شعارسال: آنچنان که بايد و شايد در ميان روشنفکران و شاعران ِ نوگرا نتوانست راه خود را باز کند اما در ميان مردم عادي کوچه و بازار شعرهايش دهان به دهان گشت. بسياري ياد عاشقيهاي بر بادرفته را با خواندن «بي تو مهتاب شبي باز از آن گوچه گذشتم» در دل زنده نگاه داشتند. شاعري که در ميان مردم قدر ديد و بر صدر نشست. فريدون مشيري در سيام شهريورماه 1305 در شهر تهران ديده به جهان گشود
پدرش ابراهيم مشيري افشار در سال 1275 شمسي در همدان متولد شد و در جواني به تهران آمد و در وزارت پست مشغول به خدمت شد. پدرش نيز از علاقهمندان شعر و شاعري بود به طوري که خواندن اشعار حافظ و فردوسي و سعدي هميشه در خانهشان در جريان بود. فريدون سالهاي اول و دوم تحصيلات ابتدايي را در تهران بود اما به دليل ماموريت شغلي پدرش به شهر مشهد رفتند و پس از چند سال دوباره به تهران بازگشتند.مشيري سه سال اول دبيرستان را در دارالفنون گذراند و پس از آن به دبيرستان اديب رفت. خودش در اين زمينه چنين ميگويد: «در سال 1320 كه ايران دچار آشفتگيهايي بود و نيروهاي متفقين از شمال و جنوب به كشور حمله كرده و در ايران بودند ما دوباره به تهران آمديم و من به ادامه تحصيل مشغول شدم. دبيرستان و بعد به دانشگاه رفتم.
با اينكه در همه دوران كودكيام به دليل اينكه شاهد وضع پدرم بودم و از استخدام در ادارات و زندگي كارمندي پرهيز داشتم ولي مشكلات خانوادگي و بيماري مادرم و مسائل ديگر سبب شد كه من در سن 18 سالگي در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شوم و اين كار 33 سال ادامه يافت. در همين زمينه شعري هم دارم با عنوان عمر ويران» مادر فريدون که اعظمالسلطنه نام داشت نيز به شعر و شاعري علاقهمند بود و گاهي نيز شعر ميسرود.
فريدون مشيري در آموزشگاه فني وزارت پست مشغول به تحصيل شد. روزها کار ميکرد و شبها به ادامهي تحصيل ميپرداخت. در همين زمان نيز فريدون مشيري کار مطبوعاتي نيز ميکرد و در برخي مجلات به خبرنگاري و نويسندگي مشغول بود. فريدون مشيري از آنجا که به ادبيات علاقهمند بود در رشتهي ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت اما ادامهي تحصيلاتش به دليل مشغلهي کاري زياد با مشکل مواجه شد.
هر طور بود مشيري کار در مطبوعات را ادامه داد و از سال 1332 تا سال 1351 مسئول صفحهي شعر و ادب مجلهي روشنفکر بود که بعدها نام هفت تار چنگ بر خود نهاد و در تمام زمينههاي ادبي و فرهنگي فعاليت داشت. بسياري از شاعران معروف ايراني براي اولينبار شعرهايشان را در اين صفحات به علاقهمندان معرفي کردند. فريدون مشيري سرودن شعر را از نوجواني و از زماني آغاز کرد که تنها پانزده سال سن داشت.
اولين شعر مشيري که در پانزده سالگي سروده است شعري است که تحت تاثير شاهنامهخوانيهاي پدر سروده است:
چرا كشور ما شده زيردست
چرا رشته ملک از هم گسست
چرا هر كه آيد ز بيگانگان
پي قتل ايران ببندد ميان
چرا جان ايرانيان شد عزيز
چرا بر ندارد كسي تيغ تيز
برانيد دشمن ز ايران زمين
كه دنيا بود حلقه، ايران نگين
چو از خاتمي اين نگين كم شود
همه ديدهها پر ز شبنم شود
اولين مجموعهي شعر فريدون مشيري «تشنهي طوفان» نام داشت که محمدحسين شهريار و علي دشتي بر آن مقدمه نوشتند. و در سال 1334 منتشر شد. فريدون مشيري در مورد اين مجموعه شعر چنين ميگويد: «چهارپارههايي بود كه گاهي سه مصرع مساوي با يک قطعه كوتاه داشت، و هموزن داشت، هم قافيه و هم معنا. آن زمان چندين نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سايه)، سياوش كسرايي، اخوان ثالث و محمد زهري بودند كه به همين سبک شعر ميگفتند و همه از شاعران نامدار شدند، زيرا به شعر گذشته ما بياعتنا نبودند.
اخوانثالث، نادرپور و من به شعر قديم احاطه كامل داشتيم، يعني آثار سعدي، حافظ، رودكي، فردوسي و ... را خوانده بوديم، در مورد آنها بحث ميكرديم و بر آن تكيه ميكرديم.» فريدون مشيري علاوه بر شعر شيفتهي موسيقي نيز بود. او بين سالهاي 1350 تا 1357 در شوراي موسيقي و شعر راديو به کار مشغول بود و به همراه هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني و عماد خراساني در پيوند شعر و موسيقي و هر چه پربار ساختن برنامهي «گلهاي تازه» راديو و تلويزيون نقش به سزايي داشت.
معروفترين اثر مشيري که زبانزد خاص و عام شد «کوچه» نام داشت که در ارديبهشت 1339 در مجلهي «روشنفکر» منتشر شد که بسياري اين شعر را از زيباترين اشعار عاشقانهي فارسي ميشناسند.
«بي تو، مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه که بودم!
در نهانخانهي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آيد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
فريدون مشيري در سال 1333 با اقبال اخوان ازدواج کرد که حاصل اين ازدواج دو فرزند به نامهاي بابک و بهار بوده است. عبدالحسين زرينکوب اديب و منقد ادبي و پژوهشگر در مورد اشعار فريدون مشيري ميگويد که شعر مشيري «بيآنکه بازاري باشد، ساده است» همان که مشيري خود نيز به آن اشاره دارد: «من با زبان شما حرف ميزنم.»
«من از زبان آب، پرنده، نسيم، ماه
با مردم زمانه سخنها سرودهام
من از زبان برگ، درد درخت را
در زير تازيانهي بيداد برق و باد
در پيش چشم مردم عالم گشودهام
من از زبان باران
غمنامهي بلند بسيار خواندهام
تا از زبان صبح، نور اميد را
به شما ارمغان کنم
شبهاي بيستاره، بيدار ماندهام...»
کارهاي مشترک فريدون مشيري و محمدرضا شجريان در خاطرهي جمعي مردم ايران ثبت شده است. «فرياد» يکي از اين کارهاي زيبا و ماندني با صداي محمدرضا شجريان است. علي دهباشي ميگويد بيش از 27 ترانه بر روي اشعار فريدون مشيري ساخته و يا اجرا شده است.
فريدون مشيري سالها از بيماري رنج برد تا سرانجام در جمعه سوم آبانماه 1379 در سن 74 سالگي در تهران درگذشت.
از آثار فريدون مشيري ميتوان به دفترهاي شعر تشنه طوفان (1340)، ابر و کوچه (1345)،آه باران (1367)، از ديار آشتي (1371)، آواز آن پرنده غمگين (1378) و از دريچهي ماه (1384) اشاره کرد.
شعارسال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از خبرگزاری آریا ،تاریخ انتشار2آبان 96، کد خبر: 120171024114112597، www.aryanews.com