شعارسال: اسلامی شدن دانشگاهها دغدغه مقام معظم رهبری، نظر امام خمینی، آرمان انقلاب اسلامی و هدف نظام اسلامی است. برای اسلامی شدن دانشگاهها شرایط، مقدماتی نیاز است که در این جهت سندی به نام سند دانشگاه اسلامی بعد از سالها کار فکری توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب و ابلاغ شد که در این سند به اجزای مختلف دانشگاه اعم از استاد، دانشجو، مدیریت و ساختار کلی اشاره شده و شاخصهای یک دانشگاه اسلامی و آنچه که یک دانشگاه اسلامی را ایجاد میکند اشاره شده است.
با اینکه حدود 4 سال از ابلاغ این سند به دانشگاهها میگذرد متاسفانه هنوز وارد فاز اجرایی در بسیاری از اجزای آن نشده است. به همین جهت با معاون فرهنگی دانشگاه تهران به عنوان بزرگترین و شاید یکی از اثرگذارترین دانشگاه کشور در جریانسازی فرهنکی؛ درباره مبانی سند دانشگاه اسلامی، اصول عمومی سند، موانع و الزامات اجرایی آن گفتوگو کردیم.
* در دانشگاههای کشور تا چه حد اصول اعتقادی و ارزشی جامعه را متجلی میسازد؟ علل ضعف مراکز علمی دربرآوردن این اصل چیست؟
- در حوزه جهانبینی و ارزشها، دانشگاه هنوز جزو نهادهای پیشرو جامعه است. متاسفانه در این سالها مقداری در حق دانشگاهها جفا شده و تصوری از دانشگاهها ارائه گردیده است که گویی دانشگاه ها از جامعه عقب تر هستند، یا به گونهای وانمود شده است که موضوعات ارزشی، اصول ومعیارهای انقلاب و نظام در دانشگاه پایههای سستی دارد.
برای ما که در دانشگاه هستیم همیشه این علامت سوال وجود داشته است که هدف چیست که همواره دانشگاه عقبتر ازجامعه نشان داده می شود؟ و اینکه دانشگاه را جای افرادی میدانند که به ارزشها و اصول انقلاب و نظام اعتقادی ندارند؟ این تصور درست و مبتنی بر واقعیت نیست.
قشر عظیمی از دانشگاهیان اعم از استادان، کارکنان و دانشجویان معتقد به ارزشهای اسلامی هستند. البته امکان دارد در تظاهر به این ارزشها، تفاوتهایی وجود داشته باشد که این هم امری طبیعیاست.
برخی درباره موضوعاتی مانند دینداری در دانشگاه، تقید دانشگاهیان به ارزشهای انقلاب اسلامی و اینگونه موضوعات سخن میگویند اما حق مطلب را ادا نمیکنند. قصدم این نیست که بگویم دانشگاه کامل است یا تمام آن چیزهای که به عنوان یک دانشگاه اسلامی میخواهیم، در حال حاضر وجود دارد، اما انصافا وضعیت دانشگاه نسبت به متوسط جامعه، بهتر است.
قشر عظیمی از دانشگاهیان اعم از استادان، کارکنان و دانشجویان معتقد به ارزشهای اسلامی هستند. البته امکان دارد در تظاهر به این ارزشها، تفاوتهایی وجود داشته باشد که این هم امری طبیعی است. وقتی فضایی به اسم دانشگاه، متشکل از نخبگان، روشنفکران و عالمان جامعه وجود دارد، نوع تظاهر به مسائل از سوی اینها با سایر نهادهای اجتماعی متفاوت است، اما به این معنا نیست که این قشر به ارزشها اعتقادی ندارد.
قطعا برای رسیدن به دانشگاه مطلوب، که در سند اسلامی شدن دانشگاه تصویر شده است راه زیادی وجود دارد و باید کوشش کرد.
* آیا دانشگاه در جایگاه فعلی، به سمت اسلامی شدن حرکت میکنند؟
- قطعا این کار را کرده است. امروز فضای دانشگاه یکی از پاکترین محیطهای اجتماعی در کشور و جزو نهادهای پیشرو در پاسداری از ارزشهاست. نباید تنوع دیدگاه و نگاه در دانشگاه را با عدم تقید به ارزشها و اصولی که در سند اسلامی شدن دانشگاهها وجود دارد اشتباه بگیریم. نباید نگاه متفاوت دانشگاهیان به مسائل را اینگونه تعبیر کنیم که این قشر به اصول و ارزشها پایبند نیستند. تا فضای آرمانی فاصله زیاد است، اما گامهای بزرگی برداشته شده است.
* شما در جایی گفته بودید که ارزشها کمرنگ شده است و نسل جوان ارزشهای والا در عرصه اجتماعی را نمیبینند. چرا ارزشها ومولفههای هویت ملی اسلامی، برای دانشجویان، که مورد تاکید مقام معظم رهبری است تبیین نمیشود؟
- دانشگاه به تنهایی نمیتواند این کار را انجام دهد، چون یک جزیره نیست، اینگونه نیست که دانشجو را به دانشگاه بیاورید و آن را از جامعه ایزوله کنید و از دانشگاه بخواهید روی این جوان کار فکری بکند. دانشگاه بخشی از جامعه است، نسل جوانی که وارد این مرکز میشوند در کنار حضور در دانشگاه، در یک فضای بزرگتری به نام جامعه حضور دارد، بنابراین تمام رفتارهای جامعه و نهادهای اجتماعی باید اصلاح شود تا نسل جوان بپذیرد، این ارزشها بهترین ارزشها برای تکیه کردن و استفاده کردن، هستند.
نمیتوان انتظار داشت دانشجو در دانشگاه معتقد به ارزشها بار بیاید، اما در جامعه ببیند فساد هست، بیعدالتی هست، فقر هست، تفاوت گفتار و عمل مسئولین هست، اختلاس هست.
نمیتوان انتظار داشت دانشجو در دانشگاه معتقد به ارزشها بار بیاید، اما در جامعه ببیند فساد هست، بیعدالتی هست، فقر هست، تفاوت گفتار و عمل مسئولین هست، اختلاس هست. بنابراین برای اینکه نسل جوان با ارزشهای انقلاب و نظام اسلامی، دینی و ملی سازگاری پیدا کند، باید مجموعه جامعه وظیفه خودش را به درستی انجام دهد.
جوان قبل از ورود به دانشگاه، بیش از یک دهه در آموزش و پرورش بوده است، نمیتوان نقش آموزش پرورش را نادیده گرفت و بگوییم دانشگاه باید این جوان را تربیت کند، بسازد وگرایشهایش را تغییر دهد. آموزش و پرورش، دانشگاه و جامعه در راستای یکدیگر باید ایفای نقش کنند.
دانشجو تنها از دانشگاه تاثیر نمیگیرد به خصوص در فضای فعلی جامعه که به شدت مجازی ست، خیلی از تاثیرات اخلاقی جوان از اجتماع نشات میگیرد، اما در عین حال طبیعتا دانشگاه هم نقش دارد.
* دانشگاه چگونه میتواند ارزشها و هویت ملی و اسلامی را به دانشجویان معرفی کند؟
- اساسا باید نوع نگاه به دانشگاه را تغییر داد. نباید نگاه به دانشگاه فقط این باشد که دانشجو وارد آن شود که صرفا علم بیاموزد، مدرک بگیرد و اصلا اهمیت نداشته باشد، این فرد که جذب دانشگاه شده کیست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ چه کمبودهایی دارد؟ و عاقبت و سرنوشت او بعد از دانشگاه چه میشود.
دانشگاه محلی نیست که فرمول، مفروضات و علم و دانش را در مغز و وجود دانشجو سرریز کنیم و بعد او را به حال خود واگذار کنیم. باید دانشگاه را چند بعدی دید. یعنی باید خود را در برابر روح دانشجو موظف بدانیم. همانطور که روی دانش و علم او کار میکنیم روی اخلاق، ویژگیهای انسانی، و مسئولیتپذیری اجتماعی وی نیز کار شود. باید خود را در برابر سرنوشت و آینده دانشجو مسئول بدانیم.
از خودمان بپرسیم آیا دانشجو را طوری تربیت میکنیم که در جامعه موفق باشد؟ آیا مهارتهای زندگی در جامعه را به وی نشان میدهیم؟ مهارت ارتباط با استاد، خانواده، مسائل عاطفی، قدرت مواجهه با رخدادهای سنگین را به او آموزش میدهیم؟
دانشگاهها متاسفانه این وظیفه را به عنوان وظیفه اساسی درک نکردهاند. درست است که دانشگاهها معاونت فرهنگی دارند، اما واقعیت این است که حوزه فرهنگ همیشه در دانشگاه حوزه دست چندم بوده است. هیچ گاه فرهنگ و آموزش و پژوهش را هم ارز هم قرار ندادیم.
باید اخلاق و انسانیت بر عالم بودن، ارجحیت داشته باشد
همیشه شعار میدهیم علم و ایمان، در سرود دانشگاه تهران نیز گفته میشود دانشگاه تهران مهد علم و ایمان، این شعار به معنای آن است که دانشگاه دو کارکرد دارد واین دو همسنگ وهموزن هم هستند، یکی پایینتر از دیگری نیست. هر گاه دانشگاهها به این ادراک برسند که وظیفهشان صرفا توسعه علم نیست، بلکه ساختن انسانهای فرهیخته و عالم است به کارکرد اصلی خود نزدیک میشوند.
اتفاقا فرهیختگی و انسان بودن بر دانشمند بودن مقدم است. این موضوع هم در آموزه های دینی و هم در آموزههای ملی ما آمده است: انسانهایی که عالم هستند اما به علمشان عمل نمیکنند و اخلاق را رعایت نمیکنند هیچ ارزشی در علم آنها نیست.
زمانی دانشگاهها درست و کامل میشوند که استاد، همانطور که پیش از آغاز کلاس خود را برای ارائه دروس آماده میکند برای پرورش اخلاقی دانشجو نیز خود را مهیا کند.
انسان بودن بر عالم بودن ارجحیت دارد. در دانشگاه باید انسانهای عالم تربیت شود. باید بتوانیم در روح دانشجو نفوذ کنیم و بر اخلاق و باطن او تاثیر بگذاریم. معلمان ما در دانشگاه چنین وظیفهای برای خود قائل نیستند. آن چیزی که از آنها خواسته شده است هم بیش از این نیست. از آنها خواسته میشود چند واحد درس دهند یا نهایتا چند مقاله و کتاب هم بنویسند اما هیچگاه از یک استاد یا عضو هیات علمی به عنوان وظیفه سازمانی خواسته نشده است که مراقب روح دانشجویان باشد، درخواست نشده استادان همانطور که دغدغه علم دانشجو را دارد، دغدغه اخلاق و ارزشهای او را نیز داشته باشد، نقضانهای روحی فرد را نیز مورد توجه قرار دهد، برای مشکلات دانشجو دستورالعمل و نسخه داشته باشد و بیاندیشد.
زمانی دانشگاهها درست و کامل میشود که استاد، همانطور که پیش از آغاز کلاس خود را برای ارائه دروس آماده میکند برای پرورش اخلاقی دانشجو نیز خود را مهیا کند. البته پیش از هر چیز استاد باید خودش اخلاقمدار باشد. اگر این اتفاق رخ دهد دانشگاه به مرکزی تبدیل میشود که انسانهای با اخلاق و ارزشمدار، نسل جوان را تربیت میکنند.نسل جوان از استاد و معلم خود الگو میگیرد، اگر استاد کاستی داشته باشد ممکن است دانشجو هم به دنبال مسائل ارزشی نباشد.
امروز چارهای نداریم مگر اینکه از تعریف و نگاه سنتی که به دانشگاه داشتیم عبور کنیم و تعریف جدیدی از دانشگاه را مطرح کنیم. یکی از معیارهای رسیدن به دانشگاه اسلامی این است.دانشگاه اسلامی دانشگاهی نیست که بین دختر و پسر دیوار کشیده شود، بلکه دانشگاهی است که به همه ابعاد، نیازها و خواستهای دانشجو به صورت همسنگ و موازی توجه شود.
* زیرساختهای این اتفاق در دانشگاهای ما مهیا نیست، استادی که در طول ترم 18 واحد تدریس میکند میتواند دغدغه موضوعات فرهنگی دانشجو را داشته باشد؟
- چون اینچنین وظیفهای برای استاد قائل نشدیم و شرایط را نیز مهیا نکردیم. با وضعیت موجود که تعداد زیادی واحد و پایاننامه به استاد محول میشود، عملا او فرصت پرداختن به مسائل فرهنگی را پیدا نمیکند.
* اعضای هیات علمی باید خودشان قائل به ارزشهای اسلامی و انقلاب باشند و در ضمن این کارکرد را برای خودشان بپذیرند، در حال حاضر اینگونه است؟
- غالب اعضای هیات علمی دانشگاهها، افراد فرهیختهای و خوبی هستند، به هر حال اینها در همین نظام جمهوری اسلامی استاد دانشگاه شده اند. نه اینکه اساتید این کارکرد را برای خودشان نپذیرند، بلکه معتقدم سیاستگذاران به این کار قائل نیستند.
چه کسی در این 30 سال به من هیات علمی گفته است علاوه بر تدریس و آموزش دانشجویان، به اخلاق آنها توجه کن؟ به مشکلات اجتماعی آنها رسیدگی کن؟ توانمندیهای اجتماعی آنها را ارتقا ببخش؟ با فرهنگ ایرانی و اسلامی آشنا کن؟ کسی از من نخواسته، باید سیاستها عوض شود.
به طور کلی آموزش عالی کشور نیاز به تغییر اساسی دارد و تا زمانی که با این چارچوب خشک بروکراتیک در آموزش عالی روبرو هستیم، که صرفا توقعش از دانشگاه این است که به عدهای مدرک بدهد اتفاق جدی و سازماندهی شده و هدفمندی نمیافتد. اگر بخواهیم دانشگاه اسلامی داشته باشیم باید این موضوع را درک کنیم که دانشگاهها وظیفهای فراتر و مهمتر از مدرک دادن به دانشجو دارند.
* در سند اسلامی شدن دانشگاهها عنوان شده است دانشگاهها باید تاثیر بنیادی و قطعی در اداره صحیح جامعه و تامین رفاه و سعادت مردم داشته باشد. به اعتقاد شما کارکرد دانشگاه تاثیرگذاری مستقیم بر اداره جامعه است؟ این گفتمان را برای دانشگاه میپذیرید؟
- خواسته یا ناخواسته دانشگاه این کارکرد را دارد. چند نفر از مدیران کشور دانشگاهی نیستند؟ در دانشگاه رئیس جمهور تربیت میشود، وزیر و نماینده مجلس تربیت می شود. به همین دلیل، معتقدم اگر در دانشگاه بر ابعاد مختلف دانشجو کار شود میتواند در آینده در سرنوشت جامعه موثر باشد.
دانشگاه به دلیل اینکه وظیفه تربیت نسل آینده را برعهده دارد و در این نسل تعداد زیادی تبدیل به مدیران اجرایی کشور میشوند، قطعا در اداره کشور تاثیر دارد.
هیچ مدیرفرهنگی در این 4 دهه پس از انقلاب، به عنوان اختلاسگر محاکمه نشده چون اختلاسش دیده نمیشود ولی در واقع اختلاس او به مراتب بدتر از اختلاس مادی است.
یکی از معضلاتی که امروز در کشور داریم این است که کارها به دست کسانی سپرده شده که متخصص نیستند یا از تخصص مربوطه بی بهرهاند.
آدمها در جای درست خود قرار ندارند، افراد را چون در حزب سیاسی، تیم، جناح یا باند ما هستند، در راس اموری که برای مردم حیاتی است منصوب میکنیم. بنابراین دانشگاه از طرفی باید متخصص تربیت کند؛ از طرف دیگر در کنار تخصص، باید فرد واجد خصلتهای انسانی تربیت شود. البته متاسفانه مشخص نیست این متخصصین بعدا مدیر شوند چون شایستهسالاری در کشور وجود ندارد و بهترین افراد مدیر نمیشوند و معمولا افرادی در پستها منصوب میشوند که همفکر هستند، دیدگاه انتقادی ندارند و مطیع هستند. پزشکی که صورت کودک را بخیه میزند و بعد از اینکه متوجه میشود پولی برای پرداخت ندارد بخیه را باز میکند اگر بهترین پزشک دنیا هم باشد، هیچ ارزشی ندارد. علم بدون انسانیت و اخلاق کامل نیست. مانند این است که بهترین هواپیمای دنیا را داری اما باکش از سوخت خالی است.
غایت انسان رسیدن به کمال است، هر فعلی صورت میگیرد برای این است که یک قدم به کمال و خدا نزدیک شویم. در این دیدگاه در کنار اینکه متخصص تربیت میکنیم، باید انسانی بار بیاید که اعتقاد به عدالت، انسانیت، حق و ناحق داشته باشد، کسی که اهل فساد و دستاندازی به بیتالمال نباشد. اگر دانشگاهها چنین انسانهایی تربیت کنند قطعا در سرنوشت جامعه تاثیر میگذارد.
مدیر عامل فلان بانک که اختلاس میکند به دلیل این است که خوب تربیت نشده، سیستمی که این فرد را تربیت کرده امور بانکی را به او آموخته است ولی عقوبت اختلاس را نه. اگر وظیفهای که به عهده دانشگاه است به درستی انجام شود قطعا در آینده کشور تاثیر مثبت دارد.
اگر انسانهای عالم یعنی انسانی که از یک جهت فرهیختگی دارد اعتقاد به دین، خدا، قیامت و از طرف دیگر تخصص دارد مدیر یک مجموعه شود در سرنوشت مملکت تاثیرگذار است. حداقل این است از شرایطی که اکنون در آن قرار داریم نجات پیدا میکنیم. شرایطی که مردم گاهی به فغان میآیند. کسانی که به خیابانها میآیند، انسانهای مظلومی هستند که رنج دیدهاند، به دلیل فساد و سو مدیریت مالشان از دست رفته است. خیلی از اختلاسها دیده نمیشود.
نتیجه درست کار نکردن مدیر فرهنگی ابهام نسل جوان راجع به حجاب است
اختلاس فقط در پول نیست، اینکه مدیری در منصبی قرار میگیرد ولی عملکرد خوبی ندارد و تسهیلات و امکانات را به فنا میدهد نوعی اختلاس است که دیده نمیشود، به عقیده بنده، کمکاری در حوزه فرهنگ اینگونه است.
هیچ مدیرفرهنگی در این 4 دهه پس از انقلاب، به عنوان اختلاسگر محاکمه نشده چون اختلاسش دیده نمیشود ولی در واقع اختلاس او به مراتب بدتر از اختلاس مادی است. به همین دلیل وضعیت فرهنگی جامعه به این نقطه رسیده است. این وضعیت نشان میدهد که مدیران در جای درست خودشان نیستند.
نتیجه درست کار نکردن مدیر فرهنگی این است که نسل جوان به عنوان مثال راجع به حجاب ابهام دارد. در این 4 دهه نتوانستیم به این سوال پاسخ دهیم؛ این مشکل از سمت مسئولان فرهنگی است.
دانشگاه جایگاهیست که باید انسانهایی پرورش دهد که وقتی وارد جامعه میشود در جایگاه درست خود بنشینند و درست عمل کند، به همین دلیل دانشگاه مهمترین مکان برای تعیین سرنوشت یک کشور است.
* در سند دانشگاه اسلامی بر وجود آزادی در ارائه آرا و نظریات و اندیشه آزاد تاکید شده است، آیا در دانشگاههای کشور این اصل وجود دارد؟
اگر صادقانه بگویم؛ کاملا نه. البته وضعیت دانشگاههای ما نسبت به گذشته بهتر شده است ولی باز هم وضعیت مطلوب نیست.
* نبود اندیشه آزاد به دلیل مسائل امنیتی است؟
مساله امنیتی نگاه کردن نیست، مساله این است که ظرفیتمان در برابر حرفی غیر از سخن خودمان کم است. شعار زیاد داده میشود ولی یک مشکل فرهنگی داریم و آن این است که برخلاف همه شعارهایی که داده میشود تحمل نقد و نظر دیگران را نداریم. درصورتی که هم در ارزشهای دینی و ملیمان نقد پذیری یک ویژگی مثبت تعریف شده است.
داستانهای مختلفی از زندگی حضرت علی(ع) وجود دارد که مردم با ایشان که حاکم و ولی امر مسلمین بودند به راحتی صحبت و ایشان را نقد میکردند. چرا حضرت علی چندین سال گوشهگیری میکند و به حکومت کاری ندارد؟ چون مردم کس دیگری را به عنوان حاکم پذیرفتند.
ما فقط فریاد اسلام سرمیدهیم و شعار میدهیم که دوستدار اهل بیت و پیامبر هستیم اما متاسفانه در زندگی و عمل از سیره آنها دور هستیم. بزرگانی داریم که تا این حد روحیه نقدپذیری داشتهاند، اما متاسفانه جامعه مشکل فرهنگی دارد و مساله دانشگاه نیست، وضع دانشگاههای ما به مراتب از جامعه بهتر است.
متاسفانه گاهی صاحبنظران به ویژه استادان از ترس عاقبتشان دچار خودسانسوری میشوند، یکی از مسائلی که در دانشگاه باید مورد توجه قرار بگیرد، حضور کمرنگ استادان در مسائل سیاسی و اجتماعی است، دانشجویان به مراتب حضور پررنگتری دارند.
ما دایره اطرافمان را تنگ کردیم و خیلی خودی و غیرخودی ایجاد کردهایم، کافی است فردی متفاوت از ما حرف بزند، بلافاصله او را حذف میکنیم، قرار نیست همه انسانها مانند یکدیگر حرف بزنند.
دانشگاه محل گفتوگو و دیدگاههای مختلف است، البته به این معنا نیست که هر کس به خودش اجازه دهد توهین کند وساختارها را زیر سوال ببرد، اما در یک ساختار بزرگ ذیل قانون اساسی، افراد باید حق داشته باشند حرف و نظر خود را آزادنه بیان کنند و فضای گفتوگو امن باشد.
متاسفانه گاهی صاحبنظران به ویژه استادان از ترس عاقبتشان دچار خودسانسوری میشوند، یکی از مسائلی که در دانشگاه باید مورد توجه قرار بگیرد، حضور کمرنگ استادان در مسائل سیاسی و اجتماعی است، دانشجویان به مراتب حضور پررنگتری دارند. به دلیل اینکه استادان تصور میکنند اگر به اینگونه مسائل ورود کنند برایشان عاقبتی دارد که بعدها زندگیشان را دچار مشکل میکند.
دانشگاه ساکت دانشگاه خوبی نیست، برخی فکر میکنند اگر دانشگاه ساکت باشد یعنی همه چیز مطلوب است و همه راضیاند در صورتی که دانشگاه ساکت دانشگاه مریض است، وباید به دنبال درمان این مرض بود.
برخی توفیقات کشور درپی بحث و گفتوگو و جدلها به دست میآید
متاسفانه عدم گفتوگو به این دلیل است که طوری وانمود کردهایم، اگرکسی مخالف حرف بزند به این معناست که علیه ما و معاند است. انتقاد کردن نه تنها اشکال ندارد بلکه مقدس است.
بالاتر از جایگاه مقام معظم رهبری که در کشور وجود ندارد، خود ایشان هم فرمودهاند که «اگر کسی به بنده انتقاد کرد هیچ اشکالی ندارد،.» اما اگر به یک مدیر دسته پنجم نقدی شود چند نسل دور شما خط قرمز میکشد. یک هنرمند اثری انتقادی میسازد حاضر نیستیم وی را به رسمیت بشناسیم و این خطرناک است.
اگر دانشگاه را با محدود کردن و بگیر و ببند ساکت نگه داریم و تصور کنیم دانشگاه خوبی ایجاد کردهایم غلط است ودر آینده اتفاقاتی خواهد افتاد که فرصت جبران وجود ندارد
باید نسبت به دانشگاه تغییر رویه بدهیم، فضای دانشگاه را نسبت به وضعیت فعلی آزادتر کنیم، اجازه دهیم دانشجویان نقد خود را آزادانه نسبت به جامعه، حکومت،دولت و مسولان انجام دهند، استادان در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فعالیت آزادانه کنند، باید نشان دهیم ظرفیت پذیرش نقد را داریم و اگر کسی نقدی کرد دور او خط قرمز نکشیم و به این سمت برویم که دانشگاهها به کارکرد اصلی خودشان که ایجاد بستر برای تضارب آرا است بازگردند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از خبرگزاری آنا ، تاریخ انتشار: 16 اسفند 1396 ، کدخبر: 350931 ، www.ana.ir