پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۰۶
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۸
عرفان اسلامی در یک تقسیم‌بندی به دو بخش عرفان‌نظری و عرفان‌عملی تقسیم می‌شود. در این نوشتار، با فرق نهادن میان تجربه سالکانه و تجربه عارفانه به تبیین عناصر علم عرفان‌عملی پرداخته‌ایم. عناصر عرفان‌عملی عبارتنداز: عنصر محتوا و نیز عنصر روش. پس از آن، مقایسه‌ای میان علمِ عرفان‌عملی و علمِ اخلاق صورت گرفته است و...

عرفان اسلامی در یک تقسیم‌بندی به دو بخش عرفان‌نظری و عرفان‌عملی تقسیم می‌شود. در این نوشتار، با فرق نهادن میان تجربه سالکانه و تجربه عارفانه به تبیین عناصر علم عرفان‌عملی پرداخته‌ایم. عناصر عرفان‌عملی عبارتنداز: عنصر محتوا و نیز عنصر روش. پس از آن، مقایسه‌ای میان علمِ عرفان‌عملی و علمِ اخلاق صورت گرفته است و...

تجارب عرفانی در یک تقسم‌بندی به دو قسم تقسیم می‌شود: تجربه سالکانه؛ تجربه عارفانه. تجربه سالکانه همان طریقت است که سالک الی‌الله تک‌تک مقامات و منازل را با ید تجربه نماید و در خود پیاده کند تا او را به سوی حق‌تعالی و مقام وصال سوق دهد، به عبارت دیگر تجربه سالکانه همان معاملات قلبی است که به صورت منازل و مقامات باید طی شود. «عرفان‌عملی» و به تعبیر دقیق‌تر «علم عرفان‌عملی» برگرفته از تجربه سالکانه است به این معنا که گزارش از تجربه سالکانه به شکل نظام‌مند سامان‌بخش علم عرفان‌عملی است. به تعبیری گزاره‌های حصولی از تجربه سالکانه و طریقت، علم عرفان‌عملی را به وجود آورده است؛ به طور مثال سالک الی‌الله به تجربة عملی در حالات روحی خود دیده که از یقظه به توبه و از توبه به مراحل بعدی کشیده شده تا به مرحلة فنا رسیده است و در مرحلة بعد این تجربة خود را به زبان آورده و آن حقیقت حضوری را به علم حصولی تبدیل کرده است.

با بیان فوق روشن می‌شود که تجربه سالکانه غیر از علم عرفان‌عملی است. گاهی بر خود تجربه سالکانه نیز عرفان‌عملی اطلاق شده است در این صورت عرفان‌عملی غیر از علم عرفان‌عملی است.علم عرفان‌عملی آن دسته از تعلیمات و آموزش‌هایی است که مشتمل بر شیوه سلوک و آئین رفتار می‌باشد، لیکن عرفان‌عملی متن سلوک و رفتار را تشکیل می‌دهد و مقید به الفاظ، قضایا و مسائل نمی‌باشد (جوادی‌آملی، تحریر تمهید القواعد، 601). بنابراین علم عرفان‌عملی مجموعه قواعد و دستورات و تبیین‌های معطوف به اعمال قلبی و احوال باطنی به صورت منازل و مقامات برای رسیدن به کمال توحید است.2 باید توجه داشت که با چنین اعمال قلبی و ریاضت درونی و با تحصیل این منازل و مقامات می‌توان به کمال یعنی فنا و شهود رسید و موحد حقیقی گردید. از این بیان به دست می‌آید که عرفان‌عملی از سنخ حرکت و به صورت یک سیر است (جیلی، الاسفار عن رساله الانوار، 262)،3 مقصد نهایی در این سیر توحید است. در طول مسیر، موانع راه به عنوان مهلکات، و کمک کننده‌ها به عنوان منجیات مطرح است. چنان‌که فناری در تعریف عرفان‌عملی گفته است:

إن تعلّقت [علم باطن] بتعمیر الباطن بالمعاملات القلبیّه بتخلیته عن المهلکات و تحلیتها بالمنجیات، فعلم التصوّف و السلوک (فناری، مصباح الانس،27).

سالک الی‌الله با ریاضت و مجاهدت دم به دم قیودات جزئیه و تعلّقات خود را کم کرده و از تنگناهای مادیات رهایی می‌یابد و از این طریق حقیقت وجودی‌اش را به عالم بالا سوق داده تا این‌که به مقام صقع ربوبی (تعین اوّل و دوّم) راه می‌یابد. علم عرفان‌عملی به تبیین و توضیح کیفیت سلوک و مجاهدت می‌پردازد چنان که قیصری در تعریف عرفان‌عملی گفته است:

معرفه طریق السلوک و المجاهده لتخلیص النفس عن مضائق القیود الجزئیّه و اتّصالها إلی مبدأها و اتّصافها بنعت الإطلاق و الکلّیّه (قیصری، رسائل قیصری، «رساله التوحید و النبوه و الولایه»، 7).

بنابراین موضوع عرفان‌عملی، اعمال و احوال قلبی و باطنی من حیث الإیصال إلی الکمال الحقیقی است که در این «إیصال إلی الکمال الحقیقی» سیر منازل و مقامات متضمن و مندرج است و غایت آن رسیدن به کمال نهایی و توحید است. لازم به ذکر است قید «من حیث الایصال الی الکمال الحقیقی» در موضوع علم عرفان‌عملی برای این جهت است که از ابتدا مقصد و غایت سیر و سلوک معلوم و مشخص است و سالک برای رسیدن به آن دست به سیر و سلوک می‌زند و بدون آن و یا غایتی غیر از آن، سیر و سلوک او را بی‌ارزش و بی‌اعتبار می‌نماید. به تعبیر دیگر اعمال و احوال قلبی سالک از ابتدا دارای جهت و سمت و سوی خاصی است و به سوی آن، که همان وصول الی‌الحق باشد، در حرکت است.

عناصر و مؤلفه‌های عرفان‌عملی (1)

عناصر عرفان‌عملی

در تجربه سالکانه دو جهت و دو جنبه نهفته است: جهت روشی و جهت محتوایی؛ علم عرفان‌عملی افزون بر تجربة سالکانه که دارای دو جنبه است، به عنصر گزارش و ترجمه و تعبیر هم نیاز دارد تا بتواند به صورت یک علم دربیاید. بنابراین عناصر بنیادین علم عرفان‌عملی سه امر است: 1) عنصر محتوا که خود متشکل از چهار امر است:

أ) اعمال و احوال قلبی و باطنی؛

ب) منازل و مقامات سلوکی؛

ج) سیر و طی مقامات و منازل برای وصول به کمال نهایی؛

د) هدف و غایت نهایی که عبارت از کمال توحید است.

2) عنصر روش (تجربه سالکانه)؛

3) عنصر گزارش و ترجمه و تعبیر؛

عنصر محتوا

ابتدا به توضیح و تبیین عنصر محتوا می‌پردازیم که از چهار امر تشکیل شده است:

امر اوّل: اعمال و احوال قلبی و باطنی

تفسیر اهل معرفت از عمل خیلی گسترده است، اموری که مربوط به دل و قلب است جزو عمل شمرده شده است مانند«شرک خفی» که موطن آن دل است، «توبه حقیقی» که مربوط به دل است، «یقظه» که بیداری دل است، «خیالات و خطورات» نیز کاری است که از دل و قلب ناشی می‌شود. عرفا مسائلی از این قبیل را عمل قلبی می‌دانند. چنان که در روایات نیز «نیت»، «حسن ظن»، «سوء ظن»، «حب و بغض» و... عمل قلبی شمرده شده است. وقتی سالک یک‌سری از این اعمال باطنی و قلبی را انجام داد حالاتی به او دست می‌دهد مثلاً حالت محبت یا خوف یا انس را در خود تجربه می‌کند. این از یک طرف؛ از طرف دیگر سیر و سلوک عرفانی امری درونی و باطنی است و به تعبیر دیگر راه رسیدن به کمال نهایی در درون و باطن انسان شکل می‌گیرد و از نفس انسانی می‌گذرد. از این رو اعمال و احوال مورد بحث در عرفان‌عملی معطوف به درون و قلب آدمی است، یعنی اعمال و احوال قلبی و باطنی موضوع بحث در عرفان‌عملی است (سراج، اللمع، 43)، و در اصطلاح اهل معرفت به چنین سیری «طریقت» گفته می‌شود. طریقت باطن شریعت است. شریعت در اصطلاح این طایفه عبارت است از احکام شرعی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج و... و طریقت عبارت است از اعمال قلبی باطنی. به عبارت دیگر هر چه مربوط به تهذیب ظاهر است از شریعت است و هر چه مربوط به تصفیه باطن است از طریقت می‌باشد.

امر دوم: منازل و مقامات سلوکی

مجرد اعمال و احوال باطنی عرفان‌عملی محسوب نمی‌شود، بلکه اعمال و احوال باطنی من حیث الایصال موضوع عرفان‌عملی است؛ یعنی این اعمال و احوال باطنی باید حالت سیری داشته باشد و به صورت مقامات و منازل سلوکی درآید تا سالک با طی کردن تک‌تک این منازل و مقامات به کمال نهایی واصل گردد. البته هر مرحله و منزل برای خود ویژگی‌هایی دارد. در هر منزل حالاتی به سالک روی می‌آورد و زنگارهایی را از دل او می‌زداید و مقدمه برای صعود به منزل بعدی می‌گردد، تا آن‌که به منزل فنا و بقا بعد از فنا پایان می‌پذیرد.

عناصر و مؤلفه‌های عرفان‌عملی (1)

در اینجا برای توضیح بیشتر لازم است چند نکته را بیان کنیم:

1) عارفان بالله چنین تجربیاتی را به شکل منازل طولی و مرتبط به هم و به عبارتی به صورت درجات قرب الی‌الله ترسیم نموده‌اند. به عبارت دیگر رابطه بین این منازل و مقامات معمولاً از نوع رابطه علّی و معلولی یا از نوع مقدمه برای ذوالمقدمه است، به این معنا که این مقامات و منازل عرفانی طولی است یعنی میان آن چینش عمودی و ترتب تدریجی برقرار است، به‌گونه‌ای که حصول به مقام دوم ممکن نیست مگر بعد از مقام نخست و نیز دست‌یابی به مقام سوم تنها پس از گذار از مقام اوّل و دوّم امکان دارد.

2) اهل معرفت طرح‌های کاملاً متفاوتی از ترتیب و تعداد مقامات و منازل عرفانی ارائه داده‌اند. گاهی این مقامات را در صد منزل طبقه‌بندی کرده‌اند، همانند «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری و زمانی این مقامات را در هزار منزل و یا هفتصد منزل و یا هفت منزل و گاهی در یک منزل ارائه کرده‌اند (حسینی طهرانی، رساله سیر و سلوک علامه بحرالعلوم، 135). این تعدد طرح‌ها و اختلاف در طبقه‌بندی‌ها را نباید حمل بر تعارض کرد، بلکه در واقع گاهی مراحل و مقامات را تفصیل داده‌اند و هزار مرحله درست کرده‌اند و گاهی لبّ مراحل و مقامات را در صد منزل مثلاً بیان کرده‌اند و زمانی به عصارة اصلی سلوک نظر داشته‌اند و گفته‌اند تا مقصد تنها یک منزل در پیش داری؛ برخود پای بنه، به خدا می‌رسی. خلاصه این‌که «اندیشه عمومی حاکم بر همه طبقه‌بندی‌ها یکسان است: نردبان کمالات معنوی که انسان باید از آن بالا رود» (ویلیام چیتیک، راه عرفانی عشق،14). برخی از اهل معرفت تعداد مقامات را معمولاً 7 تا ذکر کرده‌اند که به‌ترتیب عبارتند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا (هجویری، کشف المحجوب، 224؛ قشیری، الرساله القشیریه، 271؛ کاشانی، مصباح الهدایه، 125) و تعداد حالات را 10 تا شمرده‌اند که عبارتند از: مراقبت، قرب، محبت، خوف، رجاء، شوق، انس، اطمینان، مشاهده و یقین (همان).

3) عارفان بالله بین «مقام» و «حال» فرق نهاده‌اند: مقام مرتبه‌ای از مراتب سلوک است که سالک الی‌الله با سعی و مجاهده خود بدان دست پیدا می‌کند، لیکن «حال» چیزی است که از ناحیة خداوند متعال بر قلب سالک نازل می‌شود بدون این‌که او بتواند به کوشش خود، آمدنِ آن را از خود دفع کند یا رفتنش را مانع شود. به تعبیر دیگر مقامات با کسب و تلاش به دست می‌آید و تحت اختیار و اراده سالک است در صورتی که احوال از مقولة احساسات و عواطف روحانی است که در اختیار سالک نیست بلکه از جمله مواهب وعطایای الهی است که از جانب خداوند بر قلب سالک وارد می‌شود، از این جهت عرفا گفته‌اند: «الأحوال مواهب و المقامات مکاسب» (مصباح الهدایه، 125؛ الرساله القشیریه، 123؛ کشف المحجوب، 224).

بنابراین آنچه بر عهده سالک و منوط به تلاش و مجاهدة او است طی مقامات سلوک است، لیکن ورود حال از عالم علوی بر قلب سالک موجب می‌شود که سالک اندک‌اندک بر اثر آمدن آن حال از مقام ادنی به مقام اعلی بار یابد.

عناصر و مؤلفه‌های عرفان‌عملی (1)

امر سوم: سیر و طی مقامات و منازل برای وصول به کمال نهایی

راه رسیدن به کمال نهایی و توحید عرفانی، ترقی و پیشرفت در مقامات و درجات قرب الی‌الله است و چنین سیری در درون انسان شکل می‌گیرد. به سخن دیگر نفس انسانی برای رسیدن به کمال و حقیقت باید در طریقی سلوک نماید؛ این طریق و را، درونی و باطنی است که از نفس انسانی می‌گذرد. اهل معرفت طی طریق برای وصول به مقام فنا و بقا بعد از فنا را حقیقتاً سیر و سفر دانسته‌اند،4 و فردی را که در این راه قدم گزارده، سالک می‌نامند. سالک در طی طریق از همان لحظه‌ای که به راه می‌افتد در پی تکمیل خود برمی‌آید و در راه وصول به مقصد و مقصود خویش از منازل و مراحل گوناگونی می‌گذرد و همانند مسافران روی زمین هر لحظه با منظره خاصی مواجه می‌شود و به نشیب و فرازها بر می‌خورد، بیابان‌های وحشت‌زا و راه‌های بی‌نهایت در پیش می‌بیند. زاد و توشة این سفر روحانی و طریقت عرفانی، مجاهده و ریاضت نفسانی است زیرا قطع علائق مادی بسیار دشوار است، سالک الی‌الله باید اندک‌اندک رشته‌های علقة عالم کثرت را پاره نماید و از عالم طبع سفر نماید و به مقام تخلیة دل از غیر خدا و وارستگی و انقطاع از ماسوای الهی برسد و آمادة دریافت انوار و تجلیات الهی گردد. چنین سیر و سفری در اصطلاح این طایفه سلوک یا «طریقت» نامیده می‌شود.

ریاضت عبارت است از تلاش بی‌امان، مجاهده و تحمل مشقات راه و عمل به شریعت در طی طریقت الهی تا روح به حقیقت نایل گردد. به عبارت دیگر ریاضت تمرین و آماده‌سازی روح برای اشراق نور معرفت الهی بر آن است. البته شایان ذکر است که ریاضت و مجاهدة نفسانی نزد عارفان بالله امری جدّی است، امّا این گونه نیست که همه بایستی با ریاضت و مجاهدة نفسانی به کمال نهایی و مقام فنا و بقا بعد از فنا نایل شوند، بلکه افرادی هستند که نیازی به ریاضت و مجاهدة نفسانی ندارند؛ این عده به حدی جان پاک و آماده‌ای دارند که بدون زحمت و ریاضت کشیدن و به قول لسان الغیب بدون خون دل خوردن5 به مقصد می‌رسند؛ این همان چیزی است که در اصطلاح این طایفه «جذبه» نامیده می‌شود. جذبه عبارت است از کشش غیبی که از جانب حق بر سالک می‌رسد و او را بی‌واسطه و بدون طی مقامات و مراحل طریقت به معرفت و مشاهدة حق می‌رساند. به سخن دیگر «جذبه آن است که با بارقه‌ای الهی دفعتاً معارف بسیاری برای عارف حاصل می‌شود» (جوادی‌آملی، تحریر تمهید القواعد، 364).

البته در این راه برخی سالک محض‌اند یعنی همة مقامات و درجات را با سلوک طی می‌نمایند6 و برخی مجذوب محض هستند یعنی همة مقامات و منازل را با جذبه می‌پیمایند. برخی نیز اوایل راه را با سلوک طی می‌کنند و در اواخر جذبة الهی نصیب آنها می‌شود، این گروه را سالک مجذوب می‌نامند و یا این‌که اوّل جذبه‌ای نصیب آنها می‌شود لیکن در پایان ناگزیر از سیر و سلوک‌اند، این عده مجذوب سالک می‌باشند (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، 969؛ جوادی‌آملی، تحریر تمهید القواعد، 364).

ادامه دارد..........

با اضافه و تلخیص برگرفته از نشریه الکترونیکی هم اندیشان:

http://www.hamandishi.net

خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین