شعار سال: شاه عباس فرمانروایی توانمند بود که به اندازهی کافی در علل و اسباب انحطاط و زوال فرمانروایی صفویان اندیشیده بود و از آنجا که پرورش یافتهی حرمسرا و دولتخانه نبود و از خراسان اوضاع نابسامان کشور را نظاره کرده بود، با پشتوانهی اندیشهای منسجم دربارهی سرشت فرمانروایی خودکامه بر تخت سلطنت نشست
یکی از عمدهترین اسباب انحطاط فرمانروایی صفویان وجودِ سران و سرداران قزلباش بود که مانعی برای تثبیت اقتدار پادشاهی نیرومند و یگانه بهشمار میآمدند و از اینرو نخستین گام، از میان برداشتن همهی کسانی بود که میتوانستند برای قدرت مطلق پادشاه تهدیدی بهشمار آیند و مانعی در راه سیاستهای او باشند.
پیش از بر تخت نشستن شاه عباس بزرگ، ایران به نوعی حکومت ملوک الطوایف تبدیل شده بود و حتی از زمانِ فرمانروایی بنیادگذار سلسلهی صفوی، سران و سرداران قزلباش توانسته بودند بر بخشهایی از کشور چیره شده و به نوعی حکومتهای مستقل قبیلهای تشکیل دهند.
این وضع، پس از برتخت نشستن شاه طهماسب نیز ادامه پیدا کرد و کار مداخلهی آنان به جایی رسید که به خود جرئت دادند در زمان شاهمحمد همسر او را به قتل رسانند و بسیاری از امور کشوری و لشکری را بهدست گیرند. شاه عباس، که از الزامات فرمانروایی خودکامه آگاهی ژرفی پیدا کرده بود، با مسلط شدن بر کارها و تثبیت بنیان فرمانروایی خود، بهتدریج، قاتلان مادر خود را از میان برداشت و، آنگاه، سران قزلباش را از کارهای مهم برکنار و بر عناصر ایرانی یا «تاجیک» تکیه کرد.
سپس، دو گروه سپاه منظم ترتیب داد که یکی از غلامان گرجی، چرکس، ارمنی و دیگر افراد غیر مسلمان، و سپاه دیگر از تاجیکان فراهم آمده بود و این هر دو گروه به توپ و تفنگ مجهز شده بودند. با این اقدام مناسب و به جای شاه عباس، از سویی، خطر سرکشی و نافرمانیِ سران قزلباش، که تا آن زمان بسیار توانمند بودند، کمتر شد و از سوی دیگر این سپاه منظم در مقایسه با نیروی چریکی قزلباش از کارآیی بیشتری برخوردار بود.
فلسفی مینویسد: «شاه عباس برای آنکه از قلمرو حکومتهای مستقل سران قزلباش در سرزمین ایران حکومتی واحد بهوجود آوَرَد، ایران را مانند کشور بیگانهای فتح کرد و منظور خویش را با درهم شکستن قدرت نظامی و سیاسی سران طوایف و خاندانهای کهنسال انجام داد.
در زمان او، طبقهی اشراف، یعنی کسانی که به اصل و نسب و حکومتهای موروثی خود میبالیدند، منقرض شد و احترام و شخصیت بر بنیان لیاقت و کاردانی و شایستگی قرار گرفت. از ویژگیهای اخلاقی شاه عباس این بود که او، مانند بیشتر شاهان دوران خود در حرمسرای شاهی نبالیده و نزد خواجهسرایان آموزش نیافته بود.
دوری او از حرمسرا موجب شد تا به دور از کانون قدرت سیاسی به تاملی ژرف در سرشت آن بپردازد و، بدینسان، شاه عباس از شرایط حساس ایرانزمین و جایگاه «استراتژیکی» آن بهعنوان پلی میان شرق و غرب و مقام آن در میان کشورهای اسلامی آگاهی پیدا کرده بود.
این آگاهی از شرایط و تامل در سرشت قدرت سیاسیِ خودکامه و شیوهی فرمانروایی ایرانیان، او را به راهی میراند که نظریه پردازانی مانند خواجه نظامالملک طوسی هموار کرده بودند و، از اینرو، اصلاحاتی را که شاه عباس در نظام حکومتی و سامان سیاسی کشور وارد کرد، از بسیاری جهات، یادآور رهنمودهای خواجه در عصر سلجوقیان بود.
تشکیل ارتشی از سپاهیان منظم و اقوام گوناگون، گُماشتن مُنهیان و خبرچینان برای آگاهی یافتن از همهی اتفاقات همهی ایالتهای کشور، بهعنوان مثال، از جمله اصلاحاتی بود که شاه عباس با اقتدای به سنت سلطنت دورهی اسلامی بهعمل آورد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از کارخانه دار، تاریخ انتشار:۲۹ آذر ۱۴۰۰، www.karkhanedar.com