پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۲۸۹۴۵
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۵
امروزه بحران محیط زیست، بشریت را تهدید می‌کند. پرواضح است که این بحران مولود مدرنیته و زیاده‌خواهی بشر در عصر جدید است؛ یعنی از زمانی که بشر به ادیان (نگرش سنتی) پشت کرد و انسان‌محوری را جایگزین خدامحوری کرد (نگرش مدرن) رفتار او با طبیعت نیز تغییر کرد.

شعارسال: در نگرش سنتی، طبیعت گهواره‌ی انسان و جهان مزرعه‌ی آخرت بود؛ انسان از عظمت کوه‌ها و آسمان‌ها به یاد عظمت خداوند می‌افتاد، از شکوه دریا و زیبائی آبشار الهام می‌گرفت و ... بهرحال طبیعت یار و مونس انسان بود؛ ولی در نگرش مدرن که خدا و معاد به فراموشی سپرده شد، طبیعت نیز جایگاه گهوارگی و مزرعه‌ی آخرت بودن خود را از دست داد و تبدیل به اسب سرکشی شد که باید رام گردد والا سرنشین خود را به زمین زده و یا به هر سو که خواست می‌برد. در این فضا نه تنها انسان از عظمت کوه‌ها و آسمان‌ها به یاد عظمت خداوند نمی‌افتاد، و از شکوه دریا و زیبائی آبشار الهام نمی‌گرفت بلکه با دیدن این صحنه‌ها و رویدادهایی، چون سیل، زلزله، طوفان، طاعون، وبا، سرما، گرماو ... بیشتر احساس تنهایی و دهشت می‌کرد. پناه‌گاهی، چون دین، خدا و قیامت نیز نداشت لذا بشر بود و احساس این‌همه تهدید و خطر از سوی طبیعت؛ بنابراین چاره‌ای نداشت جز اینکه خودش به سراغ طبیعت برود و با شناخت دقیق آن، به سمت اهلی کردن آن پیش برود. اینجا بود که روش تجربی و قدرت بی‌بدیل آن را در شناخت طبیعت و ظرفیت‌های پرشمار آن کشف کرد.

هر روز که پدیده جدید یا فناوری تازه‌ای کشف می‌کرد اشتیاقش برای کشف‌های جدیدتر بیشتر می‌شد. این کشف‌های جدید محتاج دو چیز بودند یکی بازار مصرف، و دیگری مواد اولیه؛ برای تامین احتیاج نخست، تبلیغات برای تغییر فرهنگ مصرف ابتدا در غرب و سپس در شرق شروع شد. این تبلیغات همراه با پیشرفت‌های جدید روزبه روز پیچیده‌تر می‌شد و به صورت روز افزون نیاز‌های جدیدی را برای مصرف‌کنندگان ایجاد می‌کرد. مصرف‌گرایی به سبک جدیدی در زندگی تبدیل شد ...، اما از سوی دیگر، تخریب جنگل‌ها، معادن، رودخانه‌ها و در یک کلام تخریب آب و هوا نتیجه‌ی گریزناپذیر این تولید بی‌رویه از یکسو و آن مصرف متنوع و روزافزون از سوی دیگر بود که امروز از آن تحت عنوان بحران محیط زیست یاد می‌کنیم. برای تامین احتیاج دوم، به سمت استعمار کشور‌های عقب مانده حرکت کردند.

ادیان چه نقشی در پیدایش و پایائی و فراگیر شدن این بحران داشته‌اند؟ و اگر هم نقش مستقیمی در این فرایند‌ها نداشته‌اند، چه نقشی می‌توانند در حل یا کنترل این بحران ایفاء نمایند؟

نقش ادیان در پیدایش بحران محیط زیست
ظاهرا ادیان نقشی در پیدایش این بحران نداشته‌اند؛ با این توصیف، آیا ادیان می‌توانند نقشی در حل یا کاهش این بحران ایفاء نمایند؟ به نظر می‌رسد ادیان به نحو غیرمستقیم، هم در پیدایش این بحران تاثیر داشته‌اند و هم در حل این بحران می‌توانند تاثیرگذار باشند.

۱/ همچنان‌که گذشت دنیای جدید پس از رویگردانی از سلطه‌ی کلیسا به سمت کنار گذاشتن خدا و جایگزینی انسان پیش رفت و دنیای جدید (مدرنیته) را با تمام آثار و عوارض آن از جمله بحران محیط زیست رقم زد. حال پرسش این است که متولیان کلیسا چه برخورد و چه خوانشی از دین ارائه کرده بودند که سبب این دین‌گریزی گردید؟ روشن است تا این عوامل شناسایی و رفع نگردد نمی‌توان انتظار داشت دنیای مدرن برای حل مشکل محیط زیست جایگاهی برای ادیان قائل باشد؟


۲/ ذات مدرنیته و مصرف‌گرایی؛ فردگرایی، بازار آزاد و حاکمیت سرمایه‌داری خواه ناخواه سبب تبلیغ و افزایش مصرف‌گرایی شده و همین امر به نوبه خود آسیب‌های جدی به طبیعت می‌زند. ادامه این روند قطعا این ربع مسکونی را با مشکلات بسیار جدی برای ادامه حیات بشر مواجه خواهد کرد. حال پرسش این است: آیا ادیان می‌توانند مانع این فرایند شده یا آن را کُند کنند؟!

۳/ تربیت اجتماعی متدینان؛ یکی از مشکلات فراگیر در همه ادیان این است که تربیت اجتماعی مومنان را سرلوحه کار خویش قرار نداده‌اند. بحران محیط زیست یک مشکل اجتماعی است و حتی ممکن است برخی زوایای آن امروز برای زندگی یک فرد یا خانواده‌ی خاص جلوه نکند لذا چنین فرد یا خانواده‌ای اصلا احساس بحران نمی‌کند. به عنوان مثال سوراخ شدن لایه‌ی اوزن، پائین رفتن سفره‌های آبی، خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه، قطع شدن و سوختن هزاران هکتار از جنگل‌ها، خشکسالی، آلودگی هوا و فراوانی ریزگرد‌ها و ... چه ارتباطی به من و خانواده من دارد؟ ما که داریم مانند گذشته زندگی می‌کنیم! بنابراین چرا باید نگران این قبیل مسائل باشیم؟!

و به تعبیر رایج‌تر: ازیکسو هزینه‌ی این آب، این درخت، این بنزین، این چاه، این زمین، این کارخانه، این رودخانه و ... را خودم پرداخت کرده‌ام و از سوی دیگر، مگر با همین یک درختی که ما قطع می‌کنیم، این چاهی که ما می‌زنیم، این بنزینی که ما مصرف می‌کنیم، این رودخانه‌ای که ما اندکی آلوده می‌کنیم، این آبی که ما در هنگام استحمام یا شستن ماشین استفاده می‌کنیم، این تخلفی که ما هنگام خانه‌سازی یا رانندگی مرتکب می‌شویم و ... اتفاق مهمی رخ می‌دهد؟!

پاسخ هر دو مورد روشن است: در مورد اول باید گفت: شما این پول و درآمد را از کجا بدست آورده‌ای؟ برای اینکه شما به این سواد، تخصص، شغل، خانواده، امنیت، رفاه و درآمد برسید هزاران فرد و نهاد دیگر مشغول به کار شبانه‌روزی هستند و اگر هر کدام از آن‌ها کوتاهی می‌کردند مسلما شما امروز از داشتن این دارائی‌ها محروم بودید، پس شما به دلیل این همه دارائی‌ها مدیون هزاران فرد و نهاد شناخته و ناشناخته‌ای هستی که زمینه‌ی فعالیت و موفقیت تو را فراهم کرده‌اند.

در مورد دوم می‌توان گفت: تربیت فردی و بی‌توجهی به ابعاد اجتماعیِ تربیت سبب شده تا هر کس خود و حداکثر خانواده‌ی خودش را ببیند و الا با یک حساب سرانگشتی متوجه می‌شد که اگر هر کس همین استدلال مرا بکند و با خودش بگوید: [مگر با همین یک درختی که ما قطع می‌کنیم، این چاهی که ما می‌زنیم، این بنزینی که ما مصرف می‌کنیم، این رودخانه‌ای که ما اندکی آلوده می‌کنیم، این آبی که ما در هنگام استحمام یا شستن ماشین استفاده می‌کنیم، این تخلفی که ما هنگام خانه‌سازی یا رانندگی مرتکب می‌شویم و ... اتفاق مهمی رخ می‌دهد؟!]در این‌صورت هر کدام از کار‌های من به تعداد افرادی که این کار‌ها را می‌کنند ضرب می‌شود و نتیجه بسیار وحشتناکی حاصل می‌آید.

ولی متاسفانه اغلب افراد (مومنین به ادیان مختلف) به دلیل نداشتن تربیت اجتماعی با همان دو دلیل (پول خودم از آن خودم است و هرگونه بخواهم آن را هزینه می‌کنم، یک فرد تاثیری در اجتماع ندارد) خود را قانع و تبرئه می‌کنند؛ و تا زمانی که این نگرش، غالب و فراگیر باشد، صرفا اقدامات دولت‌ها، راه به جایی نمی‌برد.

حال پرسش این است: ادیان در تربیت اجتماعی انسان‌ها (مومنین) چه وظیفه‌ای دارند؟ و تا چه میزان از عهده‌ی ایفای این وظیفه برآمده‌اند؟ متاسفانه باید گفت: ادیان ابراهیمی که ما سراغ داریم وظیفه‌ی سنگینی در مورد تربیت اجتماعی مومنین به عهده داشته‌اند، ولی در ادای این تکلیف کوتاهی کرده‌اند. این موضوع را هم در آموزش‌های دینی می‌توان به وضوح دید و هم در رفتار مومنینی که آموزش دینی دیده اند.

البته فراموش نمی‌کنیم که در عصر مدرن، نه تنها دست متولیان دین از حوزه‌ی سیاسی بلکه از سایر حوزه‌های اجتماعی، چون تعلیم و تربیت نیز کوتاه شد؛ بنابراین نمی‌توان متولیان دینی را به کوتاهی در ادای این وظیفه متهم کرد؛ این سخن به طور کلی درست است، ولی با توجه به شرایط مختلف ادیان درست نیست؛ زیرا از یکسو در کشوری، چون ایران نزدیک به چهار دهه است که همه عرصه‌های اجتماعی در اختیار دین قرار گرفته است بنابراین چنین اتهامی کاملا نسبت به مسئولین تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی وارد است؛ و از سوی دیگر، آن مقدار که از متولیان دینی در کشور‌های مختلف سراغ داریم، شاهد این رویکرد (تربیت اجتماعی) حتی در میان شاگردان و دوستداران نزدیک آن‌ها نیستیم؛ بنابراین متولیان ادیان در کشور‌های مختلف باید نگرش و رویکرد خودشان را نسبت به تربیت دینی اصلاح کنند و تربیت و تقویت ابعاد اجتماعی را سرلوحه آموزش‌ها و تربیت‌های خود قرار دهند.

۴/ پست‌مدرنیسم؛ نقد ندرنیسم پیش و بیش از همه از میان خود مدرنیست‌ها آغاز شد. پست مدرنیسم حاصل همین نقدهاست. مهمترین نقد پست مدرنیسم ناظر بر تمامیت‌خواهی مدرنیته است یعنی برخلاف مدرنیست‌ها نه تنها اعتقادی به لزوم حاکمیت یک فراروایت مدرن بر کل جهان (جهانی شدن) نمی‌بینند بلکه وجود خرده روایت‌ها و خرده فرهنگ‌ها را به رسمیت می‌شناسند و از این جهت روش گفتگوی میان فرهنگ‌های مختلف را پیش می‌نهند تا فراهم شدن بستر آشنائی فرهنگ‌های مختلف با یکدیگر، زمینه همبستگی جهانی در سایه کثرت‌گرایی، موجبات رفع خشونت‌های دینی را به حداقل برسانند.

در چنین فضائی بیش و پیش از همه، زمینه برای ادیان مختلف باز می‌شود تا در باره مسائل مختلف جهانی از جمله بحران محیط زیست وارد عمل شوند و نقش خود را در این زمینه ایفا نمایند. شرط تاثیرگذاری در این فضا این است که نگاه‌های مطلق‌گرا و انحصارطلب را کناری نهاده و با به رسمیت شناختن دیگران باب گفتگو و تعامل را بگشائیم، ادیان مختلف باید افراطیون را محدود سازند، زیرا حیات اقلیت‌های افراطی در گرو ایجاد و دامن زدن به اختلاف از طریق حرکت‌های پوپولیستی و ژورنالیستی است. اگر عقلای ادیان و مذاهب بتوانند این اقلیت‌های افراطی را کنترل کنند به آسانی خواهند توانست با عقلای سایر ادیان و مذاهب به گفتگو بنشینند و در این صورت است که نه تنها متوجه می‌شوند اختلاف عمده‌ای بین آن‌ها وجود ندارد بلکه با هم‌اندیشی و تضارب آراء در فضای دینی و الهی خواهند توانست بهترین نسخه‌ها را برای معضلات بشری از جمله بحران محیط زیست ارائه دهند.

غلامرضا ذکیانی

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت تحلیلی – خبری فرارو ، تاریخ انتشار: 29 اردیبهشت 1397، کد خبر: 360371، www.fararu.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین