پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۹۱۸۱۶
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۲
گارنيک آساطوريان زاده هفتم مارس ۱۹۵۳ ميلادي است. او که يکي از برجسته‌ترين ايران‌شناسان جهان است در سال ۱۹۷۶ ميلادي از بخش کرُدشناسي شعبه ايران‌شناسي دانشگاه دولتي ايروان فارغ‌التحصيل شد. از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۶ ميلادي دانشجوي دکترا و سپس پژوهشگر انستيتوي خاورشناسي آکادمي علوم شوروي در لنينگراد در رشته فرهنگ و زبان‌هاي باستاني ايران بود. گارنيک آساطوريان در سال ۱۹۸۴ ميلادي به اخذ درجه دکترا از دانشگاه لنينگراد و در سال 1990 ميلادي به اخذ دکتراي عالي از آکادمي علوم شوروي در مسکو نائل شده‌ است.

شعار سال: تأليف کتاب‌ها و مقالات علمي بسيار به زبان‌هاي ارمني، روسي، انگليسي، آلماني، فرانسه، ترکي و کردي، کارنامه علمي پروفسور آساطوريان را وزانت و غنايي ويژه بخشيده است. از ميان کتاب‌هاي منتشرشده ايشان مي‌توان به بافت نژادي ايران، هومبابا: فرهنگ گويش‌هاي مرکزي ايران، تک‌نگاري‌هايي در باب اقوام کرد، لر، تالش و زرتشتيان يزد و همچنين آثاري درباره زبان‌هاي سغدي، پارتي و فارسي ميانه (پهلوي) اشاره کرد. در سال جاري ترجمه دو کتاب ايشان تحت عنوان دين ملک‌طاووس: يزيدي‌ها و جهان معنوي آنها و کردها و خاستگاه آنها توسط انتشارات «فرهامه» در تهران منتشر شد. يکي از تأليفات مهم پروفسور آساطوريان فرهنگ مفصل ريشه‌شناسي زبان فارسي است که در اواخر سال ميلادي جاري در ليدن هلند منتشر خواهد شد. اثر ديگر ايشان تحت عنوان جستارهايي در باب قوم‌شناسي و جاينام‌شناسي سواحل جنوبي درياي کاسپين به زبان روسي نيز به‌زودي به زيور طبع آراسته خواهد شد. پروفسور آساطوريان سردبير مجله بين‌المللي ايران و قفقاز (Iran and the Caucasus) و بنيان‌گذار نشريات ايران‌نامه، آکتاکرديکا و Causaso-Caspica است. پروفسور آساطوريان بنيان‌گذار و سال‌ها رئيس گروه ايران‌شناسي دانشگاه دولتي ايروان بودند و در حال حاضر رياست انستيتوي شرق‌شناسي دانشگاه اسلاوني (روسي ـ ارمني) ‌را بر عهده دارند. حوزه‌هاي پژوهشي پروفسور آساطوريان عبارت‌اند از: فرهنگ ايران باستان؛ زبان‌شناسي تطبيقي، اديان قبل از اسلام ايران؛ متون سغدي، پهلوي، پارتي، کردشناسي (گويش‌هاي کرُدي و نژادشناسي قوم کرُد)؛ عشاير و قبايل ايراني (زازها، گوران‌ها، لرها، بختياري‌ها، تالش‌ها)؛ زرتشتيان ايران (گبرها)؛ مسائل حاد سياسي منطقه‌اي و مردم‌نگاري نژادي؛ فرهنگ عامه (فولکور) و مردم‌شناسي. در ادامه گفت‌وگو با اين ايران‌شناس برجسته تقديم مي‌شود.

ارزيابي شما از روابط ايران و ارمنستان چگونه است؟
روابط ايران و ارمنستان دوستانه و توأم با همکاري است اما اينکه اين همکاري‌ها چه نسبتي با ظرفيت‌ها و امکانات طرفين و الزامات آنها براي تعامل و دوستي دارد، پاسخ بنده اين است که اين نسبت مناسب نيست. يعني با توجه به ظرفيت‌ها و ضرورت‌ها براي سطح بالاي همکاري بين ايران و ارمنستان، آنچه تاکنون شاهد بوده‌ايم، کمتر از سطح انتظار بوده است. ولي اينکه کوتاهي و قصور در زمينه گسترش روابط و همکاري‌هاي دو کشور از طرف ايران است يا ارمنستان، حقيقتش پاسخ را نمي‌دانم. البته فکر نمي‌کنم حجم کم روابط ايران و ارمنستان به سبب وجود کشور جمهوري آذربايجان باشد؛ يعني روابط ايران و جمهوري آذربايجان همکاري‌هاي ايران و ارمنستان را تحت‌الشعاع قرار دهد. به نظر من با توجه به وجود روابط حسنه ايران و ارمنستان و امکانات بالقوه‌اي که در اين زمينه وجود دارد، کوتاهي در افزايش سطح همکاري‌هاي دو کشور بيشتر نتيجه تفاوت در ديدگاه‌ها و سياست‌گذاري‌هاي دو کشور است و جنبه بنيادين ندارد.

به نظر تان تحولات در سطح عالي حاکميتي در ارمنستان چه تأثيري بر مناسبات دو کشور خواهد گذاشت؟
روابط ايران و ارمنستان مستقل از گرايش‌هاي سياسي دولت‌هاي ارمنستان است. تأکيد بر ضرورت بهره‌مندي از روابط مستحکم و همکاري‌هاي جدي با ايران فصل مشترک کليه جريان‌ها و احزاب سياسي ارمنستان فارغ از سليقه‌هاي ملي‌گرايانه، شرق‌گرايانه يا غرب‌گرايانه آنهاست. از اين‌رو تحولات اخير در ارمنستان به هيچ‌وجه تأثيري بر سير روابط تکاملي دو کشور نخواهد گذاشت. حداقل در حال حاضر من اين‌گونه فکر مي‌کنم. هرچند در سياست خارجي و روابط بين‌الملل همه طرف‌ها در پي تحقق منافع خويش هستند و روابط کشورها تابعي از مؤلفه‌هاي هميشه پايدار نيست اما در مناسبات ايران و ارمنستان وجود فرصت‌ها و تهديدهاي مشترک براي دو کشور، زمينه را براي ايجاد و پيشبرد روابطي پايدار و رو به گسترش فراهم کرده است. ظرفيت‌هايي که نبايد از آنها غافل شد. ايران و ارمنستان با تهديدات مشترکي روبه‌رو هستند. پيوندهاي فرهنگي و تاريخي اين دو کشور سرمايه‌هايي واقعي و بسيار ارزشمند هستند. جغرافياي سياسي ارمنستان و ايران نيز بر اهميت اين دو کشور مي‌افزايد. به‌ويژه بايد به مناسبات اقتصادي و علمي و حوزه حمل‌و‌نقل توجه ويژه‌اي شود. روابط ايران و ارمنستان و علايق اين دو کشور نبايد فقط به حوزه سياسي محدود شود؛ براي توسعه و تحکيم روابط نيازمند گسترش و تقويت ارتباطات دو کشور در همه جوانب هستيم.

روابط علمي بين دو کشور يکي از ظرفيت‌هاي بسيار خوب براي کمک به ارتقاي همکاري‌هاي ايران و ارمنستان و بسترسازي براي رشد همه‌جانبه مناسبات است. شما از شاخص‌ترين چهره‌ها در مناسبات علمي دو کشور و احتمالا مؤثرترين فرد در اين حوزه بوده‌ايد. نظر شما درباره روابط علمي ايران و ارمنستان چیست؟
روابط علمي ايران و ارمنستان تاکنون تابعي از همان الگوي حاکم بر ديگر مناسبات في‌مابين بوده است؛ يعني ظرفيت‌هاي بالا در مقابل فعاليت‌ها و دستاوردهاي غير قابل قياس با آن ظرفيت‌ها. من به نوبه خودم در اين حوزه تلاش‌هاي زيادي کرده‌ام. همان‌طورکه اشاره کرديد به‌عنوان يک ايران‌شناس کتاب‌ها و مقالات زيادي در حوزه‌هاي مرتبط با ايران به نگارش درآورده و منتشر کرده‌ام و دانشجويان زيادي نيز تربيت کرده‌ام. همواره نگاهم معطوف به مساعدت به دانشجويان ايراني و کمک به آنها در جهت ارتقاي توانمندي‌هاي علمي‌شان بوده است. در بسياري از موارد دانشجوياني که در رشته‌هاي مرتبط با ايران‌شناسي در ارمنستان تحصيل مي‌کردند، از بنيه علمي مناسب برخوردار نبودند، اما من همواره در راستاي کمک به اين دانشجويان گام برداشته‌ام زيرا اطمينان داشتم که دانشجوي ايراني که در مکتب ايران‌شناسي ارمنستان تحصيل مي‌کند، تصوير واقعي‌تري از پيوندهاي فرهنگي و سياسي دو کشور در ذهنش ترسيم خواهد شد و افق فکري ويژه‌اي نسبت به تهديدهایی که از خارج تماميت ارضي ايران را تهديد مي‌کند به دست خواهد آورد، از اين منظر يکايک اين دانشجويان را فرصتي در جهت ارتقاي روابط و تحکيم پيوندهاي دو کشور مي‌دانستم.
هدف اصلي من علاوه بر آموزش دانشجويان ايراني در رشته‌هاي ذي‌ربط، کمک به شکل‌گيري نگرشي درست، واقع‌بينانه و عيني نسبت به ايران و جايگاه آن در منطقه و جهان بوده است، بااين‌همه بايد بگويم متأسفانه برخي از کارگزاران دستگاه‌هاي علمي ايران هرگز رغبت چنداني به آمدن دانشجويان ايراني به ارمنستان نشان نداده‌اند، بلکه بر عکس تا جايي که من اطلاع دارم گروهي از دانشجوياني را که به تحصيل در دانشگاه‌هاي ارمنستان تمايل داشتند به باکو و کشورهاي ديگر سوق دادند. در ميان کشورهاي همسايه ايران، ارمنستان تنها کشوري است که نه‌تنها از ‌نظر علمي بلکه از نظر فرهنگي و عقيدتي نيز براي پذيرش دانشجويان ايراني واجد شرايط است. جالب اينکه براي منصرف‌کردن متقاضيان از پذيرش در رشته ايران‌شناسي در ارمنستان دلايلي هم ‌آورده‌اند از جمله اينکه فارغ‌التحصيلان کشور ارمنستان بار علمي چنداني ندارند و مدرکي که به آنها داده مي‌شود صوري است و حتي در محافلي شايع شده بود که پايان‌نامه‌هاي تحصيلي را خود دانشجويان نمي‌نويسند! من بارها به اين تهمت‌ها پاسخ داده‌ام ولي لازم مي‌بينم بار ديگر نيز عرض کنم که هرچند به قول روس‌ها اين عزيزان «ستاره از آسمان پايين نمي‌آوردند»، ولي همواره در ميان آنها کساني بوده‌اند که از لحاظ استانداردهاي علمي صلاحيت پذيرش در مقطع دکترا را داشته‌اند و همکاري با اين عزيزان و ارشاد آنها هميشه از افتخارات بنده بوده است. بسياري از دانش‌آموختگان مکتب اين‌جانب درحال‌حاضر به درجات ارزنده‌اي در زمينه‌هاي علمي و فرهنگي و مديريتي رسيده‌اند. از طرفي نماينده مرام و معرفت ايراني بوده‌اند. چند سال پيش نماينده وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ايران در دوره رياست آقاي احمدي‌نژاد در زمان سفر خود به ارمنستان گمان مي‌کردند تمامي دانشجويان ايراني شاغل به تحصيل در ارمنستان - که در آن زمان سه هزار نفر بودند - دانشجويان رشته ايران‌شناسي هستند و از من مي‌پرسيدند چگونه با اين‌همه دانشجو کار مي‌کنم! که در تمام اين 12، 13 سال اخير تعداد دانشجويان ايراني که در مکتب ايران‌شناسي ارمنستان تحت راهنمايي بنده تحصيل مي‌کرده‌اند، بيش از 70 نفر نبوده است که از ميان آنها فقط 40، 45 نفر نائل به دريافت درجه دکترا شده‌اند، آن هم با رنج و زحمت بسيار، زیرا دريافت درجه دکترا در کشور ارمنستان مراحل بوروکراسي و نظارتي بسياري دارد و گذراندن آن براي خارجي‌ها کار دشواري است.

سفير اسبق جمهوري اسلامي ايران در ارمنستان (1385-1379) از حضور بيش از سه‌هزارو 700 دانشجوي ايراني در ارمنستان در ايام سفارت خويش گفته‌اند. اين عدد نشانگر حضور پرشمار دانشجويان ايراني در ارمنستان در گذشته است که اکنون کاهش يافته و گويا به حدود هزار نفر رسيده است. اين درست است؟
رقم دانشجويان در آن دوره بيشتر از اين عددها بود؛ چيزي حدود پنج هزار دانشجوي ايراني در آن سال‌ها در ارمنستان مشغول تحصيل بودند. ولي چنان‌که عرض کردم به دلايلي اين تعداد کاهش يافته است و هم‌اکنون گويا تعداد اين دانشجويان چيزي حدود هزار نفر است؛ البته اين دانشجويان در رشته‌هاي گوناگوني تحصيل مي‌کنند از ايران‌شناسي گرفته تا معماري و هنر و علوم پايه و مهندسي و پزشکي. ولي من طبعا با دانشجويان حوزه ايران‌شناسي سروکار داشته و دارم و بر اين باورم که مکتب ايران‌شناسي ارمنستان که اکنون در دانشگاه اسلاوني (روسي- ارمني) مستقر شده است، ظرفيت‌هاي خوبي براي پذيرش دانشجويان ايراني دارد. البته بايد خاطرنشان کنم که برخي از دانشجويان مستعد ايراني که چه در‌حال‌حاضر و چه در گذشته در ارمنستان مشغول تحصيل بوده‌اند، رساله‌هاي ارزشمندي در حوزه تخصصي خود نگاشته‌اند. درحال‌حاضر نيز در دانشکده شرق‌شناسي دانشگاه اسلاوني (روسي ـ ارمني) دانشجويان خارجي بسياري از کشورهاي هندوستان، ايران، روسيه و اوکراين مشغول نوشتن رساله دکتراي خود هستند. البته تحولات اقتصادي اخير و نوسان قيمت ارز در ايران موجب کاهش شمار دانشجويان ايراني در ارمنستان شده است.

علاوه بر مسائلي مانند مؤلفه‌هاي اقتصادي که موجب کاهش شمار دانشجويان ايراني در ارمنستان شده است، عدم پذيرش مدارک تحصيلي عمده دانشگاه‌هاي ارمنستان توسط وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ايران يکي از دلايل کاهش شمار دانشجويان ايراني شاغل به تحصيل در ارمنستان بوده است؛ نظر شما دراین‌باره چيست؟
همين‌طور است. هرچند دانشگاه‌هاي ارمنستان در برخي رشته‌ها استانداردهاي لازم را ندارند اما در مقابل رشته‌هاي بسياري هستند که از سطح مطلوبي برخوردارند. به‌غیراز شرق‌شناسی_ به‌ويژه ايران‌شناسي_ رشته‌هاي زبان روسي، زبان ارمني، هنر، معماري و موسيقي و برخي گرايش‌هاي علوم پايه و رشته‌هاي فني نيز از استانداردهاي بالايي برخوردارند اما نحوه ارزشيابي مدارک دانشگاه‌هاي خارجي در وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ايران سبب شده است که دانشجويان ايراني از تحصيل در اين رشته‌ها منصرف شوند. جاي تعجب است که وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ايران تمامي رشته‌هاي يک دانشگاه خارجي را به‌صورت کلي ارزيابي مي‌کند و هيچ تفاوتي بين رشته‌هاي مختلف قائل نمي‌شود. برای مثال انستيتوي شرق‌شناسي دانشگاه اسلاوني (روسي ـ ارمني) که رياست آن‌ هم‌اکنون بر عهده بنده است، يکي از نهادهايي است که داراي استانداردهاي تحصيلي و پژوهشي در سطح بين‌المللي است، شما در زمينه شرق‌شناسي، به ندرت دانشگاهي را در کشورهاي مشترک‌المنافع، اروپاي شرقي و حتي اروپاي غربي مي‌بينيد که داراي مجله‌ بين‌المللي ISI باشد که در Scopus و Index Islamicus و Web of Science و ديگر ايندکس‌ها نمايه شود و در ضمن ضريب تأثير (impact factor) بسيار بالا نيز داشته باشد. علاوه بر اين دانشگاه اسلاوني (روسي ـ ارمني) در برخي ديگر از رشته‌ها نيز بسيار برجسته است. به نظر من وزارت علوم جمهوري اسلامي ايران بايد در شيوه ارزشيابي مدارک تجديدنظر کند و دانشگاه‌ها را بر اساس دانشکده‌ها و رشته‌ها مورد ارزيابي قرار دهد.
علاوه بر اين مکتب ايران‌شناسي ما در دانشگاه اسلاوني به مطالعه و تدريس خرده‌فرهنگ‌هاي ايراني از جمله کردشناسي، بلوچ‌شناسي، تالش‌شناسي و آس‌شناسي توجه خاصي دارد که اين ويژگي نيز به نوبه خود در جهان منحصر‌به‌فرد است.
به‌هرحال فکر مي‌کنم وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ايران در زمينه تأييد مدارک بايد رويکردي گزينشي اتخاذ کند؛ به اين معني که درباره برخي دانشگاه‌ها تمامي رشته‌ها، از برخي دانشگاه‌ها تنها يک رشته و از برخي دانشگاه‌هاي ديگر هيچ رشته‌اي پذيرفته نشود. به نظر بنده بايد براي تأييد يا عدم تأييد يک رشته يا يک دانشگاه هيئتي از صاحب‌نظران ايراني ظرفيت آن رشته يا رشته‌هاي دانشگاهي را بررسي کنند و نظر خود را اعلام کنند.
البته در دنياي امروز نيازي هم به اعزام هيئت نيست؛ کافي است که رشته‌ها و دپارتمان‌هاي موردنظر را در دنياي مجازي مورد مطالعه قرار داد تا مشخص شود در هر دپارتمان چه استاداني تدريس مي‌کنند؟ از چه پشتوانه علمي برخوردار هستند؟ چه تأليفات و دستاوردهاي علمي‌اي دارند و اصولا چه نقشي در تحولات رشته خود داشته و دارند.... چطور مي‌توان مدارک تحصيلي نهادي را که داراي استادان برجسته بين‌المللي است و نقش مؤثري در سياست‌گذاري‌هاي ايران‌شناسي و شرق‌شناسي در سطح جهاني دارد، نپذيرفت؟! سواي آن بايد خدمت شما عرض کنم که در تمام موارد تأييد مدرک يا عدم تأييد آن براي متقاضيان نقش اول را ايفا نمي‌کند؛ بسياري از دانشجويان ايراني بنده اصلا احتياجي به تأييد مدرک در ايران نداشته‌اند، زيرا يا در خارج زندگي مي‌کرده‌اند يا در ايران شغل دولتي نداشته‌اند؛ يعني هدف همه که استفاده از مزاياي درجه دکترا نيست؛ انگيزه اين عزيزان فقط کسب علم بوده و هست نه گرفتن مدرک. به علاوه ايران‌شناسي که مديريت يا علوم سياسي نيست که با درجه علمي بتوان به نوايي رسيد بلکه فقط ايثارگري است، فقط زحمت و کار شبانه‌روزي بدون استراحت و تعطيلي است تا آخر عمر. نه مي‌توان از اين طريق ميليونر شد و نه مي‌توان جاه و منزلت يافت؛ تنها جاه و منزلت يک عالم به‌ويژه يک ايران‌شناس و شرق‌شناس، احترام همکاران و هم‌مسلکان خويش و قوم و ملت خويش است؛ هر مدرکي هم که داشته باشيد، از هر دانشگاه معتبر جهان حتي با تأييديه سازمان ملل، اگر توشه‌اي در انبان نداشته باشيد، هيچ‌جا شما را راه نمي‌دهند.
در اينجا لازم مي‌بينم به پديده‌اي که بيشتر خاص کشورهاي مشترک‌المنافع، از جمله ارمنستان است اشاره کنم و آن چيزي نيست جز پيداشدن گروه‌ها و افرادي که به غير از سخن‌پراکني و تبليغات اينترنتي و فيس‌بوکي توخالي براي جذب دانشجويان خارجي چيزي در انبان ندارند. متأسفانه برخي در ايران متوجه اين شارلاتان‌بازي‌ها نمي‌شوند، ولي بايد توجه داشت که سرسري‌گذشتن از اين‌گونه مسائل بسيار خطرناک است؛ مثلا زبان‌هايي را در رزومه علمي و سايت‌هاي خويش درج مي‌کنند که حتي خطشان را نمي‌دانند (به‌عنوان نمونه زبان پهلوي) يا در تعريف به‌اصطلاح «دستاوردهاي» خويش گزافه‌گويي‌ مي‌کنند. درحالي‌که خوشبختانه در جهان کنوني پي‌بردن به ماهيت پوچ چنين پديده‌هايي دشوار نيست، کافي است به اينترنت مراجعه کنيم و سوابق علمي افراد يا گروه‌هايي را که چنين تبليغاتي را منتشر مي‌کنند بررسي کنيم، آن‌گاه روشن خواهد شد که چيزي در چنته دارند يا نه! درواقع به نظر بنده اين يکي از نتايج جهاني‌شدن يا گلوباليسم است که در آن جهان مجازي دارد به تدريج جاي جهان واقعي را می‌گیرد: همه‌چیز دارد مجازی می‌شود، هم علم، هم معرفت و هم مرام و در این دنیای توهمی گاه‌گاهی واقعیت قربانی توهم و فشار رسانه‌ای می‌شود. به این مقوله باید بسیار جدی نگریست. مسئله دیگر در رابطه با لوث‌شدن مؤلفه‌های علمی در جامعه ایران است که به روند ارزیابی عینی پدیده‌های علمی؛ چه در ایران و چه در خارج از ایران لطمه شدیدی وارد می‌کند؛ مثلا همین خطاب عنوان «استاد» به برخی از پژوهشگران خارجی که در عمر خویش کاری به‌جز آموختن زبان فارسی و سرهم‌بندی یکی، دو مقاله نکرده‌اند مثال بارز این پدیده است. صادقانه بگویم من خود را استاد نمی‌دانم و در مورد خویش همواره این صفت را نوعی اغراق تصور کرده‌ام. در ذهن من تنها کسروی‌تبریزی، نفیسی و فروزانفر استادند، تقی‌زاده و هنینگ استادند، مینورسکی و گرشویچ استادند، نه هر مدرس زبان فارسی یا فعال جهان مجازی که از خارج به ایران می‌آید و درباره خود و اطرافیانش گزافه‌گویی می‌کند! درواقع با این عمل شاخصه‌های اصلی ارزیابی علم و معرفت دچار تحریف می‌شوند.
جناب آقای پروفسور آساطوریان، همان‌طور که مطلعید، بیشتر دانشجویان ایرانی که دانشگاه‌های کشورهای همسایه، از جمله ارمنستان را برای تحصیل انتخاب می‌کنند از دانشجویان برتر و نخبه ایرانی نیستند، اما چنان‌که اشاره فرمودید، در میان آنها افراد جدی و علاقه‌مند نیز حضور دارند. در این بین یک مشکل کلی وجود دارد و آن‌ هم فراگیری زبان ارمنی است. آیا به نظر حضرت‌عالی می‌توان دراین‌باره تسهیلاتی فراهم آورد؟ مثلا چنان‌که در ایران دانشجویان خارجی در بدو ورود به ایران برای تحصیل، از دوره‌های فراگیری زبان فارسی در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) قزوین یا دوره‌های مؤسسه دهخدا یا بنیاد سعدی بهره‌مند می‌شوند.
در دانشگاه اسلاونی ایروان برای همه دانشجویان خارجی دوره‌های دوساله زبان‌های ارمنی، روسی و انگلیسی وجود دارد که دانشجویان موظف به گذراندن این دوره‌ها هستند وگرنه نمی‌توانند از رساله خود دفاع کنند. البته یادگیری یک زبان خارجی بیش از هر چیزی وابسته به علاقه و کوشش و پیگیری خود دانشجو است. من کسانی را می‌شناسم که بیش از 10 سال در ارمنستان، روسیه یا آلمان زندگی کرده‌اند، ولی هنوز زبان ارمنی، روسی یا آلمانی را آنچنان‌که بایدوشاید نیاموخته‌اند. واقعیت این است که ما در دانشگاه اسلاونی (روسی ـ ارمنی) امکانات خوبی برای آموزش زبان‌های ارمنی و روسی داریم که این برای دانشجوی ایرانی یک فرصت است. در هر صورت در دانشگاه ما فراگرفتن زبان ارمنی یا روسی از الزامات است.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 7 اسفند 97، شماره: 3376


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین