زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه 100000 سرباز را در نزدیکی مرز اوکراین مستقر می کند یا شی جین پینگ چین به ده ها هواپیمای جنگنده و بمب افکن چینی دستور می دهد تا از منطقه دفاع هوایی تایوان عبور کنند، مقامات، تحلیلگران و مفسران به تقلا می افتند تا دلیلی برای تصمیمات خود بیابند.
ما می پرسیم چرا پوتین و شی اینطور رفتار می کنند؟ چه چیزی باعث می شود آنها تیک بزنند؟ چه ملاحظاتی فرآیند تصمیم گیری آنها را هدایت می کند؟
در عجله خود برای کشف آنچه در حال رخ دادن است، به دنبال این هستیم که انگیزه هایی را به طرف مقابل نسبت دهیم. اختلاف در نزدیکی مرز اوکراین آموزنده است. حتی قبل از اینکه آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحده حمله نظامی روسیه به اوکراین را در اوایل سال جاری پیشبینی کنند، ناظران به دنبال توضیحاتی در پشت اقدام اخیر پوتین بودند. بسیاری از شخصیت یا ایدئولوژی پوتین به عنوان محرک اصلی افزایش نیروها عقب نشینی کردند.
گری کاسپاروف، قهرمان سابق شطرنج جهان در توییتر نوشت: «اوکراین دموکراتیک و شکوفا تهدیدی برای مدل دیکتاتوری پوتین و در نتیجه برای قدرت شخصی او است.
آن اپلبام از آتلانتیک نیز برداشتی مشابه داشت و نوشت: «ایده یک اوکراین شکوفا و دموکراتیک درست در آستانه روسیه برای پوتین شخصاً غیرقابل تحمل است».
کارشناسان تنها کسانی نیستند که از ایدئولوژی به عنوان متغیر اصلی یاد می کنند.
رئیس جمهور جو بایدن نیز تمایل دارد همین کار را انجام دهد. زمانی که بایدن در مورد چین صحبت می کند، اغلب رقابت با بزرگترین قدرت آسیا را از نظر یک مسابقه کینه ایدئولوژیک دسته بندی می کند.
بایدن در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود به عنوان رئیس جمهور گفت: «این نبرد بین سودمندی دموکراسی ها در قرن بیست و یکم و حکومت های استبدادی است. بایدن یک ماه بعد گفت که شی معتقد است که «دموکراسی نمیتواند با چین همگام شود».
اما آیا پوتین و شی واقعاً سیاست خارجی خود را با اصرار برای گسترش باورهای استبدادی خود طراحی می کنند؟
رئالیسم، منطق رفتار تهاجمی چین و روسیه
به نظر من، توضیح محتملتر برای اینکه چرا روسیه و چین به این شکل رفتار میکنند، به این دلیل است که هر دو معتقدند که کشورهای متبوعشان شایستگی بیشتری در سیستم به اصطلاح بینالمللی از آنچه در حال حاضر دارند، دارند. انگیزه آنان چندان تمایل به استبداد یا وسوسه تضعیف و از بین بردن دموکراسی ها در سراسر جهان نیست، بلکه بیشتر تمایل به تقویت و به کارگیری بیشتر قدرت سخت آنهاست.
به عبارت دیگر، رقابت دموکراسی در مقابل استبداد نیست، بلکه رقابت دولت در مقابل دولت است. این مفهومی است که کسانی که در اردوگاه رئالیستی تئوری روابط بین الملل هستند به خوبی درک می کنند.
همانطور که هانس مورگنتا، یکی از برجستهترین رئالیستهای علوم سیاسی، در اثر مهم خود سیاست در میان ملل بیان میکند، رهبران سیاسی «بر اساس منافعی که به عنوان قدرت تعریف میشود، فکر و عمل میکنند».
ورای نیاز غریزی برای حفظ خود، روسیه و چین در درجه اول به این فکر میکنند که موازنه قوا در مناطقشان به نفع منافعشان باشد یا حداقل خصمانه نباشد. تا جایی که سیستم از حالت عادی خارج شود، هر دو کشور تلاش خواهند کرد تا تعادل را تغییر دهند تا امنیت خود را افزایش دهند و موقعیت بهتری نسبت به سایر قدرتها داشته باشند.
دلیل اینکه روسیه نیروهای زیادی را در نزدیکی مرز با اوکراین مستقر می کند، ربطی به ترس پوتین از ظهور یک همسایه دموکراتیک ندارد. در عوض، این باور ریشهدار کرملین را منعکس میکند که همسایه دیگری در مدار امنیتی غرب بسیار نامتعادلکننده است. توازن، در ارزیابی روسیه، از حالت عادی خارج شده و باید اصلاح شود.
هیچ یک از اینها بهانه ای برای اقدامات روسیه و چین نیست. ما به عنوان دموکراتهای متعهد با آرمانها و ارزشها، متوجه میشویم که قدرت بزرگتری که امنیت قدرت کوچکتر را تهدید میکند محصول فرعی سیاستهای قرن 19 یا 20 یا چیزی کاملاً بیگانه در عصری از قوانین، معاهدات و اصطلاحات است. قوانین جاده."
همه پیشرفتهای شگفتانگیز در فناوری، سلامت، نوآوری انسانی و طول عمر را جمع کنید، و آنچه به دست میآورید دنیای قرن بیست و یکمی است که هنوز تحت سلطه دولتهای منفعتخواه است که همگی در تلاشی بیپایان برای قدرت، ثروت و امنیت هستند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازپایگاه خبری اقتصاد نیوز ، تاریخ انتشار: 27دی 1400، کدخبر:468325 ، www.eghtesadnews.com