختهای اقتصادی را فراهم کند. خواستههای آنها در این دوران ورود به بحث خصوصی سازی و جذب سرمایهگذاران جدید با حفظ سرمایهگذاران فعلی در آن زمان بود. به نظر بنده هر روندی آسیبها و نقاط قوتی دارد، بنابراین دولت سازندگی هم آزمون و خطاهایی داشته است و این طور نیست که بی نقص باشد.
شروع کار بر اساس برنامههای پنجساله از نقاط قوت این دوره میباشد.ما کشوری هستیم که پس از انقلاب سال ۵۷ خواستهایم که بر اساس اصول خصوصاً شعار نه شرقی و نه غربی حرکت کنیم که این روند قطعا هزینه بردار است این طور نیست که بتوانیم بدون آزمون و خطا به دستاوردهای بالا برسیم. دوران سازندگی بعد از جنگ که روحیهها لطیف شده بود آسیبها کمتر بود و جامعه جوانتر شده بود، بنابراین هیچ کس عقبهی بیشتری از کس دیگری نداشت. به همین خاطر شرایط بیحاشیه تر هم رد شد و در این هشت۸ سال خیلی حادثههای سیاسی اجتماعی خاصی خوشبختانه رخ نداد.
اما سال های بعد که سیستم اداری کشور دارای سابقه میشود بالطبع یک سری هزینه ها ایجاد می گردد و عقبه افراد بیشتر می شود و مطمئناً می تواند بر روندهای بعدی اثر گذارد.
در دولت اصلاحات گفتمان جدیدی مطرح شد. رییس دولت اصلاحات گفتمانی را مطرح کرد که خواستگاه مردمی داشت. به نظر من کشور ما در بالانس کامل قرار نگرفته است. در این روند تلورانسهایی بهوجود میآید که در نتیجه آسیب هایی به دنبال خواهد داشت. در دولت اصلاحات نگاهها بازتر شد، ارتباط با دنیا بیشتر شد و روابط بینالملل بهبود یافت.
کارهای اقتصادی خوب بود هرچند مشکلاتی هم بود. شاید سرعت تغییرات زیاد بود. ما نیازی به تغییراتی با آن همه سرعت نداشتیم که این مساله گریبانگیر خیلی از مشکلات شد.
در نهایت میرسیم به دوران عدالت و مهرورزی؛ خیلیها دراین دوران دویدند. پایهی حرکت در این دوران با تاخت و تاز همراه بود که باید معتدلتر حرکت میکردند. نمی توان با حمله به دیگران رای آورد واگر هم رای آورد بتوان با موفقیت ادامه داد.
ما رقابت را در ورزش آموختهایم این که چهطور به رقیب، به قوانین و به خودمان احترام بگذاریم. ما اصول رقابتمان باید صحیح باشد. در دولت قبل خیلی مشکلات بود که مثل روز روشن بود شاید عمدی نبود ولی خیلی آسیب ها را زد. وقتی خشت های اول را درست نگذاریم این چنین مشکلاتی به وجود می آید خواستگاه مردم به سمت اعتدال است. ما اهل اینکه با دنیا به جنگ بپردازیم نیستیم. ما اهل مقاومتیم و بهترین حمله برای ما دفاع است. لزومی نداشت ما هر کشوری را مسخره کنیم.
مساله ورزش در کشور به صورت اساسی مشکل دارد. همین ورزشگاه یادگار امام را در نظر بگیرید ۲۵ سال ساخت آن طول میکشد که اگر درست برنامهریزی میشد باید از بخش خصوصی میخواستند که احداث این مجموعه را برعهده گیرد. این کار اشتباهی است که دولت مجموعههای ورزشی را احداث کند چون در ادامه باید هزینه های حفاظت و نگهداری از این مجموعه ها را هم بپردازد. هزینه نگهداری استادیوم یادگار امام سالانه بالغ بر یک میلیارد تومان است که تامین این هزینه بسیار سنگین است. استادیوم یادگار امام گنج بود ولی با مدیریت اشتباه آن را به جایی هزینه بر تبدیل کردیم.
تمام باشگاه های بزرگ اروپایی همچون منچستر یونایتد، رئال مادرید و بارسلونا مجهز به فروشگاه، موزه و ... هستند که این بنگاهای اقتصادی به کمک توسعه و درآمدزایی باشگاه میآیند.
روند مدیریت ورزشی در کشور ما از ابتدا اشتباه بود و دولت نباید با تصدیگری در مسائل ورزشی دخالت میکرد. ما میتوانستیم با کمک دولتها زیر ساختهای ورزش همگانی را مهیا کنیم، ولی پولی که به ورزش تزریق شده طوری بوده که باید دوباره تزریق میشد.
پول باید طوری باشد که خودش تولید ثروت کند و پول بیاورد نه اینکه ما را به بودجه های دولتی وابسته کند. متاسفانه این روش اشتباه را در مدیریت پرسپولیس، استقلال، تراکتور و ماشینسازی میبینیم. کار به جایی رسیده این تیمهای پر تماشاگر همیشه در انتهای فصل با کمبود شدید منابع مالی مواجه میشوند. این نشان میدهد از زمانی که پول نفت به کشور وارد شده است ما فرهنگ نوآوری را به فراموشی سپردهایم.
همچنین در کشور ما در طول سالهای گذشته سالنهای زیادی احداث کردهاند و بعد چون دیدند که نمیتوانند هزینه اش را بپردازند آمدند واگذار کردند به بخش خصوصی که مدیریت این مکانها را بلد نبود. ما وقتی این سالنها به بخش خصوصی میدهیم باید روند رشد این بخش خصوصی را فراهم کنیم تا با بازآموزی مدیریت صحیح را یاد بگیرد.
متاسفانه در دولت اصلاحات به ناچار یک سری قوانین بر فدراسیونها حاکم شد که برای تعدادی کم از فدراسیونها خوب و برای برخی دیگر آسیبزا بود. قانونگذاریهای مورد نظر از کشورهایی که در ورزش از ما ۵۰ سال جلوتر بودند گرته برداری گردید. ما هنوز به رشدی نرسیدهایم که انتخابات سالم برای فدارسیونها برگزار کنیم. وقتی به این رشد نرسیده ایم کاش مدیران فدارسیونها به همان صورت انتصابی انتخاب میشد. به عنوان نمونه در هشت سال گذشته فدراسیون کاراته ۹ رئیس را در درون خود دیده است. چون در این انتخابات که به صورت غیر صحیح برگزار میشود غیر متخصصان رای می دهند و غیر متخصصان هم رای می آورند و بنابراین خیلی دوام نمیآورند.
ما آسیب ها را خودمان باید دور نگه داریم و در این زمینه آموزش و پرورش و دانشگاهها و ورزش از سیاستزدگی جدا شود، هر چند که جامعه و انقلاب ما مدیون دانشگاههاست.
باید به سمت تولید فکر و تبدیل آن به سمت ثروت حرکت کنیم و در این زمینه به ثبات نیاز داریم ولی سیاستهای چهار ساله و هشت ساله تغییر میکند که این ثبات را از بین می برد. در این زمینه باید فکر استراتژیک را در آموزش و پرورش به کار ببریم.
*پس به نظر شما تشکیل وزارت ورزش اشتباه بود؟
*از دید شما که در ورزش به صورت حرفهای فعالیت داشتهاید بدترین و بهترین روزهای ورزش استان چه روزهایی بوده است؟
من در کاراته جدا از ورزش استان حرکت کردهام و اگر خیلی نزدیک میشدم آسیب میدیدم. وقتی با فدارسیون بینالمللی کار میکردم شرایط خیلی هموار بود ولی وقتی میخواستیم وارد استان شویم آسیبها و موانع خیلی زیاد بود البته این موانع خیلی موقع ها به نفعم تمام شد و سبب قوی تر شدن من شد. البته اگر در ورزش استان ورود نمیکردم در در ارتباطات ورزش ملی می ماندم ولی ورود به موانع ورزش استان سبب شد دردها را ببیبنم و این دردهای درونی مرا برای ثبت نام مشتاق کرد.
چهرههای ورزشی معمولاً رسانه در اختیار دارند و به راحتی می توانند در هر شرایطی از آن استفاده کنند بنابراین نه برای اشتهار بلکه از بابت تکلیفی که در این عرصه احساس کردم پا به این میدان گذاشتهام.
در تبریز کار کردن یک مقدار سخت است و تمامی مدیرانی که از این جا رفتهاند به این نکته اذعان دارند. ورودم در باشگاه تراکتورسازی فرصت خوبی برای من مهیا کرد، تراکتورارتباط اجتماعی مرا افزایش داد ولی با این حال دردهای زیادی در آنجا کشیدم و دخالت مدیران دولتی مرا در تصمیمگیریها مرا اذیت کرد. من دوست دارم تراکتور ارتقاء پیدا کند چون برای کل ورزش استان خوب است. تراکتور یک سرمایه اجتماعی است ما فکرهای زیادی برای تراکتور داریم. در تراکتور پتانسیل زیادی برای شادی، فرهنگسازی، افتخار آفرینی ملی و منطقهای، اشتغال و توریسم وجود دارد. باید در این زمینه باید ببینیم باشگاههای بزرگ این مسیر را چگونه طی کردند؟ تراکتور در حال حاضر موتور اصلی ورزش استان است البته گنج پنهان دیگری به نام ماشینسازی داریم که مورد اجحاف قرار گرفته است. امیدوارم این دو تیم به استقلال مالی و ثبات برسند.
*شما در صحبتهایتان به نبود بالانس در دولتها اشاره داشتید این نبود بالانس را در چه چیزی ارزیابی می کنید؟
در این خصوص به رشد عقلانیت نیاز داریم زمانی که من در قدرت هستم اگر طرف مقابل را در محدودیت قرار دهم یک انرژی ذخیره شدهای پدید می آید که مجبور است روزی آزاد شود ولی اگر این انرژی کنترل شود و انحصار طلبی نباشد این انرژی کم کم آزاد می شود و آسیب زننده نخواهد بود. ما وقتی به فضای خدمت می رسیم فکر می کنیم فضای محدودیت یک عده هم در اختیار ماست و باید یک تفکر حاکم باشد. فکر می کنم قانون پذیری در کشور ما باید یک فرهنگ شود مثل تغییر رفتار اابتدا باید قبول کنیم که باید به سمت قانون حرکت کنیم و سپس شروع به تثبیت رفتار قانون پذیری در جامعه نمائیم. در مسالهای همانند ترک سیگار و شروع ورزش نیز فرد باید قبول کند که باید ابتدا ترک کند و سپس شروع به نهادینه کردن این رفتار نماید.
ما در اجماع اینکه به قانون تمکین کنیم شبهاتی وجود دارد ما اگر بخواهیم قانون پذیر باشیم کشور از این لحاظ ۵۰ سال به جلو حرکت خواهد کرد ولی یک مساله هم اینجا مطرح است اگر قوه مقننه بهترین قوانین را هم تصویب کند باید فرهنگ اجرای قانون در کشور جا بیفتد.
البته نباید فراموش شود که کشور ما با روح قانون از زمان مشروطه به بعد آشنا شده در حالی کشورهای غربی در این مساله ۳۰۰ سال از ما جلوتر هستند. در تصویب قانون اساسی فرانسه در انقلاب این کشور ۴۰۰ هزار نفر فدا شدند. البته ما نمیگوییم که کشته بدهیم اما دردهایی که می کشیم شاید ما را به سمت قانونپذیری سوق دهد.
*به بحث قانونگرایی اشاره کردید. در سالهای گذشته در دو مقطع مثل فتنه ۸۸ و رد صلاحیت های کاندیداهای انتخابات ما شاهد قانون گریزی افرادی هستیم که دغدغه حضور در عرصه انتخبات را احیای قانون عنوان می کنند. این موارد را چگونه ارزیابی می کنید؟
متاسفانه در کشور این فرآیندها احساسی می شود به عنوان نمونه بازی تراکتور و نفت که هر کسی به نفع خود از این قضیه استفاده کرد. اگر بخواهیم قانون را اجرا کنیم یک مقدار سخت است به عنوان مثال برخی اوقات ما وارد بازی می شویم که داور بازی ضعیف است در نتیجه رای او را قبول می کنیم ولی برخی اوقات می بینیم داور مغرض است در این مورد کار کمی مشکل می شود.
ایدئولوژی که من دارم این است برد و باخت مهم نیست بلکه تلاش مهم است. وقتی دو شاگردم با هم مشکل دارند و کارشان به دعوا می کشد هر دو را اخراج می کنم آن کسی که در این میان ناحق است باید اخراج شود ولی کسی که هم حق دارد در ۹۹ درصد موارد می توانست طوری رفتار کند که بدون مشکل از کنار طرف مقابل عبور کند. ما اگر بخواهیم کلی نظر دهیم کلی نظر دادن کار افراد بسیاردان است. ولی اگر بخواهم از دیدگاه خودم قضاوت کنم ۹ماه قبل و بعد انتخابات ۸۸ را در نظر می گیرم و تحلیل می کنم بالطبع کشور ما یک کشور هیجانی است و قوانین باید طوری باشد که افرادی که احساسی هستند هم خودشان را با قوانین وفق دهند. شاید اگر فضاهایی رسمی در اختیار معترضان قرار میگرفت این چنین مسائلی پیش نمی آمد.
*روند دولت را با توجه به شعارهایی که در سال ۹۲ داده شد چگونه می بینید؟
سیاست خارجی دولت الحق و الانصاف بسیار عالی بود. سیاست داخلی هم از این جهت که به تضادها ورود نکرد بسیار خوب بود. شاید یک سری جناح ها و جریان ها بخواهند دولت به طور مستقل وارد شود و فضا را متشنج کند که از این حیث عملکرد دولت قابل قبول است. اینان مطرح کردند که نمره در دولت در سیاست داخلی قابل قبول نیست ولی به نظرم این گونه نیست. شاید برخی اوقات زیاده روی شده که آن هم از فرهنگ ماست که آمدن رییس جدید با نفی عملکرد رییس قبلی صورت می گیرد.
کشور به صلح درونی نیاز دارد و باید به سمت این مهم حرکت کند و دولت هم در این زمینه می تواند تعدیل کننده باشد.
در حوزه اقتصادی هم حتی اگر با وضعیت اقتصادی مناسب دولت را تحویل می گرفتند با توجه به مشکلات مدیریتی و ارتباطات سیاسی و اجتماعی موجود در کشور نمیتوانستند به توفیقاتی دست پیدا کنند.
یک بحث دیگر این است که ما یک کشور ورشکسته را تحویل گرفتیم، این جا ما را از نمرهگذاری دقیق به شک میاندازد. که چه نمرهای به عملکرد دولت دهیم علی ایحال این ریاضت های اقتصادی را اعمال کردند هر چند که این شرایط اقتصادی مشکلات اجتماعی را افزایش داده ولی در نهایت به سمت تعادل حرکت می کنیم.
اگر انگیزه و دری نبود هیچگاه حاضر به ورود به این عرصه نبودم من علاقه داشتم دانشجو پرورش بدهم ولی چند دلیل در حیطه های مختلف سبب شد تا این تصمیم را بگیرم.
یکی اینکه ورزش یک پدیده اقتصادی، اجتماعی و سلامت است. تنها رشته ای است که با تمام رشته ها ارتباط دارد. از طرف دیگر عدم تاثیرگذاری دانشگاه در مشکلات جامعه شکاف بزرگی در میان دانشگاه و اجتماع به وجود آورده است این به من درد زیادی را تحمیل میکرد نمی توانستم تحمل کنم.
من دیدم که سیستم آموزش پرورش و دانشگاه ها باید تغییر کند همه ی این ها درد هایی بود که من احساس کردم باید در این عرصه حضور پیدا کنم.
البته تجربیات بنده در زمینه کارآفرینی و تولید شغل برای جوانان و فاصله گرفتن مردم از مدرکگرایی باعث شد برای رقابتهای انتخابات شرکت کنم.
*تاکنون با احزاب سیاسی برای ائتلاف رایزنی داشتهاید؟
احتمالاً با اصلاحطلبان ائتلاف کنم هر چند فرا جناحی میتواند مزیتهایی داشته باشد دوست دارم برای مردم بدون راست و چپ کمک کنم و برای شادی و موفقیت جوانان کل کشور کار کنم.من چهره ای دانشگاهی و ورزشی هستم و دوستان اصولگرای منطقی خوبی هم دارم، با این حال بر حسب تفکرات سالهای گذشتهام و در صورت استقبال از طرف اصلاحطلبان احتمالاً با اصلاح طلبان ائتلاف داشته باشم.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از سايت خبري تحليلي تبريز من، تاریخ انتشار: 13 بهمن 1394 ، کد مطلب: 1054495:www. tabrizebidar.ir