به نظر میرسد طالبان در شیوه
رسیدن به قدرت تجدید دیدگاه کرده است. سخنگوی طالبان اخیرا در گفتوگو با رویترز
گفته که اگر بازگردیم، دیگر آن طالبان گذشته نخواهیم بود. از سوی دیگر علی شمخانی،
دبیر شورایعالی امنیت ملی، اخیرا از تماس با طالبان خبر داده و میدانیم که این
گروه با آمریکا، عربستان، امارات و پاکستان هم وارد مذاکره شده است. مذاکرات با
طالبان که یک سوی روند صلح در افغانستان است به چه سمتی پیش میرود؟
طالبان به گروههای مختلف تقسیم میشود. از «تحریک پاکستان» که در
افغانستان فعال است تا جریان میرانشاه [در مرکز ایالت وزیرستان] که به شبکه حقانی
ختم میشود و شورای کویته به القاب ملامحمد عمر وصل میشود. اینها
گروههای مختلفی هستند و بنابراین اینکه طالبانی که وارد قدرت میشود چه کسانی
هستند جای سؤال است. تا پیش از این گلبدین حکمتیار [نخستوزیر سابق افغانستان و
رهبر حزب اسلامی] هم بخشی از این نیروها قلمداد میشد.
طالبان در مراحل مختلف، دگرگونیهایی دیده است. در مقطعی نیرویی
رادیکال بود و دیدگاه فراملی داشت. بعد از آن خود را محدود به افغانستان کرد.
جوهره فکری آنها هم شریعت و سنن پشتون بوده است. اکنون ممکن است طالبان از نظامیگری
خارج شود و به سمت تشکلی سیاسی حرکت کند. این نهتنها روندی است که طالبان به خود
میبیند، بلکه فرایندی است که اغلب جریانهای رادیکال مذهبی طی میکنند. طالبان
اکنون به اندازه کافی آسیب دیده و چشمانداز پیشروی خود را تاریک میبیند.
بنابراین فرصت را برای ورود به قدرت، بهعنوان یک جریان سیاسی، مغتنم میشمارد.
سناریوی دیگری را نیز میتوان متصور بود؛ اینکه بخشی از طالبان وارد قدرت شوند و
بخشی هم با ورود به قدرت مخالفت کنند. این دو به صورت دو نیروی مکمل برای توسعه
نفوذ خود در ساختار سیاسی افغانستان تلاش کنند.
گروهی که در مذاکرات حضور دارد شورای کویته است.
بله. شورای میرانشاه که خشنترین گروه در افغانستان است، به مذاکرات
ورود نکرده. این گروه اگر با داعش همکاری کند، به گروهی خطرناک تبدیل میشود. اگر شورای کویته به پروسه صلح بپیوندد، به این دلیل
که شبکه حقانی و داعش بدنه افغانستانی ندارند، شرایط برای آنها دشوار خواهد شد.
بنابراین به نظر شما احتمال ظهور داعش در افغانستان و
پیوند با طالبان چقدر محتمل است؟
امروز که ما صحبت میکنیم بین داعش و طالبان تعارض جدی وجود دارد.
در چه زمینههایی؟
منظور من از طالبان شورای کویته است. دیدگاه طالبان ملی است و داعش
فراملی. آنها متأثر از گرایشهای
ایدئولوژیک شبهجزیره عربستان هستند و طالبان متأثر از گرایشهای ایدئولوژیکی شبهقاره
هند. طالبان در عین اینکه جریانی مذهبی است، اما عنصر ملی و افغان در آنها پررنگ
است. بنابراین اینها دارای تضادهای اساسی هستند و الان یکی از صحنههای درگیری در
افغانستان درگیری بین داعش و طالبان است. طالبان که شورای کویته باشد بعید است با
داعش وارد تعامل شود. فکر میکنم شورای کویته وارد فرایند صلح میشود و در ادامه
شبکه حقانی و داعش فعالیت مسلحانه خود را ادامه خواهد داد. در آن صورت جامعه
افغانستان میتواند علیه نیروهای غیرافغان که مخل امنیت افغانستان هستند وارد
مبارزه شود.
ایران از اجلاس بن اول در سال 2001 تا بن دوم در
مذاکرات افغانستان نقشآفرینی کرده است. نقش ایران در چند سال اخیر در روند صلح
چقدر پررنگ بوده است؟
ایران به این دلیل که تحولات افغانستان به طور مستقیم روی امنیت ملی
تأثیرگذار است نمیتواند نسبت به این تحولات بیتفاوت باشد. در این شرایط ایران
سعی میکند روند تحولات بهگونهای باشد که برای امنیت ملی تهدید محسوب نشود. در
این چارچوب نگاه ایران به افغانستان توسعهمحور است؛ توسعه از چند بُعد، یکی کمک
به ثبات سیاسی و امنیتی در افغانستان و دیگری کمک به رشد و توسعه اقتصادی
افغانستان.
اساس سیاست ایران مبتنیبر تلاشهایی است که به صلح و
توسعه اقتصادی در افغانستان منجر شود، بنابراین اگر با دولت و گروههای معارض کار
میکند همه در راستای کاستن از میزان تهدیدهایی است که متوجه امنیت ملی دولت
ایران است، درعینحال در افغانستان صلح و امنیت برقرار میشود و این رویکرد کلی
ایران است.
از این رویکرد کلی فاصله بگیریم. به نظر شما ایران در
طول این سالها در زمین افغانستان چطور نقشآفرینی کرده است؟ برای مثال، ظرف چند
وقت اخیر عربستان، امارات و پاکستان در کنار آمریکا با طالبان دو بار مذاکره کردهاند.
برای ایران مهم نیست که ابتکار عمل صلح در افغانستان دست
چه کسی باشد. ایران از گفتوگوی بین افغانستانیها
و هر تلاشی که به ثبات در افغانستان منجر شود، حمایت میکند. به این دلیل که از
ابتدای نقشآفرینی ایران در بحران افغانستان، یعنی از سال 1979 تاکنون، ایران
تفاوت زیادی بین جناحهای درگیر قائل نبوده است. در شرایط فعلی به نظر میآید همین
سیاست را در پیش دارد؛ میخواهد این پروسه ازسوی چین، روسیه، قطر یا حتی خود ایران
باشد. هدف و نتیجه برای ایران مهمتر از
این است که چه کسی ابتکار عمل را در دست دارد.
سؤال اینجاست که آیا روند فعلی مذاکرات صلح با
طالبان بینافغانستانی است؟ چراکه میدانیم طالبان حاضر نشده است با دولت این کشور
مذاکره کند.
میخواهم بگویم ایران از هر تلاشی که طالبان و دولت مرکزی را به آشتی و
صلح برساند و نتیجه صلح به ثبات در افغانستان بینجامد، حمایت میکند. در نهایت
آنچه باید در زمین پیاده شود، گفتوگوی بینافغانستانی است؛ یعنی اگر بعضی از
کشورها جانب طالبان را بگیرند و بعضی بهسمت دولت بروند، این مکانیسم منجر به صلح
نمیشود و برعکس به تشدید منازعه منجر میشود. نکته مهم این است که نمیشود بدون
نظرداشت به ایران، ابتکار عمل خاصی در افغانستان انجام داد. بدون تردید ایران یکی
از بازیگران تأثیرگذار در عرصه داخلی افغانستان است. ایران افغانستان را بخشی از
هویت تمدنی خود میداند. نمیتواند بین گروههای مختلف در افغانستان تفاوت زیادی
قائل شود، مگر اینکه رفتار یک گروه مخل امنیت ملی ایران باشد، در آن صورت طبیعی
است که هر کشوری در مخالفت با سیاستهای آن گروه و حتی دولت حرکت خواهد کرد؛ یعنی
اگر بنا باشد دولت مرکزی افغانستان هم به پایگاهی برای دشمنان ایران تبدیل شود با
او مخالفت خواهد شد. دوستی و دشمنی کشورها براساس چنین روندهایی شکل میگیرد.
این تأثیرگذاری که شما به آن اشاره میکنید، کجا ظهور
و بروز پیدا میکند؟ آن هم در شرایطی که زلمی خلیلزاد، نماینده آمریکا در مذاکره
با طالبان، از بهنتیجهرسیدن مذاکرات تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری افغانستان
خبر داده است. هرچند عملیبودن این ادعا محل بحث است، اما این موضوع مطرح شده است.
ابتدا باید دید چه نتیجهای حاصل میشود. نتیجه قاعدتا ورود طالبان به
پروسه صلح است. نکته دوم این است که بازیگران داخلی در افغانستان ازجمله جمعیت
اسلامی افغانستان، حزب وحدت اسلامی افغانستان و سایر جریانات سیاسی باید این پروسه
را تأیید کنند. مقصود من این است که درست است آمریکا و به تبع آن زلمی خلیلزاد
در پیشبرد مذاکرات نقش اصلی را دارد، خروجی این نقشآفرینی چیست؟ استقرار دولتی در
افغانستان که امنیت ملی ایران را تهدید میکند؟ یا استقرار دولتی در افغانستان که
برای تداوم بقای خود نیازمند ادامه همکاری با ایران است؟ شما میپرسید ایران به
طور مشخص چه فعل و انفعالاتی را انجام میدهد؟ ایران از دولت مرکزی حمایت میکند.
در پروسه دولتسازی در افغانستان ایفای نقش کرده است و این به سال 2001 و اجلاس بن
برمیگردد. دولت و تشکیلات فعلی افغانستان بر اساس مصوبات بن است. حتی در بازسازی
افغانستان ایران یکی از کشورهای پیشگام بوده است. در یک سال گذشته نیز ایران برای
ترغیب طالبان برای ورود به مذاکرات، ارتباطاتی با طالبان برقرار کرد. این ارتباطات
با اطلاع دولت مرکزی افغانستان بوده است که اخبار آن را بهتازگی میشنویم. این
موضوع نشان میدهد که ایران در بطن تحولات افغانستان است. به این نکته هم توجه
کنیم که نیروهای سیاسی در افغانستان وجود دارند که اگر قرار باشد تحولات افغانستان
به زیان امنیت ملی ایران تمام شود مانع از شکلگیری این روند خواهند شد. این موضوع
شفاف و روشن است. این نکته را هم نه بهعنوان بحث
تبلیغاتی مطرح میکنم که ایران پشتونها، هزارهها و تاجیکها، نورستانیها،
قزلباشها و همه را هویتهایی قلمداد میکند که با جمعشدن آن دولت و ملت
افغانستان معنی پیدا میکند؛ میخواهم تکرار کنم که ایران نگران این نیست که روندهای
صلح ازسوی چه کسانی اتفاق میافتد. بهاندازه کافی نیروهای سیاسی در افغانستان
وجود دارد که اگر روندهای صلح به زیان ایران تمام شود واکنش نشان خواهند داد.
ایران هم بهاندازه کافی روی این نیروها تأثیرگذار است. اینقدر نیروهای واگرا و
مغایر با روند صلح وجود دارد که لزومی ندارد ایران اقدامی مغایر با روندهای صلح در
افغانستان انجام دهد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 10 دی 97، شماره: 3330