شعار سال: در ایران نسبت به دلالی و واسطهگری نگاهی منفی و رویکردی نهچندان دلچسب وجود دارد. این نگاه حتی به حوزه واردات هم کشیده شده و بعضی واردکنندهها را هم واسطههایی میدانند که بدون اینکه نیازی به حضورشان باشد، وجود دارند و دارند سود کلانی میبرند. در این زمینه سراغ علیرضا مناقبی رفتیم. مناقبی، فعال اقتصادی و هماکنون رئیس هیأت مدیره مجمع عالی واردات است. او البته رویکردی دیگر به این بحث دارد و واسطهگری را یک شغل و حرفه خدماتی و نوعی کارآفرینی میداند.
میخواستیم با شما درباره تفاوت واردات و واسطهگری صحبت کنیم. واقعاً چه فرقی دارند؟
اجازه بدهید بحث دیگری را شروع کنیم. متأسفانه در کشورمان میخواهیم همهچیزمان برخلاف دنیا باشد. بچه بهدنیا میآید، میخواهیم بگوییم شبیه پدر یا مادر یا عمه و یا خالهاش است. این بچه شبیه خودش است؛ منحصربهفرد است. ما از نظر فرهنگی، برای صحبتکردن در مورد مسائل مختلف مسئله داریم. من نمیدانم این کلمه واسطهگری یعنی چه و از کجا آمده؟مگر ما کاری داریم که واسطه نداشته باشد؟ واسطهها باید صد در صد باشند و افراد و محصولات را به هم متصل کنند.پس شاید بهتر باشد واسطهگری لازم و غیرلازم را مطرح کنیم... .
مگر واسطهگری غیرلازم داریم؟ مثل واردات غیرضروری؟
منظورم این است که مثلا میوه را از باغها و زمینهای کشاورزی به میادین میوه و ترهبار اصلی شهرها میآورند و همین بار میوه در همان نقطه، چند دست میچرخد و قیمت بیسبب بالا میرود. طبیعی است که این مورد، نمونهای از واسطهگری غیرضروری است.
وقتی این بار میوه 3 دست میچرخد، لابد لزومش ایجاد شده که دارد این اتفاق میافتد. لزوم این کار را خود بازار و ساختار آن مشخص میکند. هرکجا که نیازی به این کار نباشد، واسطه هم خودبهخود کنار میرود. عرضم این است که حتی برای موردی مثل ازدواج هم شما نیاز به واسطه دارید؛ اگر خودتان بروید خواستگاری، شاید صورت خوشی نداشته باشد.
اینجا با شما دچار یک پارادوکس میشویم. شما میگویید نیاز و ما هم میگوییم لابد نیازی هست. اما اینکه بار میوه 3 دست بچرخد و گاهی با تلفن و...، این دیگر فراتر از این نیاز است و دست زیاد شدن بیدلیل است؛یعنی از آن نیاز طبیعی بازار که شما به آن اشاره میکنید، فراتر میرود.اینطور نیست؟
از شما میپرسم، اگر همه میدانند که میادین بزرگ میوه و ترهبار هر شهری وجود دارد، پس چرا این سه تا واسطه هم هستند؟ خب،همه بروند از همین بازارها بار میوه و ترهبارشان را تهیه کنند چون نیاز بازار هست، این رویه ایجاد شده. واسطه اول کشاورز را میشناسد، واسطه دوم واسطه اول را میشناسد و واسطه سوم مصرفکننده را. اگر هر کدام از این واسطهها، تولیدکننده و مصرفکننده را هم میشناختند که خودشان اقدام میکردند. لابد نمیشناسند که دارند به این شکل کار میکنند.
الان استارتاپی ایجاد شده که میوههای مزرعههای خودش را در غرفههایی در این بازارهای میوه و ترهبار عرضه میکند... .
حتی در این مورد هم، این استارتاپ قادر نیست همه بارش را عرضه کند. هراندازه را بتواند خودش عرضه میکند، بقیه را به همان دلال یا واسطه و یا حقالعملکاری که شما میگویید، میفروشد.
یعنی قبول ندارید که وجود واسطههای اضافه، باعث افزایش بیجهت قیمتها میشود؟
طبیعی است هرقدر دست در این مسیر زیادتر بشود، کالا هم گرانتر بهدست مصرفکننده میرسد. این مورد را کسی نمیتواند کتمان کند. شما فرض کنید من شرکتی را در اروپا میشناسم و از آن جنس خریده و به کشور وارد میکنم. این شرکت مثلاً معروف است و هر کسی با کمی جستوجو، میتواند آن را پیدا کند. آیا شرکت به نفر بعد از من جنس میفروشد؟ قطعا نه. حالا من هنری به خرج دادهام و خوب مذاکره کردهام یا در باغسبزی نشان دادهام و یا مزیتهایی را برای کار کردن با خودم نشان دادهام که نصیب این تولیدکننده میشود؛ اینها دیگر هنر و مهارت من است؛ یعنی من کاری کردهام و هنری به خرج دادهام که این تولیدکننده حاضر نیست با نفر دیگری کار کند. این کار میشود تخصص من. شما هم اگر میتوانستی، میرفتی و این کار را میکردی. این راه برای همه باز است. نیاز به قدرت مالی و سرمایه و آیندهنگری و هوش و قدرت مذاکره و... دارد. هر کسی اینها را دارد، میتواند وارد این مسیر شود. ما امروزه شرکتهای پخش و توزیع زیادی داریم. علت وجود این همه شرکت پخش و توزیع چیست؟ به این دلیل است که تولیدکننده، توانایی توزیع و فروش کالایش را نداشته. این نیاز را همان شرکت توزیع و پخش رفع کرده و به همان نسبت، تولید کارآفرینی و اشتغال کرده. ما متأسفانه در کشورمان فکر میکنیم کارآفرین و اشتغالآفرین، یعنی کسی که دارد کار تولید میکند. مگر واحدهای خدماتی دیگر اشتغالزا نیستند؟ باید نگاهمان را اصلاح کنیم.
پس طبق نظر شما، کار واسطهگری یک نیاز است، نه یک زائده؟
این یک شغل خدماتی است و دارد به گروهی از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان سرویس میدهد. چرا زائده باشد؟ تولیدکنندهها توانایی عرضه کالاهایشان را ندارند. افرادی که شما واسطهگر میدانید، این کار را برایشان انجام میدهند و طبیعی است که بابت این کار باید درآمدی هم برایشان قائل شد.
آیا این درآمد و درصد و سود، حد خاصی ندارد و هرقدر دلشان خواست میتوانند سود کنند؟
این هم یک نگاه اشتباه است که در جامعه ما جا افتاده است. نمیشود دست و پای اقتصاد را بست. تنها از طریق رویههای قانونی است که میشود دست و پای اقتصاد را بست که در این صورت هم رویههای غیرقانونی ایجاد میشود. اقتصاد یک موجود کاملا زنده و حساس است. با کوچکترین تلنگر و وزش بادی، دچار تغییر جهت میشود. فردی که شما واسطه میدانید، محصولی را از تولیدکنندهای میگیرد و نیت میکند که به بازار مصرفی برساند. این بازار مصرف هرجایی میتواند باشد؛ داخل یا خارج کشور. این یک نیاز است.
پس چرا کارشناسان اقتصادی موضعی منفی نسبت به واسطهگری دارند؟
مملکت ما متأسفانه مملکت شعار است.
ببینید! چرا میوهای که بهطور مثال یک واحد قیمت دارد، باید بهواسطه دستهای زیادی که در مسیر تولید تا مصرف هست، با چند برابر قیمت اولیه عرضه شود؟
یک پزشک متخصص در اتاق عملی، یک عمل جراحی انجام داده و حقالزحمهای فوقالعاده بالا میگیرد. در همان اتاق نیرویی هست که ماهانه 2میلیون تومان حقوق میگیرد. لابد توانایی این بنده خدا همین 2میلیون است. هر دو در یک اتاق دارند کار میکنند اما این توانایی ویژه پزشک متخصص است که باعث میشود چنین رقمی بگیرد.
اتفاقا بحث اینجاست که چرا مثلا باید برای یک عمل جراحی مبلغ بالایی بگیرد؟ وگرنه همه میدانند پزشک متخصص چقدر درس میخواند و کار میکند تا به این موقعیت برسد. مثلا چه میشود اگر حقالزحمهاش نصف یا یکسوم این مبلغ باشد؟
در اینکه آدمهایی هستند که دندانگردند، بحثی نیست. سزای گرانفروش هم این است که از او چیزی نخرید. خب ،پیش این پزشک متخصص دندانگرد نروید. مگر از آسمان فقط همین یک متخصص افتاده؟
شاید ناچاریم. شاید تخصص او را کس دیگری ندارد.
لابد این آدم یک خصوصیت یا خصوصیتهایی دارد که به این مرحله رسیده. این هم از اشکالات جامعه ماست؛ به جای اینکه افراد موفق را تحسین و تقدیر کنیم، تقبیح میکنیم. مثلا تا چشممان به کسی که ماشین و خانه و امکانات خوبی دارد میافتد، سریع فکر میکنیم زالوصفت و مال مردمخور و... است. کسی نمیپرسد شاید این آدم 40-30 سال با چه وضعیتی کار کرده تا به اینجا برسد.
پس با این حساب، از نگاه شما واردات هم نوعی واسطهگری است؟
من هیچچیزی را واسطهگری نمیدانم؛ نوعی کار خدماتی است برای برقراری ارتباط بین حلقههای مختلف تولید تا مصرف. اینکه عنوانهای دلال و واسطه و... را بهکار میبرند، از اشکالات فرهنگی جامعه ماست. چنین واژههایی بار منفی دارند، درحالیکه کاری که عملا انجام میشود، یک فعالیت جدی و لازم در
حوزه اقتصاد،صنعت و تجارت است. این کار یک نوع کارآفرینی و اشتغالزایی است که در جامعه ما مورد اجحاف قرار گرفته. حتی در اقتصاد غرب هم بهطور جدی وجود دارد. الان علیرضا مناقبی را بهعنوان واردکننده کالا، بیشتر بازاریها میشناسند و از او کالا میخرند و پخش میکنند. پس چرا حلقه سوم نمیآیند و مستقیم از من جنس نمیگیرند؟ یا چرا من نمیروم و آنها را پیدا نمیکنم؟ این کار حتما دلایلی دارد. الان شما چه سمتی دارید؟
مگر سردبیر شما نمیداند که کار شما چیست؟ چرا خودش انجام نمیدهد؟ حتما میداند ولی حساب میکند و میبیند که فرصتش را ندارد. هرکسی باید کار خودش را انجام دهد.
من هیچچیزی را واسطهگری نمیدانم؛ نوعی کار خدماتی است برای برقراری ارتباط بین حلقههای مختلف تولید تا مصرف. اینکه عنوانهای دلال و واسطه و... را بهکار میبرند، از اشکالات فرهنگی جامعه ماست. چنین واژههایی بار منفی دارند، درحالیکه کاری که عملا انجام میشود، یک فعالیت جدی و لازم در حوزه اقتصاد ، صنعت و تجارت است
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری تاریخ انتشار 17 شهریور 97، کدمطلب: 29715، www.newspaper.hamshahri.org