سال گذشته حمید چیتچیان وزیر نیرو در یک برنامه تلویزیونی گفت: «در زمینه سدسازی افراط کردهایم.» چندی پیش دکتر محمدیفاضل رئیس دانشگاه محیط زیست هم عنوان کرد: «به نظر میرسد برآیند مجموعه اتفاقاتی که در زمینه سدسازی در کشور رخ داده است، تجربه خوب و موفقی نیست.» او در ادامه سخنانش کارشناسان سدسازی حتی را به مناظره فراخواند و عنوان کرد اگر تجربه موفقی در حوزه سدسازی داشتهاند بیان کنند.
برخی از کارشناسان مباحث اقلیم، محیطزیست و آب و هوا اعتقاد دارند مسابقه سدسازی در سالهای گذشته میان کشورهای عراق، ترکیه و ایران یکی از علل اصلی کاهش باران، خشک شدن تالابها و بستر رودهاست تا جایی که هنوز برخی بهترین راه برای احیای دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین تالاب کشور را انفجار و تخریب سدهای حوضه آبریز آن میدانند. چندی پیش محمد طالب حیدری کارشناس اقلیم و آب و هوا در یادداشتی که در همین صفحه به چاپ رسید نوشت: «خشک شدن خاک عراق عمدتاً به دلیل مهار خشن و بیرحمانه دجله و فرات روی داده و بالطبع دیگر از سیلابهای بهاره این رودخانهها خبری نیست. این امر برای ما به مثابه از دست رفتن دریایی به وسعت چند صد هزار کیلومتر مربع در مسیر بادهای باران آور است.» ناگفته پیداست که مهار آب از یک سو و تغییر الگوی آب و هوا از سوی دیگر منشأ اصلی گرد و غبار و ریزگردهای فصلی است اما در مقابل دست اندرکاران سدسازی و مدافعان سد موضوع سادهای را مطرح میکنند: «سد به معنای نابودی و تلف کردن آب نیست. سد میتواند بعد از آبگیری به همان اندازه که ورودی دارد، خروجی هم داشته باشد. بنابراین باید مشکل را در مدیریت سد جست و جو کرد و اینکه آیا حقابه بدرستی رعایت میشود یا خیر؛ و نه در اصل سد».
مهندس حسین آقا محمدی مدیر پروژه نیروگاههای برقآبی و کارشناس منابع آب یکی از همان کارشناسان موافق با سدسازی است. وی در گفتوگو با «ایران» میگوید: «در سال 1965 میلادی امریکا و اروپا و دیگر کشورهای مطرح مثل روسیه تمام سدهایشان را ساخته بودند. اما همین حالا هم در امریکا سد میسازند. پس سد حتما خوب است. اما مهم معیار سدسازی است. باید سود و زیان آن را به صورت واقعی نه بر اساس شک و گمان محاسبه کنیم. از طرفی تنظیم سد در آب هم معیارهای خاص خود را دارد.در برآورد دقیق محاسبه ساخت سد، حتی قیمت درختهای آن منطقه هم محاسبه میشود و آنقدر صورت و مخرج کسر بالا و پایین میشود تا معلوم شود پروژه توجیه دارد یا نه. کما اینکه در دهههای گذشته به این صورت محاسبه نمیشد و اشتباهات بسیاری هم صورت میگرفت. البته گذشته از زحمات مدیران ما باید اعتراف کرد که ما در مرحله آزمون و خطا بودیم. مثلاً یکسری سدها در سال 75 کلنگ زده شد و سال 80 تعطیل شد چون اصلاً توجیهی برای ساخت نداشت. البته ساخت سد در آن دوره با معیارهای آن زمان کاملاً طبیعی بود».
تبدیل سد به مسألهای سیاسی
موضوع سد گاه از دعوای میان کارشناسان اقلیم و سازندگان و موافقان این پروژه فراتر رفته و به نوعی منازعه سیاسی تبدیل میشود. یکسو آنهایی هستند که افتخار میکنند پس از ویرانیهای گسترده جنگ تحمیلی، کشور به بهترین شکل ممکن کمر راست کرد و در کنار راه افتادن چرخ صنعت، جان گرفتن پتروشیمی و احیا و گسترش پالایشگاهها، جادهها و... پروژه سدسازی نیز در دستور کار قرار گرفت و به دانشی بومی تبدیل شد. اما سوی دیگر ماجرا آنهایی هستند که ابتدا مؤلفه تغییر الگوی آبو هوا را نادیده میگیرند و در مرحله دوم نظر کارشناسان زیستمحیطی را به شعاری سیاسی برای مخالفت با جریان سازندگی تبدیل میکنند. آقا محمدی نیز با این تقسیم بندی موافق است: «خیلی از سدها به بار نشست. بعد از ساخت سد کرخه بسیاری از اشتباهاتمان را فهمیدیم و در ساخت سدهای دیگر جبران کردیم. برخی از اشتباهات هم گریزناپذیر است. شاید توانایی فنی اندک کارشناسان، بزرگ خواهی حاکمان قبل از انقلاب و تغییر معیارها در ساخت سد از جمله عوامل اشتباه بود. آن زمان کسی به این فکر نمیکرد که اگر درختی از بین برود یا روستایی زیر آب، مهم است یا نه. اما الان میگوییم درخت و محیط زیست خیلی مهم است. حالا معیارهایمان تغییر کرده. بله معیارهای سدسازی ما با سال 36 که اولین سد ساخته شد یعنی سد گلپایگان خیلی فرق کرده.» یکی از انتقادهای کارشناسان محیطزیست به پروژه سدسازی این است که «ما در زمان فراوانی آب با گشادهدستی به سد اندیشیدهایم اما حالا که درگیر خشکسالی هستیم نباید طرحهای آن دوره را ادامهدهیم.» آقامحمدی میگوید: «وقتی حرف از نیروگاه میزنیم هم بحث آب است هم بحث نیروی برق. وقتی سد میزنیم درحقیقت مخزنی داریم که مثل بانک میماند و امکان کنترل و تنظیم را از طبیعت گرفته و به ما میدهد. این مخزن هیچ مزاحمتی برای کشور ما ندارد. سال 83 سد کارون 3 را احداث کردیم. این سد تا سال 88 تمام پولی را که برایش هزینه شده بود برگرداند. ما سدی که خسارت عمده زده باشد، نداریم. همه دنیا سدهایی ساختهاند که خراب شده یا حتی در طراحیاش اشتباه داشتهاند. ما آنقدر اشتباه نداشتهایم.» این مهندس پروژههای بزرگ سدسازی با یقین میگوید که خشک شدن آب رودخانهها ربطی به سدسازی ندارد: «کشور ما نیمه خشک است و حالا هم دچار خشکسالی هستیم.
اتفاقاً درست به همین دلیل هرجا که روان آبی داشته باشیم حتماً باید برای آن سد بزنیم. اما باید نحوه توزیع آب را هم مدیریت کنیم. سد مثل یک بانک برای ما عمل میکند. البته برای استفاده مفید از آب. اگر ما از این بانک درست استفاده نکنیم مقصریم. شیر استفاده از سد دست ماست که به چه میزان از آن بهرهبرداری کنیم. ما حقآبه را برای تأمین آب پایین دست داریم و باید تعیین کنیم که چند درصد آب صرف کشاورزی شود و چند درصد هم طبق برآوردهای کارشناسی باید به رودخانه پایین دست برود تا آب رودخانه خشک نشود. متأسفانه در برخی مناطق که مردم وضعیت معیشتی خوبی ندارند و به زراعت محتاجند به مسئولان منطقه فشار میآورند و مسئولان منطقه هم وزارت نیرو را مجبور میکنند که از حقآبه کم کنند و به آب کشاورزی آن منطقه بیفزایند. وقتی حقآبه کم میشود کم کم رودخانه هم کم آب و خشک خواهد شد. وقتی 30 درصد حقآبه را به 20 درصد یا کمتر تقلیل میدهیم، جریان آب در رودخانه از بین میرود. پس رودخانه را سد خشک نکرده است درواقع ما از این سد درست استفاده نکردهایم. گاه طوری حرف میزنیم که انگار سد بلایی بر سر ما میآورد. مخزن سد کرج یک میلیارد متر مکعب آب نگه میدارد. حالا به دلیل افزایش جمعیت تهران و خطایی که پیش از انقلاب در ساخت سد لار به وجود آمده، باید جور آب تهران را سد کرج بکشد. چرا؟ چون سد لار نمیتواند به درستی آب را در خود جمع کند. اگر درست طراحی شده بود، میتوانست2/1 میلیارد متر مکعب آب جمع کند و به تهران منتقل کند و سد کرج میتوانست آب اضافه را به شهریار بدهد. حالا میگویند سد کرج ایراد دارد و آب شهریار را تأمین نمیکند. این درست نیست.
ما کلاً 3 سد بزرگ در ایران داشتیم اما در دوره سازندگی به خاطر حمایت آقای هاشمی رفسنجانی تعداد سدهای بزرگ را به 10 سد رساندیم که در سطح جهان هم مطرح هستند. مثل سد کارون 3، کرخه، مسجد سلیمان و سد گتوند که در سال 92 به ثمر نشست. این روند طبیعی در دوره سازندگی و اصلاحات بخوبی طی شد اما دولت نهم و دهم چیزی از سد و سدسازی نمیدانست و سر در نمیآورد».
دکتر بهروز بهزادیراد نویسنده کتاب «حقآبه»، متخصص تنوع زیستی و زیستگاهها و عضو هیأت علمی دانشگاه در گفتوگو با ایران نه یکسویه موافقان سد را همراهی میکند و نه یکسویه مخالفان را: «نمیتوان یک بعدی قضاوت کرد. باید تأثیر سدها و نقاط مثبت و منفی آنها را بگوییم تا به نتیجه برسیم. بیش از 50 سال است که از ساخت سدهای منجیل و دز میگذرد. بعد از اینهمه سال باید مضرات این سدها مشخص شده باشند. درحالی که این سدها نه تنها ضرری نداشتهاند که هیچ منفعت هم داشتهاند. حتی نیاز به مدیریت هم ندارند.
بهتر است با عدد و رقم بحث کنیم در دنیا چند کشور برای حفظ محیط زیست سدسازیشان را تعطیل کردهاند؟ 45 هزار سد در دنیا وجود دارد. از این کشورها باید پرسید چرا سد ساختهاید؟ لابد آنها فواید و ضررهای سدسازی را آنالیز کردهاند و درنهایت به این نتیجه رسیدهاند که سد بسازند.ساختن سد در تمام دنیا مرسوم است. حالا باید دید سدهای ساخته شده ایران در 3، 4 دهه اخیر چه منافعی داشتهاند؟ در دهه 60 جمعیت ایران 30 میلیون نفر بود و مصرف آب و برق هم کمتر از 50 درصد مصرف فعلی. با اینهمه روزی 4، 5 ساعت خاموشی داشتیم. الان 70 میلیون نفر جمعیت داریم خاموشی هم نداریم. فقط 24 ساعت تولیدات آب و برق را حذف کنید بعد ببینید چه اتفاقی میافتد؟
اگر به صورت محیط زیستی بحث کنیم باید بگوییم ساختن سد کدام رودخانه را خشک کرده و چرا؟ در ارزیابی محیط زیستی قبل از ساختن سدها سه بحث اساسی وجود دارد. 1- تعیین وضع محیط زیست محدوده سد 2- ارزیابی اثرات مثبت و منفی سد 3- پیشبینی اثرات و مدیریت آن.
این چارچوب قالب گزارشهای ارزیابی محیطزیست برای تمامی سدهاست. در جایی که سد میسازند پیشبینی میکنند و میگویند اگر این سد ساخته شود این اتفاقات برای پایین دست میافتد. بندی در ارائه راهکارها وجود دارد که باید حداقل آب مورد نیاز رودخانهها رها شود. این گزارشها هست. در اجرا و عمل اگر انجام میشود و یا نمیشود دلیل بر پاک کردن صورت مسأله نیست که بگوییم چون رودخانه دچار مشکل شده پس سد مشکل داشته است. نه اینطور نیست.
در سدسازی پیشبینی کردهایم که آب باید رها شود اگر موردی دارند که رها نمیشود، باید مشکل را حل کنند. اینکه آب رودخانه در پایین دست کم میشود درست است چون سد آب آن را تنظیم میکند. در شرایط عادی هم گاهی رودخانهها کم آبند و گاهی طغیان میکنند. گاهی هم ممکن است به صورت طبیعی خشک شوند. اما وقتی سدی احداث میشود و حداقل نیاز آبیاش پیشبینی میشود دیگر این اتفاق نمیافتد. بنابراین من ندیدهام سدی باعث خشک شدن رودخانه شود.» دکتر بهزادیراد معتقد است ما همواره از مضرات سدسازی گفتهایم اما هیچ گاه اعتراف نکردهایم که اگر سدسازی دهه 60 نبود کمبود باران در این سالها چه بلایی میتوانست سر کشور بیاورد: «همیشه از مضرات سدها برای محیط زیست گفته شده از قطع درختان گرفته تا به مخاطره افتادن زندگی پرندگان اما جالب آنکه در سد «پیشین» استان سیستان و بلوچستان که کروکودیل پوزه کوتاهش در حال انقراض بود و 30 تا بیشتر جمعیت نداشت، دقیقاً به دلیل آب مرده پشت سد زنده ماند و به جمعیت 300 تایی رسید. تالابهایی در ایران وجود دارد که هیچ سدی در بالا دستشان نساختهایم اما کاملاً خشک شدهاند مثل تالاب «پریشان» در استان فارس. هیچ رودخانهای به آن وارد نمیشود و هیچ سدی هم در بالادستش وجود ندارد اما تالاب پریشان خشک است. باید دید علت خشک شدن تالاب چیست؟».
آیا دریاچه ارومیه را سدها خشکاندند
آیا آنچنان که کارشناسان محیط زیست میگویند، خشک شدن دریاچه ارومیه با سدسازیهای متعدد در حوضههای آبریز این دریاچه اتفاق افتاده است؟ به گفته آقامحمدی پیش از این 5 میلیارد متر مکعب در سال آب وارد دریاچه ارومیه میشد و به همین میزان هم آب از دست میداد. حال آیا سدسازیها میزان ورودی آب را کاهش داده است؟ وی در اینباره میگوید: «در دهههای گذشته وقتی سفارشهای پایین دست سدها زیاد شد، به یکباره ورودی آب به دریاچه از 5 میلیارد متر مکعب به 4 میلیارد رسید. درحالی که تبخیر همان بود. بنابراین هرسال یک میلیارد آب کم شد. ما باید از همان زمان به حال این دریاچه فکری میکردیم. ایجاد چاههای نامناسب در اطراف دریاچه که اوج آن در دولت نهم و دهم اتفاق افتاد و به همین نسبت استفاده بیش از اندازه کشاورزان از این دریاچه باعث خشک شدن آن شد. بنابر این سد هیچ گونه مزاحمتی برای دریاچه نداشته است».
آیا روند خشک شدن دریاچه ارومیه پیش از احداث سدها شروع شده یا پس از آن. آیا به یکباره اتفاق افتاده یا در یک پروسه طولانی و به تدریج. طبق آمار 10 درصد آب این دریاچه را سدها جابهجا کردهاند. حالا بقیه این آبها چه شدهاند و به کجا رفتهاند؟ اینها پرسشهایی است که دکتر بهروز بهزادیراد پاسخ به آنها را مهم میداند: «متأسفانه بین 45 تا 60 هزار حلقه چاه در اطراف این دریاچه زده شده است. باید دید این چاهها چند درصد باعث خشک شدن آب دریاچه ارومیه شدهاند و سدها چقدر؟ البته چند درصد هم مربوط به خشکسالیهای اخیر است. اینها براحتی از نظر علمی قابل تحلیل و بحث است. اما اینکه بیاییم صورت مسأله را پاک کنیم و بگوییم سدها باعث خشک شدن دریاچه ارومیه شدهاند کاملاً غیر علمی است. بر روی دریاچه بختگان یک سد وجود دارد آن هم از دهههای قبل. خب این دریاچه چرا خشک شده؟روی تالاب هامون هم یک سدی وجود دارد هامون چرا خشک شده؟ و اگر خشک شده، باید به این نتیجه برسیم که دیگر نباید سد ساخت یا باید گفت چگونه اینها را باید مدیریت کرد و چقدر آب مورد نیاز رودخانههاست و به همین میزان باید حقآبه را رعایت کرد؟ هر جا که سد ساخته میشود باید حداقل آب مورد نیاز محیط زیست پایین دست تأمین شود. تفاهمنامهای بین محیط زیست و وزارت نیرو وجود دارد اما در یک بند هم به میزان حقآبه اشاره نشده است. محیطزیست باید حقآبه رودخانه پایین دست را تعیین کند.این تعیین بر مبنای وضعیت پایین دست رودخانه به وجود میآید. وقتی این اعداد و ارقام وجود ندارد، نابسامانی هم پیش میآید».
اما دکتر اسماعیل کهرم مشاور رئیس سازمان محیط زیست در امور محیط طبیعی نظر مخالفی دارد. او در گفتوگو با «ایران» درباره توافقنامه میگوید: «بله ما با وزارت نیرو توافقنامه داریم و از روزی هم که خانم ابتکار رئیس سازمان شدند به همراه وزیر نیرو از دریاچه ارومیه بازدید کردند. در حقیقت این سازمان محیط زیست است که در زمینه حقآبه طلبکار است؛ 7 میلیارد متر مکعب آب به حوضه دریاچه ارومیه وارد میشود و ما تعیین کردهایم که 40 درصد آن را به دریاچه ارومیه بدهیم و 60 درصد صرف کشاورزی شود، اما رعایت نمیشود».
اما
موانع رعایت حقآبه در حوزه آبی این دریاچه چیست؟ کهرم میگوید: «متأسفانه کشاورزان
به صورت غیر قانونی پمپ وارد آب میکنند و آب را از سدها میکشند. از طرفی سیاستهای غلط در
سالهای گذشته باعث شد زمینهای کشاورزی از 350 هزار هکتار به 750 هزار هکتار برسند.
در این شرایط چه فشاری به دریاچه ارومیه میآید؟ از یک طرف هم وزارت نیرو 36
سد روی دریاچه ارومیه ساخته، در صورتیکه توان دریاچه ارومیه 14 سد
بیشتر نیست.محیط زیست فقط تعیین کننده حقآبه رودخانه پایین دست است اما چه
کسی مسئول اجرای درست این حقآبه است؟ چند درصد آب را به عنوان حقآبه در نظر
میگیرند و وارد رودخانه میکنند؟ ما خیلی اخطار دادیم که آب رودخانه
در حال کم شدن است و به پرندهها و محیط زیست هم آسیب وارد میشود.
در حقیقت سازمان محیط زیست اینجا قربانی شده است. اجازه ساخت سد را چه نهادی
صادر کرده؟ وزارت نیرو. بیش از 72 هزار حلقه چاه دور دریاچه ارومیه است،
چه نهادی اجازه حفر داده؟ وزارت نیرو. حالا وقتی که وضع خراب میشود سراغ
سازمان محیط زیست میآیند؟»در مورد چاههای عمیق باید به نکته مهمی نیز
اشاره کرد و آن اینکه لااقل نیمی از این چاهها به صورت غیر مجاز و بدون
مجوز حفر شدهاند. یک منبع آگاه محلی که درخواست دارد نام وی محفوظ بماند
در گفتوگو با «ایران» میگوید: «سازمانی مثل محیطزیست یا سازمان آب
در استان چندان قدرتی ندارد. بنابراین کشاورز و یا یک شخصیت بانفوذ محلی براحتی
میتواند از طریق نامهای از یک مسئول غیر مرتبط اقدام به حفر چاه عمیق
کند. این چاهها مثل سوراخهایی در اطراف دریاچه هستند که آب دریاچه را
میمکند. بنابراین اگر بخواهیم دریاچه ارومیه زنده شود اول باید جلوی نفوذهای
غیرقانونی را بگیریم».
وی به قدرت اندک سازمانهای دولتی در استان آذربایجان غربی اشاره میکند و دکتر اسماعیل کهرم اساساً قدرت محیطزیست را اندک ارزیابی میکند: «ما علم ارزیابی زیست محیطی داریم یعنی قبل از اینکه جنگلها را از بین ببریم یا روی رودخانهای سد بسازیم باید ببینیم آیا این رودخانه توانایی انبار کردن آب را دارد یانه؟ این کارها انجام نشده است. متأسفانه جایی سد ساخته میشود که نباید بشود. ما با ساختن اصولی سد مخالف نیستیم با بیرویه ساختن آن مخالفیم. آقای چیت چیان وزیر نیرو هم در ابتدای وزارتشان تأکید کردند که اگر جایی سدی به غلط بنا شده است باید آن را از گردش خارج کرد».
این سالها موضوع سد، سدسازی، مدیریت سد، خشکسالی، گرد و غبار و خشک شدن تالابها و رودها به کلاف سردرگمی تبدیل شده است. پارهای از موضوعات روشن است و پارهای همچنان در سایه ابهام قرار دارد و البته سؤال اصلی همچنان باقی است؛ سد بسازیم یا نه و اگر قرار است بسازیم چگونه آن را مدیریت کنیم؟ آیا سد بانک آبی است که در خشکسالی و افت و خیز آب و هوا به کارمان خواهد آمد یا خود عاملی برای خشکاندن محیط زیست است؟
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 5992، دوشنبه 12 مرداد 1394، صفحه9