شعار سال: هویت شهری انعکاسی از سنن مردم محلی، فرهنگ و آرمان آنهاست و نشاندهندۀ نیازها، موفقیتها، شکستها و آیندۀ آن مردم است و درکی از شهر است که به واسطۀ حس ایجاد میشــود. بنابراین میتوان گفت هویت در شهر به واسطۀ ایجاد و تداعی خاطرات عمومی در شهروندان، تعلق خاطر و وابستگی را نزد آنان فراهم کرده و شهرنشینان را به سوی «شهروند شدن» که گستره ای فعالتر از ســاکن صرف دارد، هدایت میکند. پس هر چند که هویت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است، ولی در فراگردی مستمر، فرایند شهروندســازی را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث تدوین معیارهای مرتبط با مشارکت و قضاوت نزد ناظران و ساکنان خواهد شد.
دیدگاههایی در باب هویت مکانی کوین لینــچ از بــزرگان جنبــش نمادگرایی و نشانهشناسی معتقد اســت که به خاطر قرار داشتن نشــانه بر پایۀ تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم زمینه، نشانهها در شــهر بیانگر هویت شهر هستند. هویتی که در طول سالها به مرور زمان در شهر شکل گرفته و به شهر شکل داده است. از سوی دیگر، با استفاده از نمادگرایی در شهر و با ایجاد محیطی متشخص، وسیلۀ ایجاد خاطرات و نمادهای مشترک برای مردم فراهم میشــود که این خود موجب پیوستگی میان مردم میشود. محیطی متشــخص، زمینهای وسیع فراهم میکند که ایدئالها و تاریخ مشترک آدمیان پیوسته و محفوظ بماند (بحرینی، بلوکی و تقابن، ۱۳۹۳ :۲۲۹). دیوید هاروی عقیــده دارد که معنویت یک مکان میتواند تنها به وسیلۀ عمق درک معنیدار آن حاصل شود. بنابراین، هویت مکانی به عنوان مکانیزمی برای بازسازی معنا و حافظه در نظر گرفته شده است و تصور فرد از یک محل با تصور دیگران از همان محل متفاوت است.(۴۵۴ :۲۰۱۵,Ngesan,Zubir)
ادوارد رلف هویت یک مکان را تجربۀ درک یک فضا از زمان پیدایش مکان به وسیلۀ ساختمانها و منظره ها میداند. هویت مکانها هم به تمایز مکانهای خاص اشاره دارد و هم به شباهت آنها. به باور رلف، هویت به همان اندازه که در نمود کالبدی شهر با منظرههای آن وجود دارد، به تجربه، چشم، ذهن و قصد و نیت ناظر نیز وابسته است. این هویتهای فردی، به هر حال ترکیب شده و یک هویت مشترک را میسازند. رلف سه جزء اصلی محیط کالبدی، فعالیتها و معانی را در هویت یک مکان مؤثر میداند که با ترکیب با یکدیگر هویت مکان را شــکل میدهند )پاکزاد،۱۳۸۸ :۲۰۶،۲۰۳) .رلف میگوید: « نیاز عمیقی در انسان به اجتماع و مکانهای مهم وجود دارد. اگر ما چشمپوشی از نیازها را انتخاب کنیم و اجازه دهیم که نیروهای بی مکانی بدون چالش ادامه یابند، پس از آن شاهد آینده ای خواهیم بود که در آن محیط، مکان های ساده مهم نیستند. اما اگر ما پاســخ به نیازها و فراتر از بی مکانی را انتخاب کنیم، پس از آن شــاهد محیطی خواهیم بود که پتانسیل توسعه در آن به وســیلۀ مردم وجود دارد و همچنین محیطی منعکس کننده و متنوع خواهیم داشــت که در آن تجربه های افراد مدام در حال افزایش اســت».(۲۶۳ :۲۰۱۲ ,Cheshmehzangi,Heat)
از نظر کریستوفر الکساندر، هویت در محیط هنگامی تجلی می کند که ارتباط منطقی و احساس تعلق خاطر بین فرد و محیط زندگیاش به وجود آید و این ارتباط بر اساس شناخت عمیق و تشخیص محیط باشد و توان درک تمایز آن محیط نسبت به محیط های دیگر را نیز داشته باشد. به باور هارولد پروشانسکی، هویت مکانی به معنای وابســتگی (تعلق)عاطفی قوی فرد به یک مکان با سکونتگاه ویژه است. این وابستگی بر اساس درک و شــناخت فرد از محیط فیزیکی بوده و شامل خاطرات، عواطف، دیدگاههــا، ارزشها و ایدئالهای انسان در محیطهای متنوع فیزیکی است. به باور والتر بور، هویــت همان تفاوتهای کوچک و بزرگی اســت که موجب بازشــناختن یک مکان و خوانایی محیط میشود و حس دلبستگی و حساسیت به محیط را بهوجود میآورد. خاص بودن هر محیط به معنای اجتنــاب از یکنواختی، وجود تنوع و جذابیت اســت. در شــکل و نحوۀ قرارگیری فضاها، در طرز دسترسی به فضاها و در کاربریها نیز باید وجود داشته باشــد. به عقیدۀ کوپر مارکوس، تعلق مکانی یکی از مهم رین تأثیرات محیط اســت که با هویت مکان ارتباط تنگاتنگ دارد و رابطۀ همپیوندی است که میان انسان و محیط برقرار شده و بر اثر این رابطه، محیط به یک لنگرگاه روانی تبدیل میشود و وابستگی به مکان شکل میگیرد.
به باور وی، محیط ابتدا به وسیلۀ فرد شناخته شــده و سپس فرایند پیوند روانی با مکان به انجام میرســد (آقاعلیخانی،بغدادی،۱۳۹۳ :۴)، با گذشــت زمان و ایجاد علقۀ فرد با محیط، محیط به لنگرگاه روانی او تبدیل میشــود و احســاس تعلق مکانی شکل میگیرد. به باور برون و پرکینز نیز، تعلق مکانی شــامل علقههای تجربه شدهای است که طی زمان و گاه به صورت ناخودآگاه و بر اساس پیوندهای رفتاری، احساسی و شناختی بین اشخاص و یا گروهها و محیط اجتماعی- کالبدی آنها شکل گرفته است. این گونه علقهها چارچوب هویتی فرد و جامعه را بهوجود میآورند(وارثی،عامل بافنده، محمدزاده،۱۳۸۹ :۲۵) مؤلفههای هویتی شهر براي شناخت هويت يك شهر بايد مؤلفههاي سازنده شخصيت آن را شناخت. مؤلفههاي شخصيت يك شهر همانند مؤلفههاي شخصيتي انسان داراي دو بعد عینی يا كالبدي و ذهني يا روحي است كه ميتواند از طريق سه محيط طبيعي، مصنوع و انساني از همديگر تفكيك شوند. متغیرهای هر یک از این مؤلفهها، چنانچه دارای صفات اختصاصی و برجســته باشند، نقش شاخص و معرف هویتی را ایفا میکنند. برای بررســی هویت هر شــهری باید در جهت شناخت صفات اختصاصی و برجســتۀ متعیرها در مؤلفههای طبیعی، مصنوع و انسانی اقدام کرد. اجزای مؤلفۀ طبیعی از متغیرهایی چون کوه، دشــت، رود، تپه ماهور و… برخوردار است. اجزای مؤلفۀ مصنوع نیز از متغیرهایی چون تک بناها، بلوک شهری، محله، راه، خیابان، میدان و … برخوردار است. اجزاء مؤلفههای انسانی از متغیرهایی چون زبان، دین، سواد، اعتقادات محلی، آداب و سوم و … برخوردار است. شاخصهای هویت شهری میتوانند یک پروژه را اندازهگیری کنند و پروژهها را با یکدیگر مقایسه کنند. مهم این است که یک اتفاق نظر در مورد چگونگی اندازهگیری و مقایسۀ شاخصها تعیین شــود تا نتایج بهدست آمده، قابل اعتماد باشــند (Lindholm,2010 :6207)با وجود این، شاخصها نباید فقط ســنجههای اندازهگیری چیزی باشند، بلکه باید جامعه را به سویی هدایت کنند که ممکن است مســتلزم اقدامهای خاصی به وسیلۀ افراد و مؤسسات یک باهمستان باشند. )کریزک و پاور، .(۶۱ :۱۳۹۲
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازسایت خبری مهرستان، تاریخ انتشار 12تیر96، کدمطلب:١٠٨٦٧، www.mohrestan.ir