شعارسال: رحیم مؤذنزاده فرزند کریم (نخستین موذن رادیویی ایران) برادر سلیم موذن زاده، ۱ مهر ۱۳۰۴ در اردبیل متولد شد. از جد او، فرج مؤذن، به عنوان قدیمیترین مؤذن شناخته شده در ایران نام برده میشود. رحیم، در کودکی به مکتبخانه رفت و تحت نظر «میرزا عزیز»، قرآن و دستگاههای موسیقی ایرانی را فراگرفت. او پس از فراگیری اصول آواز و اذانگویی همراه با پدرش، در مسجد اردبیل و گاهی در شهرهای اطراف محل سکونت، به خصوص تالش، به اذانگویی و نوحهخوانی مشغول شد. رحیم اذانگویی و نوحهخوانی و منبری را از شیخ عبدالکریم به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. خودش میگفت که اذانگویی در خانواده آنها، ۱۵۰ سال قدمت دارد و نام فامیل آنها بههمین دلیل موذن شده است؛ «زمانی که آن موقعها در اردبیل شناسنامه میدادند، به تناسب شغل و حرفه، نام خانوادگی انتخاب میکردند. به پدربزرگم هم گفته بودند تو چهکارهای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است».
پس از سکونت پدرش در تهران، رحیم موذنزاده به منظور تحصیل حوزوی، به شهر قم رفت و به فراگیری دروس خارج فقه مشغول شد و ظهرها در حرم فاطمه معصومه اذان میگفت. پدرش، «کریم مؤذنزاده» که نخستین بار در سال ۱۳۲۲ در رادیو اذان گفته بود، در سال ۱۳۲۹ درگذشت. خودش ماجرا را اینگونه تعریف میکند: مرحوم پدرم سال ۱۳۲۲ برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین روند تا ۱۳۲۶ که برنامه سحری را به صورت زنده اجرا میکرد، ادامه داشت.
رحیم از ۲۵ سالگی به تهران رفت تا جای خالی پدرش را پُرکند. در همین سال است که نام خانوادگی او نزد مردم از موذن به موذنزاده اردبیلی تغییر میکند. جعفر موذنزاده اردبیلی - پسر ارشد حاج رحیم تعریف میکند که «وقتی شیخ کریم میمیرد و پدرم به جایش اذان میگوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، زاده اردبیلی را به فامیل پدرم اضافه میکنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، همه فکر کردند که نامخانوادگی پدر من موذنزاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».
ملکه بخششکن (همسر رحیم موذنزاده اردبیلی) نیز تعریف میکند که حاج رحیم، حدود سال ۱۳۳۰ به اردبیل میآید و از او خواستگاری میکند؛ ۴ ماه بود که پدرش فوت کرده بود. ما عروسی کردیم و آمدیم تهران. خانوادههای ما با هم همسایه بودند و ساکن یک محله بودیم.
جعفر موذنزاده اردبیلی میگوید: «سال ۱۳۳۴ پدر به رادیو میرود و از مهندس محبی - مسؤول استودیو ۶ - میخواهد که اذانش را ضبط کنند. ماه رمضان بود و از او میخواهند که برود بعد از افطار برای ضبط بیاید. پدر قبول نمیکند و میگوید الان باید اذانش را ضبط کنند. خودش میگفته آن روز حال خاصی داشته و گویا بهاش الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. خلاصه مسؤولان رادیو قبول میکنند و پدر برای ضبط به استودیو میرود. به گفته خودش، وقتی برای ضبط این اذان به استودیوی رادیو رفته، اذان را در تمام گوشهها امتحان کرده و دیده که جا نمیافتد. همانطور که میدانید دستگاه بیات ترک یک حزن خاصی دارد و پدر هم در همین دستگاه (بیات ترک)، در گوشه روحالارواح، اذان را خواند. میگفت وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایان اذان، در استودیو نبودم».
از سال ۱۳۵۷، دوره گمنامی رحیم موذنزاده اردبیلی آغاز میشود. موذنزاده در برخی مساجد تهران مناجات و نوحه میگفت و هر سال، شبهای عاشورا در مسجد اردبیلیها به منبر میرفت. جز خانواده و دوستان، کمتر کسی از وجود او آگاه بود. پسر بزرگ موذنزاده میگوید: «همه فکر میکردند که پدرم فوت کرده است. هیچکس تا سالها پیگیر نشد که او کجاست و چه میکند. تلویزیون و رادیو اذان او را پخش میکردند و مردم هم این اذان را دوست داشتند، اما هیچکس سراغی از او نمیگرفت». همسر او نیز از وضعیت بد مالی زندگیشان میگوید: «من در خانه مواظب بچهها بودم و او صبح میرفت و شب میآمد. زندگی ما خیلی مشکل بود. بچهها یکییکی به دنیا میآمدند و خرج و مخارج زندگی کفاف نمیداد. کار موذنزاده هم فقط منبر بود و کار دیگری نمیکرد. روزی یک مجلس میرفت و خرج زندگی درنمیآمد».
جعفر (پسر بزرگ رحیم موذن زاده) تعریف میکند که چگونه به زنده بودن حاج رحیم پیمیبرند: «آقای غلامرضایی - مجری تلویزیون - خیلی اذان پدرم را دوست داشت و تعریف میکرد که از هر کس درباره موذنزاده اردبیلی پرسیده، گفتهاند اول انقلاب فوت کرده است. غلامرضایی میگوید یک روز با یک آذریزبان برخورد کردم و از او سراغ موذنزاده را گرفتم و او به من گفت که زنده است». به این ترتیب، پس از ۲۵ سال و در حالی که تنها ۲ سال به پایان عمر او مانده بود، موذنزاده اردبیلی مجددا کشف میشود.
بیماری پدر از سال ۷۴ شروع شد و در سال ۸۴ به اوج رسید. این اواخر، سرطان از مثانه، به کلیه و کبد و ریههایش هم رسیده بود». جعفر تعریف میکند که تنها یکبار از پدر گلهای درباره بیماریاش شنیده است؛ «در تمام مدتی که مریض بود، اصلا گله و شکایت نمیکرد و خیلی آرام بود؛ جز یکبار که به من گفت نمیدانم چرا این مریضی را گرفتهام. آدمی مذهبیای بود و دکترها برای مریضیاش به او سوند بسته بودند. او هم مدام مراقب بود که نجس نشود. فقط این موضوع بود که خیلی ناراحتش میکرد». حاج مهدی سراجزاده - دوست جوان موذنزاده اردبیلی - هم تاکید میکند که این حرف را به او هم گفته است: «یادم هست که در بیمارستان بودیم و ۵ روز مانده بود به رفتنش. تا آنروز حتی یکبار هم ندیده بودم که از وضعیت خود گله کند، اما آنروز دست منرا گرفت و گفت مهدی، چرا من به این روز افتادم و این نوع مریضی نصیبم شد؟ چشمهایش پر از اشک شده بود و من هم گریهام گرفته بود. قبل از اینکه چیزی بگویم، خودش بلافاصله گفت که همهچیز خواست خداست. بعد هم فضا عوض شد و خندید».
رحیم مؤذنزاده، در بهار سال ۱۳۸۴ به دلیل ابتلا به بیماری سرطان مثانه در بیمارستان مدائن تهران بستری شد و در خرداد همان سال درگذشت.
موذن زاده اردبیلی در سال ۱۳۸۴ در قبر پدر مرحوم خود دفن شد و سنگ مزار گرانیتی اولیه، نام هر دو بزرگوار را در خود جای داده است.
در چند سال گذشته، این سنگ مزار با سنگی مرمرین و نقش برجسته عوض شده است. دیوار نگار نه چندان زیبای ترسیم شده بر روی دیوار کناری مزار رحیم موذن زاده اردبیلی با نقش تسبیه، نشان خوبی برای پیدا کردن مزار این عبد صالح خداست.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون