شعار سال: عادت دارم که در زمان ناهار یا شام به موسیقی یا شعر یا پادکست گوش کنم. شاملو داشت برای هزارمین بار میخواند:
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت میدارم
...
و بعد من ماندم و هزار حسرت.
همان موقع رفتم سراغ مجموعه اشعار شاملو. کتاب حجیمی است. باز که میکنم افسوس مینشیند بر دلم. به سونیا میگویم چرا نمیتوانیم همه اشعار این کتاب حجیم را با صدای خودش بشنویم؟
شاملو را فقط باصدای خودش میتوانم گوش کنم. انگار تنها شاعر است که قدر واژههایش را میداند. قدر تک تک واژگانی که ساخته است. به «شیرآهنکوهمردی» فکر میکنم که اگر خودش نخوانده بود چقدر برایم سخت بود خواندنش. چقدر سخت بود حدسزدن چنین واژهای؛ به «مهدی رضایی» و تیرباراناش در سپیدهدم در میدان تیر چیتگر.
بعد فکر را رها میکنم و دل میبندم به امید فناوریها. به هوش_مصنوعی فکر میکنم. به هوش مصنوعی که چند سال دیگر با صدای شاملو میتواند شبیهسازی کند صدایش و خواندش را، برای شعرهایی که او نخواند.
به صدای شاملو فکر میکنم، وقتی کسی آشنا به شعر او شروع میکند به خواندن شعرهایش، با همان احساس و با همان دقت به واژگان. به هوش مصنوعی فکر میکنم وقتی صدای خواننده را به صدای شاملو بازمیگرداند؛ تغییری رهاییبخش.
وقتی هوش مصنوعی کمک میکند به نشاندن صدای شاملو بر صدای خواننده اشعارش. فکر میکنم به صدایی که هوش مصنوعی با استرسها و فشارها بر واژهها بار میکند؛ تاکیدهایی واژهشناسانه که مینشیند بر صدای خواننده اشعار.
فکر میکنم به همین چند سال دیگر، سالهای که دور نیست، سالهایی که دیر نیست و من میشنوم شعرهای نخوانده شاملو را با صدای شاملو.
فکر میکنم به روزی که مینویسم: آقای شاملو، ما شعرهای نخوانده شما را میشنویم. آقای شاملو ما صدای قلب شما را میشنویم.
حالا برمیگردم به صدای او و مینوشم چایی را که منتظر مانده بود تا شام تمام شود.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از آینده مشترک