پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۹۰۰۶
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۱

در حاشیه انتشار کتاب جدید سوره مهر از مجموعه شخصیت‌های مانا؛ آخوندهایی که لباس درآوردند

چهل و سومین کتاب از مجموعه شخصیت‌های مانای انتشارات سوره مهر به ابوالقاسم گرجی( حقوق دان معاصر) اختصاص داده شده است. گرجی در منظر عمومی به عنوان استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و حقوق‌دانی برجسته شناخته می‌شود. اما او نه تنها از سابقه تحصیلات بالای حوزوی برخوردار است، که شاگرد طراز اول آیت‌الله خویی محسوب شده و حتماً می‌توان گفت فقیهی جامع‌الشرایط بدون لباس رسمی روحانیت بوده است. نقل است وقتی آیت‌الله خویی شنیده که شاگرد سابقش لباس و عمامه را درآورده و به دانشگاه رفته، گریسته است. نظیر گرجی در تاریخ معاصر ایران کم نیستند. افرادی که از حوزه‌های علمیه و مدارس قدیمی شروع کردند و به هر دلیلی لباس آخوندی را درآورده و برای تحصیل و یا تدریس وارد دانشگاه و مدارس جدید شدند.مهدیه خواجویی نویسنده کتاب ، در فصل اول کتاب از صفحه ۸۱ تا ۸۹ به سید جعفر شهیدی، مهدی محقق، عبدالجواد فلاطوری، محمدتقی‌دانش‌پژوه، محمود شهابی، احمد مهدوی دامغانی و عباس زریاب خویی نیز اشاره می‌کند و علل جدایی هر یک از این مشاهیر از حوزه علمیه و درآوردن لباس آخوندی را مرور مختصری می‌کند.

شعارسال: انتشارات سوره مهر چهل و سومین کتاب از مجموعه شخصیت‌های مانای خود را به ابوالقاسم گرجی اختصاص داده است. این کتاب برای آشنایی با سرگذشت یکی از حقوق‌دانان مهم ایران معاصر منبع خوبی برای قدم اول است. مهدیه خواجویی نویسنده کتاب توانسته همه حوادث و رویداد‌های زندگی علمی و فرهنگی ابوالقاسم گرجی را با قلمی روان به نگارش درآورد. گرجی در منظر عمومی به عنوان استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و حقوق‌دانی برجسته شناخته می‌شود. اما او نه تنها از سابقه تحصیلات بالای حوزوی برخوردار است، که شاگرد طراز اول آیت‌الله خویی محسوب شده و حتماً می‌توان گفت فقیهی جامع‌الشرایط بدون لباس رسمی روحانیت بوده است. نقل است وقتی آیت‌الله خویی شنیده که شاگرد سابقش لباس و عمامه را درآورده و به دانشگاه رفته، گریسته است. اما نظیر گرجی در تاریخ معاصر ایران کم نیستند. افرادی که از حوزه‌های علمیه و مدارس قدیمی شروع کردند و به هر دلیلی لباس آخوندی را درآورده و برای تحصیل و یا تدریس وارد دانشگاه و مدارس جدید شدند.

در حاشیه انتشار کتاب جدید سوره مهر از مجموعه شخصیت‌های مانا؛ آخوندهایی که لباس درآوردند

از سید جعفر شهیدی تا سید حسن تقی‌زاده

کار جالب نویسنده کتاب سرگذشت ابوالقاسم گرجی این است که نه تنها به گذار گرجی از حوزه به دانشگاه پرداخته است، بلکه به چند نمونه دیگر از این موارد نیز اشاره کرده است. مهدیه خواجویی در فصل اول کتاب از صفحه ۸۱ تا ۸۹ به سید جعفر شهیدی، مهدی محقق، عبدالجواد فلاطوری، محمدتقی‌دانش‌پژوه، محمود شهابی، احمد مهدوی دامغانی و عباس زریاب خویی نیز اشاره می‌کند و علل جدایی هر یک از این مشاهیر از حوزه علمیه و درآوردن لباس آخوندی را مرور مختصری می‌کند. البته این فهرست را می‌شد تکمیل‌تر کرد و به چهره‌هایی مثل غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز اشاره کرد. در یک نسل قبل‌تر نیز با شخصیت‌هایی نظیر سید حسن تقی‌زاده مواجهیم که لباس آخوندی را درآورده و به مبارزه سیاسی روی آورده است. اما روایت نویسنده کتاب ابوالقاسم گرجی از آخوند‌هایی که لباس درآوردند چگونه روایتی است؟

کار آخوندی بلد نبودم

مهدیه خواجویی نتوانسته به اطلاعات چندانی از علل تصمیم گرجی در بیرون آوردن لباس آخوندی دست پیدا کند. او با اشاره به مکلا شدن گرجی و توضیح مختصری درباره واژه مکلا در برابر واژه معمم، درباره دلیل روی آوردن گرجی به تدریس در دبیرستان می‌نویسد: دلیل این انتخاب برای ما چندان روشن نیست و خود او در مصاحبه‌ها و شرح زندگی خود با اختصار تمام به آن اشاره کرده و به شرح بسنده‌ای از دلایل آن نپرداخته است. تنها اشاره کوتاه او به مهارت نداشتن در امور مذهبی و آیینی روحانیت است و چنین اظهار داشته: «در تهران مشغول تدریس شدم. چون اصلاً بنده عمامه سرم بود. اما هیچ کار آخوندی نمی‌توانستم انجام بدهم. عرضه‌اش را نداشتم والا آن کوچک نبود، من کوچک بودم! نه اهل پیش نمازی بودم نه اهل منبر بودم ولی فقط اهل تدریس بودم.» شاید فضای اجتماعی و طرز نگرش منفی به حوزه‌ها که به گفته در لفافه خودش مملو از تبلیغات سوء بود، تأثیر غیرمستقیمی در این تصمیم وی داشت. (صفحه ۸۱) نویسنده در ادامه گلایه و نصیحت محمدتقی فلسفی از ابوالقاسم گرجی را نیز می‌آورد که به او گفته بود وقتی نان امام زمان را خوردی درست نیست لباس را درآوری!

گسستن از مکتب حوزه؟

خواجویی سپس با اشاره به اینکه گرجی در این تصمیم خود تنها نبوده و افرادی مثل سید جعفر شهیدی و مهدی محقق نیز با درآوردن لباس آخوندی به تدریس دروس عربی و فارسی در دبیرستان‌ها مشغول شدند، به تصمیم بزرگ گرجی در روی آوردن به تحصیل در دانشگاه که پیش چشم حوزویان جالب نبود اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در چشم حوزویان اقدامات این دسته از طلاب و دانش‌آموختگان به چشم گسستن از مکتب حوزه و موجب ناراحتی و ابراز تأسف و در اندک، موارد طعن به این افراد می‌شد.» (صفحه ۸۲) نویسنده برای نمونه به مطلب علی دوانی اشاره می‌کند که ضمن خاطرات خود از کنگره هزاره شیخ طوسی که به مدت پنج روز از ۲۸ اسفند سال ۱۳۴۸ تا ۳ فروردین سال ۱۳۴۹ در دانشگاه مشهد برگزار شد بیان کرده است. مطالبی که هم تلقی روحانیت از افراد را که لباس خود را بیرون می‌آوردند را نشان می‌دهد و هم انتقاد درون‌گروهی جامعه روحانیت به مدیریت امور خودشان.

نویسنده داوری دوانی را به صورت کامل نقل می‌کند: «موضوع دیگری که در کنگره شیخ طوسی موجب کمال تأسف نویسنده بود و شاید دیگران چندان توجهی به آن نداشتند. وجود چند نفر روحانی سابق حوزه‌های علمیه نجف، قم و مشهد و کلاهی‌ها و استادان دانشگاه امروز بود. بعضی از آنها را من در زمانی که عمامه به سر داشتند و در کسوت روحانیت بودند، در نجف و قم دیده بودم و حتی در نجف در مدرسه ما سکونت داشتند؛ ولی خوشبختانه اکثراً وزن علمی خود را حفظ کرده‌اند و در لباس دیگر کار می‌کنند. کسانی را که من می‌شناختم و از سوابق آنها اطلاع داشتم این عده بودند: دکتر ابوالقاسم گرجی امروز (آقا شیخ ابوالقاسم تهرانی دیروز «مدرسه سید» نجف)، دکتر سید جعفر شهیدی (آقاسید جعفر بروجردی «مدرسه بزرگ آخوند» نجف)، دکتر سید علی موسوی بهبهانی (آقا سید علی آقای بهبهانی «مدرسه فیضیه قم»)، دکتر غفرانی (آقا شیخ محمد غفرانی «مدرسه سید» نجف)، جواد تارا، استاد پیر دانشگاه (آقا شیخ جواد تارای چهل سال قبل و طلبه فاضل آن روز نجف)، دکتر محسن شفاهی (روحانی سال‌های پیش) که نمی‌دانم به کدام حوزه علمیه تعلق داشته است، دکتر عبدالجواد فلاطوری (به قول حسین خدیوجم طلبه دیروز مشهد و استاد کنونی دانشگاه کلن آلمان)، دکتر مهدی محقق (آقا شیخ مهدی محقق طلبه فاضل «مدرسه نواب» مشهد)؛ چند نفر دیگر هم بودند که ظاهر آنها، کاشف از سابقه طلبگی بود ولی درست آنها را نشناختم. محمد تقی دانش‌پژوه هم از فکر و کارش پیدا بود که تعلق به مدارس قدیم دارد. آنچه مسلم بود این عده که محصول حوزه‌های علمیه بوده‌اند فعلاً از دسترس ما خارج هستند و بر اثر بی‌سروسامانی دستگاه روحانیت نفع چندانی از وجود آنها عاید روحانیت شیعه حوزه‌های علمی ما نمی‌شود. تأثر خاطر بیشتر من در این بود که ایشان عموماً از طلاب فاضل و لایق بودند ولی به واسطه فقدان کادر رهبری صحیح در سازمان روحانیت که معلوم نیست مسئول کیست، ترک لباس نمودند و اینک در صراط دیگری گام برمی‌دارند. چون جو مناسبی برای نگاهداری آنها وجود نداشت، همگی خلع لباس نمودند و اینک در صراط دیگری گام برمی‌دارند. در میان این عده که من در کنگره دیدم، بیش از همه تغییر شکل دکتر گرجی و دکتر سید جعفر شهیدی مرا متاثر ساخت. بیست و دو سال پیش که من محصل هجده ساله نجف اشرف بودم، این دو تن از فضلای مشهور و با استعداد آن حوزه مقدسه و شاگرد فاضل دو تن از مراجع عالی قدر نجف آیت الله شاهرودی و آیت الله خویی به شمار می‌رفتند. آنچه مایه تأسف و نهایت شگفتی است این است که جامعه روحانیت حوزه‌های علمی ما، نه در اندیشه حفظ ذخایر خود هستند و نه وقتی یکی یا چند تن از آنان ناگزیر به ترک لباس و تغییر شکل شدند، اهمیتی به آن می‌دهند کاری به بزرگان نداریم، لابد گرفتاری‌های گوناگون، فرصت رسیدگی به این کار‌ها را به آنان نمی‌دهد ولی معمولاً بی‌هنران و افراد منفی‌باف که سد راه هر گونه اصلاحات و تغییر وضع و سروسامان بخشیدن به وضع اسف‌بار روحانیت هستند، در این گونه موارد به فلسفه‌بافی و علت‌تراشی می‌پردازند و از جمله اینکه: اگر سعادت داشت در لباس سلسله جلیله اهل علم می‌ماند!» (صفحه ۸۳ و ۸۴ و ۸۵)

غلبه بطله بر طلبه

خواجویی پس از ذکر نقد‌های دوانی به هم‌لباسی‌های گذشته‌اش و همچنین مدیریت امور مربوط به روحانیت، به نقد‌های محمود شهابی که خود از جمله سرآمدان جداشده از مدارس قدیم و پیوستگان به دانشگاه است، می‌پردازد و می‌نویسد: «مشی و روش محمود شهابی نمونه دیگری از دلزدگی از وضع مدارس قدیمه که در آن زمان هنوز نسبت به مدارس جدید بیشتر بود بی‌سامان مدارس قدیمه بود. او از بی‌نظمی و هرج و مرج حاکم بی‌اندازه رنج می‌برد، چه در هر مدرسه تعداد زیادی به نام محصل و طلبه حضور داشتند؛ ولی طالب واقعی علم و درس‌خوان بسیار کم بود و به قول خود اهل مدرسه «بطله» بر «طلبه» غلبه داشت جمعی حجرات مدرسه را خانه و مسکن همیشگی خود قرار داده بودند و در همه درس‌ها شرکت می‌کردند و مزاحم محصلان درس‌خوان بودند. از طرفی متولیان مدارس که اکثر آنان در لباس اهل علم بودند، موقوفات مدارس را حیف و میل می‌کردند و به مصرف واقعی نمی‌رسانیدند. شهابی به هیچ وجه شرکت در این امور را برای خود مفید نمی‌دانست و آنچه را سودمند و مؤثر تشخیص داده بود همان فعالیت در محیط دانشگاه و تربیت و تهذیب و تعلیم دانشجویان و تألیف و تصنیف کتب علمی و فلسفی و دینی بود.» (صفحه ۸۶)

برای فرارفتن از محیط بسته حوزه و ارتباط با نسل جدید

نویسنده برای پایان‌بندی بخشی که به آخوند‌هایی که لباس خود را درآوردند به روایت مهدی محقق از جریان جدیدی از درس‌خوانده‌های حوزه علمیه قدیم اشاره می‌کند و با اذعان به مشی متفاوت و متجددانه موسی صدر، مرتضی مطهری و سید محمد بهشتی در برابر فضای سنت‌زده حوزه‌های علمیه و همچنین شاهد مثال آوردن از محمد جعفر جعفری لنگرودی و احمد مهدوی دامغانی و عبدالجواد فلاطوری می‌نویسد: «این افراد در چند هدف مشترک بودند و آن این بود که خود را از محیط بسته حوزه بیرون کشند و با آنچه در دانشگاه‌ها و مراکز علمی داخلی و خارجی می‌گذرد آشنا گردند و بسنده نکنند بر اینکه فقط در مساجد و منابر برای طیفی خاص از مردم، علم و دانش خود را انتشار دهند بلکه به محیط دانشگاهی راه یابند تا با نسل جدید فراگیری بیشتری داشته باشد.» (صفحه ۸۸) البته مهدیه خواجوی به فهرستی که مهدی محقق نام می‌برد، محمد ابراهیم آیتی دوست و مصاحب گرجی در دانشکده معقول و را نیز می‌افزاید.

بدیهی است پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و حرکت تدریجی حوزه‌های علمیه به سمت نظام سیاسی جدید، رخداد انقلاب فرهنگی با همه تبعات پسینی آن، تاسیس دانشگاه‌های حوزوی نظیر باقرالعلوم (ع) و امام صادق (ع) و از همه مهم‌تر حضور گسترده روحانیت در شئون آموزشی و پرورش جامعه ایران، مسئله ترک لباس از موضوعیت علمی خارج و جای خود را به موضع‌گیری سیاسی داد. از جمله می‌توان به سرنوشت محمد مجتهد شبستری اشاره کرد.

کتاب «ابوالقاسم گرجی» از مجموعه شخصیت‌های مانا، نوشته مهدیه خواجویی در ۲۰۸ صفحه، به همت انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از ایبنا، 11آبان1404، 542436، www.ibna.ir

خبرهای مرتبط
آخرین اخبار
پربازدیدترین