پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۵۷۱۷۷
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۹
نتایج برخی مطالعات نشان می‌‏دهد، هر انسان فرهیخته‌ای، مقداری لمپنیسمِ درونِ بالقوه دارد و تفاوت آدم‏‌ها تنها در این است که برخی آن را تقویت می‌‏کنند و برخی به تضعیفش برمی‏ خیزند.

شعار سال: 

یک: باید اذعان کنیم که ادبیات پرمخاطب، گونه ادبی مسلطی است که مخاطبان را از هم تفکیک می‌کند؛ به این معنا، این ادبیات پرمخاطب است که مخاطبان ادبیات نخبه‌گرا را در اقلیت قرار داده است. برخی فرانسوی ‏ها به مخاطبان ادبیات جدی می‌گویند «آدم‏ حسابی ‏ها» و آن‏ها را که بر کفه سنگین ‏تر ایستاده‌‏اند، «دختر کلفت‏‌ها» می‌نامند. در نگاه نخست، این تفکیک کاملاً غیرانسانی به‌نظر می‌‏رسد، اما در عین حال پذیرش این‏که این هر دو یکی است و از سوی فاعلان نقد ادبی به‏ یک ‏اندازه قابل تأمل است، ناشی از باور به نوعی از لیبرالیسم منحط و دموکراسی منفعلانه است. وقتی می‌‏گوییم داستان ‏نویسی جدی و داستان ‏نویسی مورد پسند عوام، هر دو قابل احترامند، یعنی در حقیقت می‌گوییم هیچ ‏یک قابل احترام نیستند.

دو: نتایج برخی مطالعات نشان می‌‏دهد، هر انسان فرهیخته‌ای، مقداری لمپنیسمِ درونِ بالقوه دارد و تفاوت آدم‏‌ها تنها در این است که برخی آن را تقویت می‌‏کنند و برخی به تضعیفش برمی‏ خیزند. داده‏‌های منتج از این‏ گونه مطالعات، آشکارا ناظر بر این محتواست که روی کاغذ، ما با دو شقه کاملاً منفک «مخاطب عام» و «مخاطب خاص» مواجه نیستیم. بنابراین اگر روی کاغذ، مخاطبان حاضر و آماده شکل‏‌گیری از سوی ادبیات هستند، تقویت منفعلانه ادبیاتی که انسان را تعمداً از اندیشیدن بازمی‌دارد (با این بهانه که در نهایت آن ادبیات هم حق حیات دارد) سهل‌انگارانه نیست؟ مگر نه این است که آن لمپنیسمِ درون، همواره در کمین احیا و تقویت است. به‌خاطر بیاوریم که فروغ فرخ‏زاد که از او ـ به حق یا به ناحق ـ به‌عنوان مهم ‏ترین زن روشنفکر تاریخ ایران یاد می‌‏شود، در سال‌های پایانی عمر کوتاهش و در حال ابتلا به سندروم حاد افسردگی، حسرت ‏بار نوشت که آرزو داشت زن ساده ‏ای باشد در انس با خانه و آشپزخانه: «مرا پناه دهید‌ ای زنان ساده کامل/ [...]/ کدام قله، کدام اوج؟/ مرا پناه دهید‌ ای اجاق ‏های پر آتش -‌ای نعل‏‌های خوشبختی -/ و‌ای سرود ظرف ‏های مسین در سیاه‏ کاری مطبخ/ و‌ای ترنم دل‏گیر چرخ خیاطی/ و‌ای جدال روز و شب فرش ‏ها و جاروها...».

سه: بیانیه مرگ نقد متن عامه ‏پسند را مدت‏ هاست امضا کرده‌اند. امضای بسیاری از منتقدان ادبی نیز پای این بیانیه و جسد پرفروش ادبیات پرمخاطب دیده می‌شود. باید حقیقت را پذیرفت؛ ما هیچ ‏گاه نتوانستیم متدی برای نقد آثار پرمخاطب پیدا کنیم و این‏ گونه بر باوری غلط مبنی بر این‏که نقد ادبی تنها روشی برای بررسی ادبیات نخبه‏ گراست، صحه گذاشتیم؛ هر چند خود آن جسدِ اقتصاداً متبرک، نیازی به نقد ندیده و همواره فارغ از ارزیابی‏‌ها به حیات خویش ادامه داده است. البته در این‏که ادبیات عامه‏ پسند، چندان به لحاظ ملاحظات ادبی قابل بررسی نیست شکی نیست، اما چرا نباید زبانی برای نقدی ویژه این گونه مهم از ادبیات پیدا کرد؟ علاوه بر این و فارغ از نقد ادبی، چرا راه را بر ورود مطالعات فرهنگی در باب این ادبیات بسته‌‏ایم؟ آثار پرمخاطب ادبیات داستانی، دست کم به‌دلیل اقبالی که دارند به‌عنوان پدیده ‏هایی اجتماعی قابل بررسی ‏اند. مثلاً خیلی ساده طی مطالعات فرهنگی می‌توان با دخالت نظری از سوی روانشناسی و جامعه ‏شناسی این پدیده را بررسی کرد که: «چرا زنی میانسال هنوز از خواندن رمانى لذت مى‌‏برد که مخاطب واقعى ‏اش دختران نوجوان هستند؟ چرا او در نوجوانی، به‏ راستى هجده‏ سالگی نکرده تا مجبور شود در میانسالى در پى قهرمانان دوران نوجوانى ‏اش باشد!» داده ‏هایی که از این‏ گونه مطالعه بیناگفتمانی می‌توان استخراج کرد، لزوماً به کار اهل ادبیات نخواهد آمد اما بی‌‏شک، منتج به تحلیل‌هایی سودمند در علوم مورد اشاره دیگر خواهد بود.

سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 26 شهریور 97، کد مطلب: 482378، www.iran-newspaper.com


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین