پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۳۴۱۷۰
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
شیوع پدیده تجرد را باید جزو مسائل اجتماعی بدانیم و البته ظهور پدیده نگران‌کننده مجردهای قطعی را؛ یعنی کسانی که تا 40‌سالگی ازدواج نکرده‌اند و بعد از عبور از بازه سنی 40 تا 45سالگی، برای همیشه مجرد خواهند ماند. این گروه چرا ایجاد شده‌اند و چه آسیب‌هایی ایجاد خواهند کرد؟

شعار سال: پدیده‌ها، اتفاقات و رویه‌های اجتماعی خنثی و بی‌اثر نیستند یا آن ها را به‌خوبی مدیریت می‌کنید یا آسیب‌‌ها و تبعات سوء ناشی از عدم‌مدیریت آن ها دامنگیرتان خواهد شد؛ حالت سومی وجود ندارد. اصلی که حکمرانان و برنامه‌‌ریزان ما باید آن را جدی بگیرند این است که یا باید درست مدیریت کنند یا تبعات منفی سوء‌مدیریت‌‌شان را بپذیرند، البته غالبا سال‌‌ها بعدتر. همان‌طور که ما امروز با تبعات سوء‌مدیریت مسائل اجتماعی طی دو دهه گذشته درگیریم. شیوع پدیده تجرد را هم باید جزو این مسائل اجتماعی بدانیم و البته ظهور پدیده نگران‌کننده مجردهای قطعی را؛ یعنی کسانی که تا 40‌سالگی ازدواج نکرده‌اند و بعد از عبور از بازه سنی 40 تا 45 سالگی، برای همیشه مجرد خواهند ماند. این گروه چرا ایجاد شده‌اند و چه آسیب‌هایی ایجاد خواهند کرد؟ چه باید کرد؟ در این‌باره با دکتر اکبر محسنی‌فرد به گفت‌وگو نشسته‌ایم. محسنی‌فرد، آسیب‌شناس و مدیر یک کلینیک مددکاری است که زیرنظر بهزیستی فعالیت می‌‌کند. هشدارها و نکاتی که این آسیب‌‌شناس مطرح می‌کند قابل تأمل هستند. او شیوع فردگرایی را مهم‌ترین دلیل شکل‌گیری این پدیده در جوامع می‌داند.

بحران مجردها به دو بخش مجردهای موقت که سن ازدواج‌شان بالا رفته و مجردهای قطعی تقسیم می‌شود. به‌ نظرتان مشکل اصلی ما با کدامیک از اینهاست؟

البته نکته مهم‌تر این است که در این بحث، خانم‌ها را از آقایان جدا کنید تا بتوانید نگاه کامل‌تری داشته باشید.

یعنی علاوه‌بر تقسیم‌بندی مجردهای موقت و قطعی، باید تقسیم‌بندی جنسیتی هم داشته باشیم؟

بله، ببینید! مخصوصا خانم‌ها در حوزه تجرد قطعی، علاقه‌ای به مجرد ماندن قطعی ندارند. آنها دلشان می‌خواهد ازدواج کنند ولی حاضر نیستند با هر گزینه‌‌ای تشکیل خانواده بدهند. وقتی‌ سن از 35،30 سال بالاتر برود، گزینه‌ها هم برای این گروه کمتر و کمتر می‌شود. ما یک بازه سنی 40 ‌تا 45سال داریم. معمولا اگر بعد از این بازه ازدواج اتفاق نیفتد، می‌توانیم از تجرد قطعی صحبت کنیم. بالای 95درصد آدم‌ها تا 40‌سالگی ازدواج می‌کنند و تنها 5درصد هستند که تا 40‌سالگی موفق به ازدواج نمی‌‌شوند. این امر در همه جای دنیا صدق می‌کند. نکته اینجاست که در کشور ما، مواردی همچون خانواده، دین، فرهنگ، آبرو و... وجود دارد که باعث می‌شود وقتی خانم‌ها می‌گویند مجرد هستند، این مفهوم برداشت شود که هرگز رابطه‌ای با جنس مخالف نداشته‌اند.

به‌این‌ترتیب، می‌توان آن ها را جزو مجردهای قطعی حساب کرد یا نه؟

در دنیا، اگر فرد با جنس مخالف ارتباط داشته باشد ولو مقطعی و موقت، جزو مجردهای قطعی محسوب نمی‌شود.

ولی عرف و فرهنگ ما متفاوت است... .

بله، دقیقا همین‌‌جاست که یک تضاد پیش می‌‌آید. من تعریف جمعیت‌شناختی و جامعه‌شناختی را خدمت شما عرض کردم ولی در ایران قصه فرق می‌کند. حالا مشخص نیست که در آمار مجردهای قطعی، این موارد دیده می‌شوند یا خیر.

تصور می‌کنم در ایران، همه را یک‌کاسه کرده و یکی می‌‌بینند، چون ثبت رسمی نمی‌شود و عرف و فرهنگ ما چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد.

بله، دقیقا.

طبق توضیحات شما، ما در همه دهه‌‌‌ها با موضوع مجردهای قطعی روبه‌رو بوده و هستیم. آیا در دهه حاضر، این وضعیت شبیه دهه‌‌‌های قبلی است یا تفاوتی کرده؟

قطعا تغییراتی داشته‌ایم. تجرد قطعی در حوزه زنان زیادتر شده است. در گذشته چون زن، صاحب بنیه اقتصادی و مسئولیت اقتصادی نبود با پدر و مادرش زندگی می‌کرد و از خودش اختیار و امکانات اقتصادی نداشت.

به‌ خاطر اینکه محتاج بوده؟

بله، نیاز اقتصادی یک فاکتور مهم در این بحث بوده است. بحث مهم‌‌‌تر اینکه دختران اختیاری هم نداشتند. تا دختری به 16سالگی می‌رسید حتی اگر خواستگار 60ساله هم می‌‌‌آمد باید به خانه بخت می‌رفت.

یعنی دو فاکتور اختیارات قانونی و اقتصادی در این بحث نقش داشته؟

اختیارات قانونی نه.

منظورم این است که امروزه دختران اختیاراتی دارند که می‌توانند از آن ها استفاده کنند.

این اختیار داده نشده بلکه جامعه به سمتی رفته که پدر و مادرها نمی‌توانند در این زمینه نقشی ایفا کنند. در قانون هنوز اذن پدر هست ولی حالا کم‌رنگ‌تر شده، در گذشته این اختیارات قانونی پررنگ‌تر بوده چون دختران و زنان ما اطلاعات و آگاهی نداشتند. اما حالا با افزایش اطلاعات و آگاهی‌ها، نقش پدر و مادرها کم‌رنگ و نقش دختران پررنگ‌تر شده است.

البته منظورم از این سوال، تایید سبک زندگی گذشته نیست اما واقعا چرا داریم به این سمت‌وسو می‌رویم که نقش خانواده‌ها کم‌رنگ‌تر می‌شود؟

ما آدم‌ها دوست داریم راحت باشیم. هر فردی دوست دارد خودش برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد. هرقدر که به ‌جلو حرکت می‌کنیم تصمیم‌گیری‌ها فردی‌تر می‌شود؛ یعنی پدر و مادر، جامعه، خویشان، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی، عرف‌ها و... رفته‌‌رفته نقش خود را از دست می‌دهند. این اتفاقی بوده که در غرب هم افتاده و طبیعی است کشورهایی که از نظر اجتماعی می‌خواهند به غرب نزدیک شوند هم درگیر چنین بحث‌هایی خواهند شد. در چنین دیدگاهی، ازدواج نوعی محدودیت و ضد‌آسایش فرد قلمداد می‌شود.

یعنی افراد چرتکه‌ای و اقتصادی فکر می‌کنند؟

یکی از مراجعان من که جزو نخبگان جامعه هم بود به من می‌‌گفت که آقای دکتر، من چرا باید ازدواج کنم؟ درآمد و آزادی‌‌ام را دارم، خانه‌‌ای هم با همه امکانات در مرکز شهر تهیه کرده‌ام درحالی‌که اگر بخواهم ازدواج کنم باید همه درآمدم را صرف کنم و تازه کلی کم و کسر خواهم آورد و آقابالاسر خواهم داشت و... . این، یعنی فردگرایی؛ یعنی فرد دنبال آسایش و آرامش خود است؛ اتفاقی که در غرب افتاده است.

که به فرهنگ و جامعه ما هم سرایت کرده؟

بله، این روزها از نگاه من و شما روزهای خوب جامعه ماست. کسانی که فرهنگ و هنجارها و ارزش‌های جامعه را قبول دارند در آینده جزو استثنائات خواهند بود.

چطور؟

فرزندان و نوادگان ما، دیگر برای ازدواج از خانواده کسب تکلیف نخواهند کرد. خودشان سرخود هر کاری که بخواهند اعم از ازدواج و... را انجام خواهند داد. نهاد خانواده نقش و قدرت خود را از دست خواهد داد. ما طی 20،10 سال گذشته خانواده را فراموش کرده‌ایم. امروز، خانواده در جامعه ما بسیاربسیار تنهاست و آموزش‌وپرورش و نهادهای دیگر کاری در حمایت از خانواده و یاری ‌آن انجام نمی‌دهند. در غرب دست‌کم اگر این مشکل وجود دارد در کنار آن نهادهای حمایتی هم ایجاد شده است. ما در ایران نهادهای حمایتی نداریم. تنها خود خانواده‌ها هستند که می‌توانند به حمایت از خودشان برخیزند و چون اطلاعات و آگاهی لازم را ندارند قادر به این کار نخواهند بود و درنتیجه، ناهنجاری‌‌های اجتماعی ما بیشتر و بیشتر خواهد شد.

می‌شود ادعا کرد که با بحران تجرد قطعی روبه‌رو هستیم؟

بله، این بحران کاملا جدی‌است.

این بحران چه آسیب‌هایی به همراه دارد؟

من در سال 86 پیش‌‌بینی کردم که 9سال بعدتر، یعنی سال95 آمار دختران مجرد قطعی ما هفتصدو اندی هزار نفر خواهد شد اما این رقم 200 هزار نفر از پیش‌بینی من بیشتر شد. حتی در سال86 که این پیش‌بینی را در همشهری مطرح کردیم یکی از نمایندگان مجلس وقت قصد شکایت داشت که چرا چنین چیزی مطرح شده است. الان تصور می‌کنم تعداد دختران مجرد قطعی ما یک‌میلیون و 100هزار یا نزدیک به این رقم است.

آمار آقایان مجرد قطعی هم باید نیم میلیونی باشد؟

تعداد آقایان کمتر است، خیلی کمتر.

چرا؟

دست‌ آقایان برای برطرف کردن نیازهای خود بازتر است؛ مثل ازدواج موقت. در جامعه‌شناسی مردهایی که ازدواج نمی‌کنند کسانی هستند که در مسائل جنسی با مشکلاتی روبه‌رو هستند.

از آسیب‌های انحصاری این گروه، یعنی دختران و پسران مجرد قطعی نگفتید.

مهم‌‌ترین آسیب آن، تهدید نظام خانواده است.

دست خودشان که نیست...

بله، ولی این خطر را ایجاد می‌کنند؛ یعنی باعث خواهند شد در آینده‌‌ای نزدیک، چیزی به اسم خانواده نداشته باشیم.

چطور این گروه یک‌میلیون و چندصد هزار نفره می‌‌توانند چنین تهدید بزرگی ایجاد کنند؟

درست است که جمعیت آن ها در مقایسه با جمعیت کل کشور به چشم نمی‌‌‌آید اما این جمعیت یک تفکر را ایجاد می‌کند. کم‌کم این تفکر جا می‌افتد و تعداد معتقدان به آن بیشتر می‌‌شود؛ یعنی کسانی که زیربار مسئولیت تشکیل خانواده نمی‌‌روند و خانه و شغل و امکانات اقتصادی دارند و نیازی نمی‌بینند که خودشان را محدود کنند. این باعث می‌‌شود تا ایده تولیدمثل هم از بین برود. در واقع جامعه را اصول و هنجارهایی شکل می‌‌دهند که این گروه، باعث صدمه‌خوردن این اصول و هنجارها می‌شوند. وقتی فرزند شما بزرگ شود شما سعی می‌کنید او را با هنجارها و اصولی که قبول دارید بزرگ کنید ولی جذابیت‌هایی که این گروه دارد باعث می‌‌شود فرزند شما به سمت آنها و سبک زندگی‌شان جذب شود.

آسیب‌‌های تجرد قطعی چه مسائلی می‌تواند باشد. آیا موارد دیگری هم جزو آسیب‌های اجتماعی این سبک زندگی دانسته می‌شود؟

من مسائل مرتبط با فساد و روابط آزاد را در مرحله دوم قرار می‌دهم. اولویت اول، افسردگی این گروه است که بیشترشان هم دختران پا به سن گذاشته هستند. زنی که به 50سالگی می‌رسد و ازدواج نمی‌‌کند کم‌کم بازنشسته می‌شود. در این سن و سال، پدر و مادرش را هم در کنار خود نخواهد داشت خواهر و برادرها هم به‌ خاطر فشردگی زندگی‌‌های امروزی اصلا فرصت ندارند سراغی از او بگیرند. در نتیجه فرد ناچار است گروه‌‌ها و دوستان همسان تشکیل دهد که با هم تفریح کنند و سفر بروند و روزگار بگذرانند. این افراد تا وقتی‌ عضو این گروه‌ها هستند می‌توانند اوضاع را کنترل کنند اما با جدایی از این گروه‌ها آسیب‌پذیر می‌شوند.

پس ما با یک مدل جدید از سبک زندگی روبه‌رو هستیم؟

بله.

ضمن اینکه بخشی از این زنان هم شغل و بنیه مالی ندارند. این ها چطور می‌شوند؟

بخشی از دختران مجرد قطعی ما در روستاها ساکن هستند که سربار جامعه خواهند شد؛ در نتیجه طی 15، 10سال آینده بهزیستی باید هزینه هنگفتی را صرف حمایت مالی از این گروه کند. این کار با 300،200 هزار تومان پیش نمی‌رود و هزینه بالایی برای جامعه ایجاد خواهند کرد.

چه کارهایی می‌شود کرد که ترکش‌های این واقعیت قطعی اجتماعی، کمتر بر جان و روان جامعه و خانواده بنشیند؟

مهم‌ترین مسئله این است که دغدغه اقتصادی این گروه حل‌وفصل شود. تامین اجتماعی طرح جالبی دارد تحت عنوان بیمه زنان خانه‌دار؛ یعنی این گروه را بیمه می‌‌کند و بخشی از هزینه بیمه را دولت می‌پردازد. این باعث می‌شود دست‌کم این گروه از دختران، صرفا به ‌دلیل نیازهای اقتصادی درگیر فساد و روابط غیرمتعارف نشوند ضمن اینکه بحث مهارت‌آموزی به دخترانی که مهارت ندارند باید جدی گرفته شود. همچنین تقویت اعتقادات و باورها و ارزش‌های اجتماعی می‌‌تواند در کاهش چنین اتفاقاتی اثربخش باشد.

آقای دکتر، به‌نظرتان حواس ما در این حوزه جمع است یا داریم کوتاهی می‌کنیم؟

ما در خیلی از حوزه‌ها کوتاهی می‌کنیم.

منظورم به‌طور مشخص همین حوزه است...

در این حوزه صددرصد کوتاهی می‌کنیم. متاسفانه جامعه ما آحاد مختلف همچون دانش‌آموزان و دختران و... را نمی‌بیند و تنها اقتصاد و سیاست است که برای‌مان مهم شده؛ این در حالی است که اگر آسیب‌های اجتماعی و نگاه اجتماعی جدی گرفته نشود همان اقتصاد و سیاست هم تبعاتش را خواهند پرداخت. شما الان یک‌میلیون آدم دارید که از جایی دیگر تغذیه شده‌اند و دارند سبک زندگی و نگاه‌شان را در جامعه گسترش می‌دهند. اگر فرداروز اینها بشوند 5میلیون نفر می‌خواهید چه کار کنید؟ در اروپا و کانادا به خانواده‌هایی که بالای 10، 15 سال سابقه باشند جایزه می‌دهند. در کانادا در روزی به نام خانواده از این خانواده‌ها قدردانی می‌شود. این کشورها که از ما خیلی فردگراتر و خودمحورتر بوده‌‌اند اما حالا به ارزش خانواده پی برده‌اند و دارند جبران مافات می‌کنند، آن‌وقت ما تازه داریم راه آنها را می‌رویم و اسیر فردگرایی می‌شویم! به‌این‌ترتیب 30،20 سال بعد، به‌جایی خواهیم رسید که باید با ذره‌بین دنبال خانواده‌هایی بگردیم که 15،10سال به‌خوبی و خوشی، زیر یک سقف زندگی کرده‌‌اند و باید الگو باشند.

این آمارهای مجرد

هرقدر که کامل و جامع صحبت کنیم باز هم آمار و اعداد و ارقام دقیق‌تر و گویاترند. در حوزه تجرد، تجرد موقت و تجرد قطعی نیز طبق سرشماری‌های مختلف آمارهایی ارائه شده‌ است. چندتایی از این عددهای تأمل‌برانگیز را مرور می‌کنیم تا ببینیم وضعیت چگونه است.

25درصد

آخرین سرشماری ایران در سال95 یعنی دو سال قبل انجام شده است. طبق این سرشماری، نیمی از جمعیت کشور یعنی 49درصد را زنان تشکیل می‌دهند. یک‌چهارم از این تعداد را دختران جوان مجرد ‌تشکیل می‌دادند.

10میلیون مجرد

جمعیت کل کشور در سرشماری 95، ۷۹ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۲۷۹ نفر بوده است. از این تعداد، چهار میلیون و ۴۲۳ هزار و ۲۲۵ دختر مجرد در سن ازدواج (۱۵ تا ۲۹ سال) و پنج میلیون و ۳۷۲ هزار و ۹۸۹ پسر در سن ازدواج (۲۰ تا ۳۴ سال) هستند.

پنج درصد

براساس سرشماری سال 95، جمعیت زنان بالای 10سال کشور، ۳۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده است که ۲۶ درصد آنان مجرد بوده‌اند. جمعیت مردان بالای 10سال را هم ۳۳میلیون و ۵۶۰هزار نفر سرشماری کرده‌اند که ۳۴ درصد آنان، یعنی حدود ۸میلیون و ۶۰۰ هزار نفرشان مجرد بوده‌اند.

پنج میلیون و 860هزار

شهلا کاظمی‌پور- جمعیت‌شناس- معتقد است که نرخ مجردان کشور را معمولا در جمعیت بالای 15سال درنظر می‌گیرند. از نظر این کارشناس، جمعیت زنان بالای ۱۵سال مجرد کشور ۵میلیون و ۸۶۰هزار نفر سرشماری شده در حالی که آمار دختران مجرد بالاتر از 15سال کشور در سال 90، 6میلیون و 850هزار نفر بوده است.

87درصد مجردها

در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال دختران کشور، ۸۷ درصد مجرد محسوب می‌شوند. در گروه سنی ۲۰ تا ۲۴ سال دختران ۴۳درصد، ۲۵ تا ۲۹ سال ۲۳درصد و در گروه سنی ۳۰ تا ۳۴ سال نیز ۱۵درصد دختران مجردند.

40سال به بالا

شهلا کاظمی‌پور- جمعیت‌شناس- معتقد است که سن بالای 40سال را باید تجرد قطعی برای زنان بدانیم و به همین رویه ۱۰درصد زنان ۳۵ تا ۳۹ ساله کشور مجردند. در گروه سنی ۴۰ تا ۴۴ ساله 6/8 درصد، در گروه سنی ۴۵ تا ۴۹ ساله 4/4 درصد و ۵۰ تا ۵۴ ساله‌ها نیز 3/1 درصد مجردند.

9/6 درصد

کاظمی‌پور همچنین اشاره کرده است که نرخ تجرد قطعی زنان در سال ۹۵ بیش از سال ۹۰ بوده است؛ به‌طوری که در سال ۹۰، 9/1 درصد زنان ۳۵ تا ۳۹ ساله، چهار درصد زنان۴۰ تا ۴۴ ساله‌، 3/4 درصد ۴۵ تا ۴۹ ساله‌ها و 2/2 درصد از زنان ۵۰ تا ۵۴ ساله کشور مجرد بودند.

دو درصد در مقابل 1/8درصد

کاظمی‌پور همچنین درباره توضیح و تفسیر افزایش و کاهش تجرد قطعی گفته است: «سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان دو درصد و برای مردان 1/8 درصد بود اما پس از انقلاب اسلامی و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به‌وجود آمد و مسئله تجرد دختران دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد».

35سالگی

دختران مجرد تا 35سالگی چندان احساس تنهایی نمی‌کنند، چراکه در کانون خانواده خود زندگی می‌کنند. اما از این سن به بعد به خاطر احساس خطر از دست رفتن پدر و مادر و... احساس تنهایی در آنها بیشتر به چشم می‌خورد.

1345

جالب است بدانید که در سال 1345 تجرد قطعی مردان بیشتر از تجرد قطعی زنان بوده است؛ چیزی نزدیک به دو برابر. این عددها به هم نزدیک شده تا اینکه در سال 1375 این زنان بودند که در این شاخص از مردان پیشی گرفتند.

سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 22 خرداد 97، کد مطلب: 19424، www.newspaper.hamshahri.org


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین