به بالا نگاه نکن، کمدی آخرالزمانی است، که با روایتی کنایه آمیز حماقتها، بی عقلیها و خودخواهیهای بشری را به تصویر میکشد. منفعت طلبی و شادی اجباری که تکنولوژی القا کرده سرآخر بشر را نابود میسازد و در خلال روایت، شیوههای مدیریت جهان توسط سرمایه داران و سیاستمداران با ابزار رسانه را مورد تمسخر قرار داده، شاید تلاش دارد هشداری به مخاطب عامش دهد که به راحتی تحت تاثیر این جریان قرار نگیرند.
شعار سال: کمدی آخرالزمانی «به بالا نگاه نکن»، محصول نتفلیکس در سال ۲۰۲۱ روایت کشمکشی است میان دانشمندان که از مردم میخواهند به بالا نگاه کنند تا خطری که در انتظارشان است را ببینند با سیاستمداران، صاحبان سرمایه و بخشی از رسانه که با شعار «به بالا نگاه نکن» از آنان میخواهند که به حرف دانشمندان توجهی نکنند و عجیب است که بخش قابل توجهی از عامه مردم از این شعار حمایت میکنند و به اخطار دانشمندان وقعی نمینهند. فیلمساز با شوخیهای سرگرم کننده و خلق شخصیتهایی بر اساس واقعیت، ارتباط نزدیکی با مخاطب برقرار نموده با نگاهی انتقادی، به وقایع اخیر آمریکا اشاره دارد. واکنش سیاستمداران، صاحبان کمپانیهای بزرگ، رسانهها و عامه مردم به یک کشف مهم علمی آینه تمام نمایی است از آنچه با هنجارها و ارزشهای جامعه امروزی در جهان اتفاق میافتد. فیلم در ضمن از استاندارد جدید مبنی بر تنوع قومیتی جنسیتی سنی تبعیت میکند؛ رئیس جمهور آمریکا زن است، مسئول حفاظت سیاره در ناسا آفریقایی تبار است و تیم دانشمندان شامل یک مرد سفید و یک زن جوان است تا در کنار جلب آراء عمومی، انتظارات تبعیض مثبت آکادمی اسکار را نیز برآورده سازد.
حادثه محرک فیلم بسیار زود اتفاق میافتد. یک تیم پژوهشی در دانشگاه میشیگان متوجه شهاب سنگی عظیم میشوند که به زودی با زمین برخورد میکند و با تایید محاسباتشان از ناسا این باور تلخ را میپذیرند که فاجعهای در راه است و شادی دانشجوی دکترا و استادش (با بازی دی کاپریو) از کشف یک شهاب سنگ خیلی سریع بدل به وحشتی بزرگ از زوال میشود. در ادامه فیلم، نحوه برخورد رسانه ها، سیاستمداران و عامه مردم با این واقعیت را شاهدیم که کنایهای است از تمامی برخوردهای غیرمنطقی، منفعتطلبانه و احساساتی که جهان در بزنگاه حوادث تجربهشان کرده است.
استاد نجوم و دانشجویش برای پیگیری موضوع شهاب سنگ همراه با نماینده ناسا به کاخ سفید احضار میشوند. کیت، دختر دانشجوی جوان، در مواجهه با دنیای سیاست نخستین شوک را در زمان انتظار در کاخ سفید دریافت میکند. مسئول معرفیشان به رئیس جمهور ژنرالی از پنتاگون است که برایشان آب و اسنک میآورد و عنوان میکند که سهم هرکسی ده دلار میشود. وقتی که انتظار طولانی می شود ژنرال کارش را بهانه میکند و تنهایشان میگذارد. کیت با مراجعه برای خرید بطری آب متوجه میشود که این مواد رایگان بودند! کیت تا مدتها این مسئله را فراموش نمیکند و برایش قابل باور نیست که چنین رفتاری از ژنرالی در آن جایگاه سر زده باشد. اتفاقی که هر روزه برای مردم عادی در جهان میافتد؛ توسط مقاماتی، که قرار است حافظ منافعشان باشند، دائما مورد سواستفاده قرار میگیرند و هر بار هم متحیر میشوند.
نمایندگان علم، در انتظار برای افشای سر عظیم و دهشتناکی که کشف کردهاند پشت درهای بسته منتظر میمانند در حالی که هیچ کس از نابودی قریبالوقع مطلع نیست. سیاستمداران کاخ سفید درگیر خبر رسوایی جنسی کاندیدای دیوان عالی هستند و به نتایج انتخابات میان دوره بیشتر اهمیت میدهند تا اخطار دانشمندان مبنی بر نیستی جهان. رئیس جمهور همچون بسیاری از مسئولین خودمحوربین، در جلسه ملاقات بیشتر از مسائل شخصی خودش حرف میزند تا واقعیت مهیبی که در پیش است؛ بنابراین آنان تصمیم میگیرند که همه چیز را توسط رسانهها به گوش مردم برسانند.
این نکته که در دنیای سیاست منافع عدهای قلیل بر منفعت جمعی رجحان داده میشود بر کسی پوشیده نیست. اما گاه این رفتار فجایعی عظیمتر از آنچه پیش بینی میشود به بار خواهد آورد. انکار و نادیده انگاشتن هشدار دانشمندان درخصوص خطر نابودی زمین، پیش از هر چیز یادآور رفتار غیرعقلانی تیم ترامپ در خروج از معاهده پاریس است؛ و فیلم پر است از نمایههایی از این دست همچون خانم رئیسجمهور بلوند با بازی مریل استریپ که یادآور هیلاری کلینتون است. حضور پسر رئیسجمهور به عنوان رئیس دفترش هم بیننده را به یاد مسئولیتهای اجرایی داماد ترامپ میاندازد. کمپانی بَش [۱]و مدیرعامل قدرتمندش که سعی در کنترل دنیا از تصمیمات رئیس جمهور آمریکا تا احساسات شخصی مردم را دارد، میتواند تداعیگر زاکربرگ، ایلان ماسک یا دیوید جابز باشد. توافق بین المللی پاریس به سال ۲۰۱۵ بر این اساس انجام شد که فعالیتهایی که تاثیر منفی بر اقلیم دارند توسط دولتها کنترل شده و کاهش یابد. آمریکا در سال ۲۰۱۷ اعلام کرد که رسما از معاهده پاریس خارج خواهد شد و رئیس جمهورش اعلام کرد که تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین را باور ندارد. در حالی که مخالفانش بر این باور بودند که وی به دنبال تامین منافع اقتصادی کوتاه مدت برای خود و پشتیبانان مالی اش است (۲). علاوه بر این در مواجهه با ویروس کرونا نیز همین سناریو تکرار شده انکار خطر ویروس و پاندمی جهانی، تلفات بسیاری در آمریکا به جای گذاشت. گویی ترامپ در یک دوره ریاست جمهوری اش وقت کافی داشت تا با واقعیتهای علمی بسیاری مخالفت علنی نموده و نتیجه اش را هم ببیند.
هنگامی که این دو شخصیت دانشگاهی ناامید از حمایت کاخ سفید، به رسانهها روی میآورند، پیش از شرکت در برنامه تلویزیونی یکی از مدیران تاکید میکند که پروفسور نیاز به آموزش رسانهای دارد و نهایتا هم دختر دانشجو به دلیل بروز احساساتش مبنی بر نگرانی از نابودی بشر توسط بینندگان به استهزا گرفته میشود. در روایت فیلم از رسانه میبینیم که برنامه سازان تلویزیونی بیش از آن که به دنبال انعکاس واقعیت باشند تا چه اندازه به ارقام و اعداد مبتنی بر افزایش مخاطب متکی اند و با خندههای تصنعی و تن صدای ساختگی برای القای حس جذابیت در بینندگان میکوشند.
خبر داغ فضای مجازی و افکار عمومی خبر جدایی زن جوان خوانندهای به نام رایلی با دوست پسرش دی جی چلو است؛ که نهایتا خبر بازگشت مجدد این زوج به هم در شوی تلویزیونی، و خواستگاری پسر از دختر خواننده خبر نابودی جهان را تحتالشعاع قرار میدهد. پس از این که این استاد نجوم و دانشجویش توضیحاتشان را در برنامه زنده تلویزیونی ارائه میدهند، برنامه سازان از ارائه خبر بد چندان راضی به نظر نمیرسند و خبر را جدی نمیگیرند. نهایتا کیت در مقابل دوربینها از کوره در میرود و رو به مردم فریاد میزند «کل کره زمین دارد از بین میرود و همگی مان داریم میمیریم». برخلاف تصور این دانشمندان، بیش از این که مردم تحت تاثیر خبر قرار بگیرند، نظرشان به ظاهر پروفسور و لحن بیان کیت جلب شده است. فیلم به طنز نشان میدهد که وقتی رسانه، سرمایه و سیاست دست به دست هم بدهند چگونه واقعیتی بدیهی و مهم توسط عامه پذیرفته نمیشود و حرف علم به جایی راه نمیبرد.
اضطراب و استرس به عنوان بخشی از غریزه بقای بشری در مواجهه با مخاطرات است تا او را وادار به اقدام حرکتی برای نجات خود سازد. در این داستان اما، بشر قرار است به گونهای تصنعی از استرس دور بماند، خبرهای بد را از فیلتر رسانه، ملایمتر ببیند و حتی برنامه جدیدی توسط ابرکمپانی تکنولوژی ارائه میشود تا استرس را از ندگی انسان محو کند که به ظاهر ایده آل میرسد. این واقعیت تکراری که تکنولوژی، پول و قدرت هیچ یک نمیتواند بشر را شاد کند و کیفیت زندگی احساسی اش را ارتقا بخشد با حضور شخصیت بنیانگذار ابرکمپانی بَش، پیتر، ارائه میشود. او تکنولوژی جدیدی معرفی میکند که میتواند با تشخیص احساسات انسان، زندگی بدون استرسی را برایشان تضمین نماید. وی روی صحنه خطاب به جمعیت اپلیکیشنی برای بهتر شدن حال انسان و غلبه بر غم و استرس معرفی میکند اپلیکیشن حال پیتر را غمگین تشخیص میدهد و برای بهتر شدن حالش به جای مراجعه به درمانگر، ویدیویی جالب برایش پخش میکند که کودکی روی آن شعر میخواند. پیتر میخندد و ظاهرا غم برطرف میشود. اما در همان حال، در پشت صحنه، به دختربچهای که برای تبلیغات آمده و به او ابراز علاقه کرده بی توجهی میکند. او که از زیباییهای زندگی واقعی رو برگردانده گویی در عمل خندهای تصنعی بیش نصیبش نشده و در واقع نگران آمار و ارقام مخاطبانش است. کمپانی بَش، میتواند یادآور فیس بوک، تسلا یا اپل باشد که با سواستفاده از مگادیتاهای خصوصی، اهداف سودجویانه اش را پیش میبرد.
با اتفاقات جدیدی که در حوزه سیاست افتاده، کاخ سفید موضعش را تغییر داده، دانشمندان را مجددا به کاخ احضار نموده، با پذیرش خطر شهاب سنگ، برای از بین بردنش به ناسا دستور اقدام میدهد. تیم سیاستمدارانی که تا دیروز منکر این اتفاق بودند حال از اقداماتشان بهره برداری تبلیغاتی نیز میکنند. حال، رسانهها و متعاقب آن افکار عمومی همگی در انتظار نتیجه اقدامات ناسا برای نجات کره زمین هستند. پیتر وقتی متوجه خبر نزدیک شدن شهاب سنگ غول پیکر میشود، به فکر میافتد عناصر کمیاب روی آن را استخراج کند و ریسک تخریب کل جهان برای تامین منافع کمپانی اش میپذیرد. وی با قدرت پنهانی که در اختیار دارد موشکهای ناسا که به قصد انفجار شهاب سنگ در حال ارسالند را برمیگرداند. این بخش از این کمدی درام یادآور این واقعیت تلخ است که سیاستمداران توسط صاحبان سرمایه هدایت میشوند و رئیس جمهور چارهای جز موافقت با منافع پیتر ندارد. برای آرام کردن افکار عمومی، خطر شهاب سنگ ناچیز شمرده میشود و برخی منکر آن میشوند. حتی پس از این که شهاب در آسمان با چشم غیرمسلح قابل رویت میشود، دولت با شعار «به بالا نگاه نکن» به حامیانش وعده مشاغلی را میدهد که در صورت موفقیت در مهار شهاب سنگ ایجاد خواهد شد. در این کشمکش، دانشمندان با حمایت همان دختر خواننده موفق به جلب بخشی از افکار عمومی میشوند هرچند سودی ندارد و تجهیزات کنترل شهاب سنگ تنها در اختیار چند حکومت قدرتمند جهان است.
پیتر در ارسال موشک ارسالی چین و روسیه اختلال ایجاد میکند و رباتهایش را برای استخراج منابع میفرستد. اما عملیات ابرکمپانی بش که عجولانه و ارزیابی نشده است با شکست مواجه میشود. بدین ترتیب بشر به همین سادگی، تسلیم میشود و حیات روی کره زمین نابود میگردد. از طرفی، پیتر با سفینهای ۲۰۰۰ نفر از انسانها را با خود همراه کرده از زمین خارج میشود تا سیارهای قابل حیات را در فضا پیدا کند.
خانم رئیس جمهو که در زمان خطر حتی پسرش را فراموش کرده، به سرنوشت پیش بینی شده توسط تکنولوژی بَش دچار میشود. پس از نجات از تصادم شهاب سنگ با زمین، او در دنیای جدید توسط موجود ناشناختهای به نام «برانتراک» کشته میشود و یادآور این است که در حالی که با قدرت، پول و تکنولوژی از تمامی این خطرات گذشته نهایتا نجات پیدا نمیکند. سرنوشت پروفسور، اما برخلاف پیشگویی تکنولوژی پیتر رقم میخورد که به او گفته بود در تنهایی میمیرد. پروفسور پیشنهاد فرار با سفینه همراه با تیم پیتر را رد میکند و در حلقه خانواده و دوستانش همراه با سایر موجودات روی زمین آخرین نفس هایش را میکشد. کیت با پسری خیابانی و ساده به نام یول آشنا شده و حال که از تمامی افراد رده بالا ناامید و خسته است با او وارد رابطه میشود. برامسکو در گاردین (۳) بر این باور است که حضور این پسر به عنوان انسانی معصوم، ساده و مذهبی که با خلوص نیت در لحظات خاتمه حیات روی زمین دعا میخواند از لحاظ احساسی بر مخاطب موثر است؛ و دعا خواندنش جمع صمیمانهای را شکل داده که در آخرین دقایق عمرشان دور میز دستهای هم را گرفته اند و این همبستگی انسانی تنها چیزی است که حیات بشر را ارزشمند ساخته و هستی معنا میبخشد.
به بالا نگاه نکن، کمدی آخرالزمانی است، که با روایتی کنایه آمیز حماقتها، بی عقلیها و خودخواهیهای بشری را به تصویر میکشد. منفعت طلبی و شادی اجباری که تکنولوژی القا کرده سرآخر بشر را نابود میسازد و در خلال روایت، شیوههای مدیریت جهان توسط سرمایه داران و سیاستمداران با ابزار رسانه را مورد تمسخر قرار داده، شاید تلاش دارد هشداری به مخاطب عامش دهد که به راحتی تحت تاثیر این جریان قرار نگیرند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از انسان شناسی و فرهنگ، تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۰، anthropologyandculture.com