شعار سال: یک توییتر زمستانی؛ درست مانند زمستانهای اینسالها؛ گاهی برف، گاهی باران و گاهی هم گردوغبار یا ریزگرد؛ توییتری که اینروزها پر از کاربران واقعی و غیرواقعی (فیک) است و ما فقط از میان بحثوجدلها میتوانیم بفهمیم که چه موضوعهایی واقعا در زندگی روزمره ما وجود دارند و کدام، غیرواقعیاند!
پاسخها را از بررسی توییتها و انجام گفتوگوهای ویژه پی میگیریم.
هشتگ «براندازم»، «موج آنفلوآنزا و مصرف آنتیبیوتیک»، «ممنوعیت شکار فوک خزری در روسیه» و «آلودگی هوا»، 4تا از موضوعات روز توییتر هستند که اتفاقا یکی از آنها کمی تا قسمتی غیرواقعی است: هشتگ براندازم که اول به سراغ آن میرویم؛ هشتگی که تبدیل به ریزگرد توییتر شد و موجی غبارآلود در توییتر به راه انداخت. یک کاربر محقق امنیت و دسترسی به اینترنت ـ این هشتگ را بررسی کرده و به نتایج جالبی رسیده است. او در حساب توییترش نوشت:
«آمار #براندازم طی 2هفته گذشته:
تعداد توییت: 91/900
تعداد ریتوییت: 71/400
تعداد ریپلای: 4/200
نکته مهم: از هر ۱۰حساب فعال، به طور متوسط ۵حساب، بات (برنامهای نرمافزاری که بهطور خودکار میتواند فعالیتهای تعریفشده توسط طراحانش را در توییتر انجام دهد) است.
بعد از ایران، اتریش، سوئیس، سوئد، هلند، آلمان و کانادا بیشترین بحث را با این هشتگ داشتند».
با این کاربر در این باره بیشتر گفتوگو کردهایم:
درباره بات توییتری و هشتگ براندازم توضیح دهید.
نکته اول این است که این هشتگ اساسا در توییتر در هیچ سطحی ترند یا داغ نشد. روی این هشتگ به صورت سازمانیافته کار شده بود و من با توجه به شواهدی که میبینم، با اطمینان بالایی میگویم که روند حرکتیاش اصلا طبیعی نبوده است؛ طبیعی به این معنی که خیلیوقتها یک موضوع خبری باعث میشود مردم شروع کنند در موردش صحبتکردن ولی این هشتگ کاملا به صورت سازمانیافته شروع شد و فعالیت کرد.
وقتی اعلام کردید نیمی از کاربرانی که در این هشتگ فعالیت داشتهاند بات بودهاند، چه واکنشی در توییتر دیدید؟
خب متأسفانه به دلیل ضعف دانش، خیلیها متوجه نشدند یا درست نفهمیدند و تعداد زیادی هم از نتیجه، که با افکار و گرایش سیاسیشان سازگار نبود عصبانی شدند و برخوردهای خشن از توهین تا تهدید به اعدام کردند که البته درک میکنم؛ موضوع خیلی حساسی بود و افراد با حقیقتی روبهرو شدند که باورش برایشان سخت بود و باز هم تأکید میکنم ضعف دانش فنی باعث شده بود که از اساس، تصور دیگری در مورد اینترنت، توییتر، بات، موقعیت جغرافیایی و خیلی چیزهای دیگر داشته باشند.
این باتها تا چه حد میتوانند در شبکههای اجتماعی موج به وجود بیاورند؟ (مثالی هست؟ مثلا دخالت روسیه در انتخابات آمریکا یا برگزیت؟)
خب، خیلی زیاد؛ مثلا یکی از این باتها در یک روز ۱۵۰۰ و در روز دیگر ۱۳۰۰ توییت کرده یا یک حساب دیگر در یک روز ۱۰۰۰ و دیگری در همان روز ۷۰۰ توییت داشته که هر کدام با فاصله زمانی مشخصی توییت شدهاند. کاملا روشن است که هیچ انسانی اینقدر بیکار نیست که این میزان توییت منظم و سر ساعت را با فاصله زمانی یکسان منتشر کند. همین رندبودن تعداد توییتها هم نشان از ماشینبودن دارد نه انسانبودن؛ چون کاملا روشن است که برنامهای تعریف شده تا کار از یک نقطه شروع و در یک نقطه، تمام شود.
چطور میشود جلوی این موجهای مصنوعی را گرفت؟
خیلی ساده! باید توییتر را رفعفیلتر کنند. البته هرگز تضمینی وجود ندارد که بشود جلوی چنین کارهایی را گرفت ولی با رفعفیلتر توییتر اولا کاربران بیشتری در آن حضور پیدا خواهند کرد و دوم اینکه توییتر امکانات بیشتری به ایران و زبان فارسی خواهد داد. الان به دلیل فیلترینگ، توییتر واقعا منافعی ندارد که بخواهد امکانات بیشتری به ایران بدهد ولی زمانی که فیلتر نباشد، توییتر میتواند کسبوکاری در ایران داشته باشد و طبیعتا امکانات خیلی بیشتری به ایران و زبان فارسی بدهد؛ چیزی مانند تلگرام؛ میبینیم که وقتی تلگرام فیلتر نیست، داشتن تعداد زیاد کاربر، مدیرانش را وادار کرده که نسبت به ایران، بیتفاوت نباشند.
همینطور مردم خودشان میتوانند موارد مشکوک را گزارش کنند و توییتر بررسی کند؛ دقیقا روندی که درمورد تلگرام هم وجود دارد.
یک کاربر معمولی از کجا بفهمد که یک هشتگ با کاربران واقعی داغ شده یا مصنوعی(بات)؟
بهترین مدرک، مشاهده رفتارش است. وقتی اسم درستی ندارد یا وقتی یک رفتار روتین و مشخص را بدون تغییر، تکرار میکند، مشخص است که یک ماشین در حال کار است و نه یک انسان.
درباره حباب توییتری توضیح میدهید؟
یکی از مشکلات موجود، این است که ما همه، دایره دوستان و دوستانِ دوستان خودمان را میبینیم؛ در حالی که برای تحلیل عمیقتر باید خیلی فراتر از این دایرهها رفت؛ جاهایی که واقعا در حالت عادی دیده نمیشوند و تنها راه، استفاده از ابزارهای تحلیل موجود یا ایجاد ابزار تحلیلیاست. این تقریبا شامل همه شبکههای اجتماعی میشود.
فیلتربودن توییتر چقدر به این موجهای مصنوعی کمک میکند؟
فیلتربودن توییتر نهتنها به چنین اتفاقهایی کمک میکند بلکه منافع کلان ایران را نیز در معرض خطر قرار میدهد. زمانی که توییتر تبدیل به زمین جنگ شده، فیلترکردن توییتر مثل این است که عراق وارد خرمشهر شود و ما اجازه ندهیم سربازهای ایرانی با آنها برخورد کنند.
این آنتیبیوتیکهای بیفایده!
اما در دنیای کاربرهای واقعی توییتر چه میگذرد؟ موج آنفلوآنزا و درگیری با آنتیبیوتیک، یکی از موارد پربحث در توییتر فارسی است:
«یک عدد بیمار با کلبسیلای مقاوم به هر چی که فکرشو بکنید، تو آیسییو ایزوله و بستریه. داره ترسناک میشه همهچی!»
این توییت یکی از کاربران توییتر به نام «سرترالین افعی سرخ» در چند هفته اخیر است؛ درست مقارن با زمانی که موج آنفلوآنزای زمستانی از راه رسیده و بسیاری با تجویز آنتیبیوتیک مواجه هستند.
کاربر سرترالین که خودش یک پزشک است با این توییت، از شیوع یک نمونه آنفلوآنزای مقاوم در مقابل آنتیبیوتیک خبر داده است؛ کاربران دیگر هم نسبت به این خبر واکنش نشان دادهاند؛ خبری که برای بسیاری، چندان خبر عجیبی نبوده است!
کاربر «دکتر تی.جی» نوشته: «حالا هی برن آنتیبیوتیک بخورن». کاربر دیگری (بهنام بانو) نوشته: «یهذره بگو کلبسیلا چیه؛ ما هم بفهمیم چیه که خطرناکه...».
میلاد پاسخ داده: «یک نوع باکتری خطرناک که با مصرف خودسرانه آنتیبیوتیک، مقاوم میشه و بسیار خطرناکه».
اما واقعیت چیست؟ آیا مقاومت به آنتیبیوتیک واقعا به جاهای خطرناک رسیده است؟ آیا مردم به طور سرخود آنتیبیوتیک مصرف میکنند یا این پزشکها هستند که بیش از اندازه آنتیبیوتیک تجویز میکنند؟ همه این سؤالها را در این روزهای سرد زمستانی و آنفلوآنزایی با دکتر بابک قراییمقدم در میان گذاشتهایم:
مقاومت آنتیبیوتیک در ایران در چه حد است؟ مثلا همین مورد کلبسیلا؛ آیا مورد به مورد است یا فراتر؟
این مورد کلبسیلا میتواند خیلی شایع نباشد و به سیستم ایمنی مریض هم بستگی دارد که درست کار میکند یا نه؛ ولی با این موارد نمیشود قضاوت درستی کرد چون ممکن است مریض خاصی باشد. اگر سیستم ایمنی ضعیف باشد، ممکن است بدن نتواند با وجود گرفتن آنتیبیوتیک، با بیماری مقابله کند.
یعنی ربطی به استفاده بیرویه از آنتیبیوتیک ندارد؟
در مورد این باکتری خاص نمیشود قضاوت کرد که به مصرف بیش از اندازه ربط دارد یا نه.
در ایران بیشتر، بیماران به طور خودسرانه آنتیبیوتیک مصرف میکنند یا پزشکان عادت به تجویز دارند؟
هر دوی اینها در مورد کشور ما صدق میکند. حتما شنیدهاید که در بعضی کشورهای خارجی مثل کانادا، پزشک خیلی بهسختی برای بیمار، آنتیبیوتیک تجویز میکند و تا جای ممکن از تجویز آنتیبیوتیک خودداری میکند. ما هم نباید فراموش کنیم که ساخت آنتیبیوتیک، یکی از بزرگترین پیشرفتهای انسان بوده است.
در اوایل قرن بیستم و به همراه واکسیناسیون، آنتیبیوتیک توانست میلیونها نفر را از بیماریهای مختلف در امان بدارد اما به هر حال در بسیاری از موارد، استفاده از آنتیبیوتیک لزومی ندارد و هم مردم و هم بعضی پزشکها به اشتباه از آنتیبیوتیک استفاده میکنند. بیشترین هدف آنتیبیوتیکها باکتریها هستند که دارو باعث کشتهشدن یا توقف رشدشان میشود. آنتیبیوتیکها برای بیماریهای ویروسی، هیچگونه اثری ندارند و حتی با ایجاد عوارض جانبی میتوانند مقاومت بیمار را نسبت به همان بیماری ویروسی هم کمتر کنند. آنتیبیوتیکها اصولا برای ازبینبردن ویروس ساخته نشدهاند. یکی از مواردی که باعث مصرف بیرویه آنتیبیوتیک میشود، تجویز آن است. برای یک سرماخوردگی ساده یا حتی آنفلوآنزا که شدیدترین نوع سرماخوردگیاست، آنتیبیوتیک مؤثر نیست چون عامل بیماری، ویروس است. ما برای بعضی بیمارهای ویروسی، داروهای ضدویروس تجویز میکنیم.
در بعضی سرماخوردگیها بهاصطلاح میگویند عفونت روی ویروس سوار میشود؛ در اینطور موارد باید چهکار کرد؟
بله این اتفاق میافتد ولی این نباید باعث شود که ما از ابتدا برای اینکه عفونت روی ویروس سوار نشود، آنتیبیوتیک تجویز کنیم. این کار اصلا علمی نیست.
خود ما بهعنوان یک آدم عادی از کجا بفهمیم که تجویز آنتیبیوتیک پزشک درست بوده یا نه؟
اولین مسئله این است که باید به پزشک اطمینان داشته باشیم. اگر اطمینان داریم که طبق تجویزش عمل میکنیم و اگر نه، بهتر است دوباره مراجعه نکنیم. به هر حال بهتر است از آن طرف بام هم نیفتیم؛ چون استفادهنکردن از آنتیبیوتیک هم خطرات زیادی دارد؛ بهخصوص برای بچهها که ممکن است منجر به رماتیسم قلبی شود. در برخی مواقع اگر از آنتیبیوتیک در زمان مناسب استفاده نشود، ممکن است بیماری، عوارض خاصی داشته باشد.
شخصی که دچار مقاومت آنتیبیوتیکی میشود، یک میکروب مقاوم از محیط میگیرد یا خودش به دلیل مصرف بیرویه، دچار این مقاومت میشود؟
به چند طریق این مقاومت پیش میآید؛ یکی به علت بیرویه و سرخود مصرفکردن؛ دیگر، به علت نامناسباستفادهکردن. مثلا ممکن است پزشکی برای یک بیمار بهدرستی آنتیبیوتیک تجویز کند اما بیمار، مصرف را نیمهکاره رها کند چون مثلا بهبودی نسبی پیدا کرده و فکر کند بهتر است قبل از اتمام دوره آنتیبیوتیک، آن را قطع کند. همین باعث میشود که میکروبهایی که تعدادشان کم شده ولی هنوز کامل از بین نرفتهاند، دوباره برگردند و این بار نسبت به همان آنتیبیوتیک هم مقاومت نشان دهند؛ چون تعدادی میکروب باقیماندهاند و این باقیماندهها قویترها هستند و همینها رشد میکنند و به آنتیبیوتیک مقاومت نشان میدهند و سیستم ایمنی بدن هم از پسشان برنمیآید. این میکروبهای مقاوم به آنتیبیوتیک میتوانند وارد بدن افراد دیگری هم که آنتیبیوتیکها را بهدرستی و بجا مصرف کردهاند بشوند و در بدن آنها نسبت به آنتیبیوتیک، مقاومت نشان بدهند.
اما مسئله دیگر این است که فقط انسانها مصرفکننده آنتیبیوتیکها نیستند و برای حیوانات هم به دلایل مختلف، بهشدت از آنتیبیوتیک استفاده میشود و این هم میتواند مشکل را صدچندان کند.
راهکار شما به عنوان یک پزشک چیست؟
بهتر است که افراد به طور سرخود از آنتیبیوتیک استفاده نکنند و مصرفشان حتما با تجویز پزشک باشد؛ ضمنا دارو را تا آخر دوره درمان سر ساعت مصرف کنند.
شیرجه فوک خزری در توییتر!
عکسهای دلبرانه فوک خزری یکی دیگر از جذابیتهای اینروزهای توییتر است.
«نجات فوک خزری، نجات دریاچه خزره؛ پیشگیری از نابودی تمام مناطق اطراف این دریاچه و مردمی که تا کیلومترها دورتر از این منطقه زندگی میکنن. نجات فوک خزر نجات یک گونه نیست؛ تلاش برای نجات یک مجموعهست و منافع همه اینها در نهایت به خود انسان برمیگرده؛ انسانی که کمر به نابودی خودش بسته.»
این توییت کاربر سمانه، درباره گونه رو به انقراض فوک خزری در توییتر است. او این را در جواب به این توییت نوشته است: «حالا فوک خزری یه چیزیش بشه به کجای دنیا برمیخوره!؟ خفه کردین ما رو با این فاز محیطزیستی».
سمانه، عضو یک سمن یا سازمان مردمنهاد به نام «مرکز درمانی تحقیقاتی فوک خزری لنیهارت» است که حامی فوک خزری شده و در توییتر توجه کاربران را به این حیوان دوستداشتنی که به خاطر شکار، در حال انقراض است جلب میکند. این سمن وابسته به یک سمن دیگر در کشور هلند است که 50سال پیش توسط لنیهارت تاسیس شده است. این سازمان نه فقط در کشور هلند بلکه در کشورهای دیگر با جلب کمکهای مردمی سعی میکند گونههای رو به انقراض فوکها را نجات دهد. البته هدفشان این است که علم امداد و نجات و حفاظت از فوک را بومی کنند. آنها به نیروهای بومی آموزش میدهند تا بتوانند گروههایی را در هر منطقه مستقر کنند.
هرچند بخش بزرگی از زیستگاه فوک خزری در آبهای ایران واقع است اما هنوز بسیاری نمیدانند که ایران هم فوک دارد. کشور روسیه بهتازگی شکار این حیوان را که بیشتر در آبهای روسیه اتفاق میافتد، ممنوع کرده است. در کشور روسیه تا انتهای سال٢٠١٧ مجوز شکار قانونی به شکارچیان داده میشد اما با تلاش حامیان فوک خزری در منطقه و به لطف تأثیرات مثبت کمپین حمایت از فوک خزری، وزیر محیطزیست کشور روسیه در سال٢٠١٨ شکار این گونه ارزشمند را به مدت یک سال ممنوع اعلام کرد. البته تلاشها برای ممنوعیت دائمی صید فوکها همچنان ادامه دارد؛ به همین مناسبت با مدیر این مرکز، دکتر امیرصیاد شیرازی گفتوگو کردهایم:
توضیح کوتاهی درباره فوک خزری میدهید؟
پژوهشگران در سال2008 متوجه شدند که جمعیت فوک خزری به نسبت 50سال گذشته بهشدت کاهش پیدا کرده؛ یعنی از بیش از یکمیلیون به صدهزار قلاده رسیده است؛ به همین دلیل این موضوع، مورد توجه محققان قرار گرفت و علل این اتفاق، بررسی شد. اگر این علتها را دستهبندی کنیم، میتوانیم مهمترین آنها را آلودگی آبها و کشتار تجاری در قسمتهای شمال دریای خزر (در کشورهایی مثل روسیه و قزاقستان) بدانیم. البته این کار فعلا در قزاقستان قطع شده اما در روسیه با اینکه ممنوع شده همچنان مافیای قدرتمندی مشغول کشتار هستند. با اینکه میزان شکار قانونی هم پایین آمده است اما با این حال، سال گذشته 2هزار مجوز شکار توسط شیلات روسیه به مافیای شکار فروخته شده است. این مسئله مهم است چون در فصل زمستان، فوکها برای تولیدمثل در آن منطقه جمع میشوند و این شکار، به آنها صدمه جدی وارد میکند؛ دلیل دیگر هم بحث کمبود مواد غذاییاست که آن هم به دلیل صید بیرویه انسان اتفاق افتاده است.
همچنین قلمرو زیستی این حیوان ـ بهخصوص در ایران ـ به علت حضور انسان از بین رفته و ما دیگر سالهای سال است که ساحلنشینی فوکها در سواحل ایران را نمیبینیم.
در ایران بیشتر چه عاملی برای فوکها خطر ایجاد کرده است؟
عامل اصلیای که موجب تلفات در ایران میشود، گیرکردن فوکها در تورهای ماهیگیریاست اما با آموزشهایی که در این چند سال به ماهیگیرها دادهایم، خدا را شکر میزان تلفات، خیلی پایین آمده است؛ چون قبلا ماهیگیرها فوکها را میکشتند اما حالا ما در کنار آموزشها اعلام کردهایم که اگر فوکی را زنده تحویل دهند مبلغی را هم برایشان در نظر میگیریم. این مبلغ تنها هدیه و مژدگانی نیست بلکه هزینه تعمیر تورهایی است که فوکها درونش گیر میکنند. ما نمیتوانیم از ماهیگیرها انتظار داشته باشیم با شرایطی که دارند این مبلغ را از جیب خودشان پرداخت کنند؛ هم برای تعمیر تور و هم برای سوختی که برای تحویل فوکها به مراکز درمانی مصرف میکنند. همچنین مبلغی هم بهعنوان مژدگانی برای ماهیگیرها در نظر میگیریم تا آنها را برای نجات این گونه تشویق کنیم.
این هزینهها از کجا تأمین میشود؟
تا سال گذشته تمام هزینهها از طریق کمکهای مردمیای تأمین میشد که به سازمان اصلی در هلند، اهدا میشود. برای کمک به ماهیگیرها و آموزش آنها نیز من و همکاران دیگرم هزینههایی به صورت شخصی داشتهایم. سمنها باید همیشه از طرف نیروهای مردمی تأمین مالی شوند نه از سوی دولتها؛ چون بعدها اگر مشکلی در فعالیتهای دولتی پیش بیاید نمیشود بهراحتی چیزی از دولت مطالبه کرد. در کشورهای دیگر معمولا 4 تا 5سال طول میکشد تا نیروهای بومی به خودکفایی برسند اما در ایران اتفاقی رخ داده که باعث شرمندگی ما و تعجب سازمان هلندی شده است؛ اینکه بعد از 8سال هنوز هیچ حامی مالیای پیدا نکردهایم و شرایط خوبی نداریم. با این حال بیشتر بودجه به سمت کشورهای دیگر دریای خزر مثل روسیه میرود؛ چراکه آنجا تلفات، بالاتر است. در ایران نیروهای فعال و داوطلب، کم نداریم که حتی وظیفه آموزش در کشورهای دیگر را هم بر عهده گرفتهاند ولی از لحاظ مالی واقعا شرایط، سخت است و نمیشود بیشتر از این از یک کشور خارجی انتظار داشت که در ایران خرج کند.
چرا خودتان اقدامی برای جمعآوری کمکهای مردمی نمیکنید؟
با اینکه مجوز داریم و حساب بانکی هم ترتیب دادهایم اما هنوز جرأت این را نداریم که از مردم درخواست کمک کنیم؛ چراکه بسیاری از سمنها که درست کار نکردهاند باعث بیاعتمادی مردم شدهاند. البته داریم زمینهسازی میکنیم تا این اتفاق بیفتد.
خود شما تا چه حد با فوکها و عملیات نجات و درمانشان در ارتباط هستید؟
من خودم دامپزشک مرکز اصلی لنیهارت در هلند بودهام و تا حد ممکن با همکارانم با فوکها کار کردهایم.
چه خاطره خوبی از این ارتباط دارید؟
کارکردن در کشور ایران کمی سخت است؛ چراکه هنوز این فرهنگ بین مردم جا نیفتاده که برای حفاظت از موجودات مختلف، کمک کنند؛ اما بهترین خاطره زمانی است که یک فوک را نجات داده و مشکلش را حل کردهاید و وقت رهاسازیاش است. آن لحظهای که حیوان وارد آب میشود و برمیگردد و بعد از چند دقیقه زیرآبرفتن، به شما نگاه میکند و شما آزادی و رهایی را در چشمانش میبینید برای من بهترین خاطره و لحظه است. تمام خستگیها در آن لحظه از تن من بیرون میرود.
و غمانگیزترین خاطره؟
7-6سال پیش فوک مجروحی داشتیم که بر اثر گیرکردن در تور زخمی شده بود و در آن زمان مرکز درمانی آشوراده را هم نداشتیم. یک هفته تمام تلاشمان را کردیم تا این حیوان را نجات دهیم اما متأسفانه موفق نشدیم. این غمانگیزترین خاطره بود اما توانستیم از این شرایط، درس بگیریم که برای نجات فوکها به یک فضای درمانی بسته نیاز داریم که دمایش از لحاظ بهداشتی و درجه حرارت قابل کنترل باشد. اسم این فوک که به خاطر کمبود امکانات فوت کرد «کاسپی» بود و کتابی با نام «کاسپیکوچولو و بچههای ترکمن» به یاد او چاپ شد. این اتفاق در آذرماه افتاد و ما میخواهیم روزی را در همین ماه به نام روز فوک خزری در منطقه نامگذاری کنیم؛ چراکه دقیقا در این زمان فوکها شروع به مهاجرت میکنند و از نیمه جنوبی به نیمه شمالی خزر میروند. مرکز ما هم در همین زمان ساخته شده است.
آلودگی هوا: 60سال از نخستین هشدار گذشت!
«باورم نمیشود که کمیسیون تلفیق مجلس با افزایش قیمت بنزین مخالفت کرده است! انگار مسئولان کمر همت بستهاند تا مردم را در آلودگی هوا خفه کنند!» این توییت کاربر نازنین درباره افزایش قیمت بنزین و ارتباط آن با آلودگی هواست؛ نکتهای که بسیاری از کارشناسان شهری و فعالان محیطزیست به آن اشاره میکنند. صحبت از آلودگی هوا شاید دیگر کمی تکراری و خستهکننده شده باشد؛ با این حال صحبتهای مهندس محمد درویش، عضو هیأت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در این رابطه شنیدنی است و میتواند محورهای مهمی را روشن کند:
اولین و اضطراریترین اقدام برای مبارزه با آلودگی هوا چیست؟
تا آنجا که امکان دارد باید سعی کنیم از رفتوآمدهای غیرضروری خودداری کنیم تا بر بار رفتوآمد شهر اضافه نشود.
تأثیری دارد؟
بله. به هر حال در تهران، روزانه 21میلیون تردد اتفاق میافتد که 44درصد آن با خودروهای تکسرنشین رخ میدهد. این ترافیک سبب شده که روزانه 20میلیون ساعت از عمر تهرانیها در ترافیک تلف شود که ارزش آن برابر با 10هزار میلیارد تومان است. بنابراین هر فرد میتواند با کماستفادهکردن از وسایل نقلیه شخصی، بار ترافیک را کم کند. کمشدن بار ترافیک میتواند روی آلودگی، جزیره گرمایی، مصرف سوخت و آلودگی صوتی تأثیر بگذارد اما مهم این است که این پدیده محصول امروز و دیروز نبوده که ما را غافلگیر کند. نخستین هشداری که در روزنامهها درباره آلودگی هوا داده شده به 28آبانماه سال1336 مربوط میشود؛ یعنی الان بیش از 60سال از نخستین هشداری که داده شده، گذشته است. در آن زمان نویسنده روزنامه اطلاعات خطاب به شهردار وقت نوشته است: «آقای شهردار تا کی باید از این دود و دم بنالیم و در این چهارراهها اسیر ترافیک باشیم؟».
به نظر میرسد در این 60سال برای حل یک بحران، وقت کافی بوده است و خیلی از شهرهای دنیا ازجمله بوگوتا در کلمبیا هم توانستهاند این مشکل را حل کنند. وقتی نیومکزیکو جمعیتی برابر تهران دارد و توانسته این مشکل را حل کند، چرا تهران نتوانسته است؟ چون به جای اینکه به سمت ایجاد شهری بر مبنای آموزههای زیستمحوری بروند، همچنان به خودرومحوری چراغ سبز نشان دادهاند و به جای گسترش حملونقل ریلی و استفاده از وسایل حملونقل عمومی همچنان اتوبان و تونل و پل ساختهاند و وضعیت را به این شرایط ناهنجار رساندهاند. الان حتی اگر همه خودروهای تهران برقی باشند، مشکل ترافیک حل نمیشود؛ چون تعداد خودروها 6برابر ظرفیت خیابانهاست. ما باید به سمتی میرفتیم که مردم به طور داوطلبانه خودروهای خودشان را کنار میگذاشتند. مثلا باید مسیرهای ایمن برای پیادهروی و دوچرخهسواری ایجاد میکردیم.
فکر میکنید راهحلهای نهچندان پرهزینهای مثل مسیرهای امن دوچرخهسواری چرا عملی نمیشود؟
بخشی از دلایل آن برمیگردد به مافیای خودروسازی که در کشور ما فعال است. این مافیا نمیخواهد بازار خودرو را از دست بدهد. بخشی از آن هم برمیگردد به نادانی بعضی مدیرانی که در مسئولیتهای شهری قرار میگیرند. شما کدامیک از شهرداران تهران را سراغ دارید که مدرک مرتبط داشتهاند؟ یا سردار بودهاند یا در رشتههای دیگر تخصص داشتهاند. بهندرت پیش میآید که شهردارها تجربیات دیگر کشورها را رصد کرده باشند. حتی افرادی که وارد شورای شهر میشوند، طیف گستردهای از هنرمندان و ورزشکاران و آدمهایی هستند که هیچ ربطی به حوزه شهری ندارند. خب مشخص است که این آدمها نمیدانند اصلا زیستمحوری چه مقولهایاست تا شهردار را براساس آموزههای آن مورد پایش قرار دهند.
اگر خودتان الان مسئولیت داشتید نخستین کاری که میکردید چه بود؟
اولین کاری که میکردم این بود که بودجه بخش ساخت بزرگراهها، اتوبانها، پارکینگهای طبقاتی و تقاطعهای غیرهمسطح را صفر میکردم و اجازه میدادم اتوبانها و خیابانها خراب و پر از چالهچوله شوند. همه بودجه را معطوف میکردم به گسترش حملونقل ریلی، بهبود کیفیت اتوبوسهای بیآرتی، ایجاد مسیرهای ایمن دوچرخهسواری و پیادهراه تا مردم داوطلبانه تشویق شوند که از خودروهای شخصی استفاده نکنند. اگر تهران میخواهد از ماجرای جزیره گرمایی، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ترافیک نجات پیدا کند تنها راهش همین است.
درباره اقداماتی مثل مجانیشدن مترو در روزهای آلوده یا زوجوفردکردن تردد خودروها که حکم مسکن دارند چه نظری دارید؟
اینها حتی مسکن هم نیست. من همین حالا از مترو بیرون آمدم. آنجا از شدت ازدحام حتی نمیشد نفس کشید. اتفاقا مردم ما مردم خوبی هستند که بهشدت از همین اندک وسایل نقلیه استفاده میکنند اما این میزان وسایل حملونقل عمومی، کم است. همین مترو که بیش از 130درصد ظرفیتش خدمات میدهد اگر مجانی شود چه تأثیری دارد؟ مجانیکردن در صورتی تأثیر دارد که صندلیهای مترو خالی باشد و مردم انگیزه استفاده نداشته باشند ولی الان باید خطوط و تعداد واگنهای مترو افزایش پیدا کند. سرفاصله حرکت قطارها باید به جای هر 10دقیقه یا 5دقیقه، بشود هر یک دقیقه، این اتفاقیاست که باید در مترو بیفتد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازروزنامه همشهری ، تاریخ انتشار 11بهمن 96، کدمطلب:5754، www.newspaper.hamshahri.org
س.د۷۶