شعار سال: نواصولگرايي
ايدهاي بود كه محمدباقر قاليباف آن را تير سال گذشته و يكي، دو ماه بعد از شكست
در انتخابات رياستجمهوري، با نوشتن نامهاي خطاب به بدنه جريان اصولگرايي براي
نخستينبار مطرح كرد. قاليباف از سوي جبهه مردمي نيروهاي انقلاب يا همان جمنا، در
آستانه انتخابات رياستجمهوري مجبور به كنارهگيري به نفع رئيسي شد، اما در نهايت،
اصولگرايان انتخابات را باختند؛ حالا نوبت قاليباف بود كه تقصير را گردن ياران خود
بيندازد. او با طرح ايده نواصولگرايي مدعي شد تصميمگيري در رأس اين جريان دچار
بحران ناكارآمدي شده است. او از جوانان بدنه اصولگرايي خواست آتشبهاختيار طرحي
نو دراندازند.
نامه قاليباف حاوی و حامل دلخوریهای شهردار سابق تهران بود که برای سومینبار
در انتخابات ریاستجمهوری شرکت میکرد، اما به اصرار رفقای اصولگرایش مجبور به کنارهگیری
شد. قرار بود با کنارهگیری او، جماعت اصولگرا با رأی به رئیسی انتخابات را ببرند،
اما فقط 16میلیون رأی آوردند و از رقیب اعتدالی شکست خوردند. از آن زمان تاکنون
شهردار سابق تهران جستهوگریخته به منش و شیوه رفقای اصولگرایش انتقاد کرده است و
از درانداختن طرحی نو در اصولگرایی سخن میگوید.
حالا گويا حزب متعلق به قاليباف مسئوليت راهبرد نواصولگرايي را بر عهده
گرفته است. حسین قربانزاده، دبيركل پيشين اين حزب، پيشتر در گلايه از تصميم
اصولگرايان در حمايت از رئيسي گفته بود:
«چهكسي سال ٨٤ از قاليباف حمايت كرد؟ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب سال ٨٤ از
آقای لاریجانی حمایت کردند. سال ٩٢ هم همينطور. كدام طيفها در اين اجماع پشت سر
قاليباف بودند؟ جامعه مدرسین؟ جامعه روحانیت؟ جبهه پایداری؟ به همین دلیل معتقدم
اگر آقای رئيسي بهجای آقای قالیباف کنار میرفتند، نهتنها فاصله این نبود؛ بلکه
انتخابات به دور دوم هم میرفت». او معتقد بود همه نظرسنجيهای معتبر قائل بر اين
بودند كه وضعيت قاليباف در جبهه اصولگرايي بهتر از رئيسي بوده است. او به «شرق»
گفته بود: «درباره كناررفتن و نرفتن شخص آقاي رئيسي نیز اخبار متناقضي به گوش من
رسيده و نميتوانم اظهارنظر دقيقي كنم كه ایشان شخصا قبول داشته كنار برود يا نه،
اما آنچه در عمل و واقعيت ديديم، اين بود كه كنار نرفتند... . در نهایت چون رئيسي
كنار نرفت، آقاي قاليباف كنار رفت.»
محمدباقر قالیباف در انتقاد به سازوکار جمنا گفته بود: شکل
کار جمنا صحیح است، اما روش آن اشکال دارد؛ وگرنه اگر مسیر طیشده اصلاح شود و
اتفاقی بیفتد، به آن نواصولگرایی میگویند. قالیباف از لزوم بهروزكردن
هدفگذاریها و پوستاندازی در اردوگاه
اصولگرایان سخن گفته بود. در نامه
سال گذشته قالیباف خطاب به بدنه جریان اصولگرایی آمده بود: «به این باور رسیدم که
تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی، یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان
مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظ
مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحول شود
و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستای «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند... . شما
امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظر اقدامات از بالا به
پایین در جریان اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیل رفتارهای پس از انتخابات برخی دوستان
نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد در رأس جریان همچنان دچار اختلال است.»
واكنش اصولگرايان به نواصولگرايي
اما واكنش اصولگرايان به آنچه قاليبافيها از آن به نواصولگرايي ياد ميكنند،
تاكنون چه بوده است؟ به نظر ميرسد آنها چندان اين ايده را جدي نگرفتهاند. جبهه
مردمي نيروهاي انقلاب يا همان جمنا كه اين روزها به كما رفته است، همچنان خود را
پرچمدار و متولي تصميمات در جريان اصولگرايي ميداند؛ مردادماه، مصادف با همان
روزي كه خبر تدوين مانيفست نواصولگرايي از سوي جريان قاليباف مطرح شد، نیز اعلام
کرده بودند ایده نواصولگرایی قالیباف را به بحث و بررسی خواهد گذاشت.
امیررضا واعظآشتیانی در واکنش به معرفی مانیفست
نواصولگرایی از سوی محمدباقر قالیباف گفته بود: «اینکه ما دو برگه بنویسم و بگوییم
این مانیفست است، درست نیست. مانیفست، بند به بندش باید تفسیر داشته باشد. اینکه
ما بخواهیم به اصولگرایی یک «نو» اضافه کنیم و محتوای عملیاتی آن را تعریف نکنیم و
از هدف صحبت به میان نیاوریم، امکانپذیر نخواهد بود. نباید با کلمات بازی کنیم؛
بلکه مهم نوع نگاه است. تفکر باید نوآور و عملیاتی باشد. آقای قالیباف که مدعای مانیفست نواصولگراست، چقدر خوب
است که در رسانهها بند به بند آن مانیفست را توضیح دهد و در نشستی رسانهای آن را
مطرح کند؛ چراکه کلیگویی نتیجهای ندارد. نواصولگرایی باید بیان کند در حمایت از
چه موضوعی است. اینکه موج سوم یا چهارمی ایجاد شود، اشکالی ندارد و اگر بتواند فضای
جامعه را رصد کند، میتواند مؤثر واقع شود... . اینکه عدهای دنبال سوءاستفاده
سیاسی از وضعیت فعلی باشند، امر پذیرفتهشدهای نیست و طرح پروژه عبور از روحانی
از سوی هر جریانی که مطرح شود، نهتنها بحرانزدا نیست؛ بلکه بحرانزاست. محمدرضا
باهنر نیز با اشاره به تدوین مانیفست نواصولگرایی گفته بود: من هنوز تسلطی بر
محتوای این مانیفست ندارم و مشخص نیست این مانیفست چه حرف تازهای دارد. اینکه میتواند
مانیفستی برای همه اصولگرایان باشد یا نه و همه بر آن تمرکز کنند و توافق داشته
باشند، باید منتظر ماند و دید.
نبي حبيبي، دبيركل حزب مؤتلفه، سنتيترين و قديميترين حزب در جريان اصولگرايي،
نیز در انتقاد از نواصولگرايي گفته بود: «اگر مقصود آقای قالیباف از نواصولگرایی
تغییر در اصول باشد، مطلقا آن را قبول ندارم، اما اگر منظورشان تحول در سلیقهها و
روشها باشد، این یک نیاز دائمی است که هر جریان سیاسی به آن محتاج است. من کلمه
نواصولگرایی را نه به کار بردهام و نه قبول دارم. این اصطلاحی است که آقای
قالیباف به کار برده است؛ البته لابد تعریفی از این موضوع دارند. من تحول در
اصولگرایی را در اصول یک موضوع غیراصولگرایانه میدانم، اما تحول در روشها را
لازم تلقی میکنم. وقتی یک هدف را در نظر میگیریم، ممکن است چند راه مدنظر قرار
دهیم. در یک هدف ثابت، راههای رسیدن به هدف میتواند متفاوت باشد. بنابراین باید
بحث و بررسی به عمل بیاید که بهترین، کوتاهترین و مفیدترین راه برای رسیدن به هدف
چیست. الان نمیشود کلیت را پاسخ داد، اما در هر موضوعی که در آن بحث اصلی از اصول
اصولگرایی مطرح است، باید روشها و سلیقههای رسیدن به هدف را متناسب با آن اصل
بررسی و بهترین راه را انتخاب کرد.»
مانيفستي براي چهار درصديها
محمدصالح مفتاح، عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی،
گفته بود: به نظر ما، موضوع «نواصولگرایی» مسئلهای نیست که صرفا به یک گروه سیاسی
وابسته باشد. نواصولگرایی در حقیقت پاسخ به سؤالاتی است که باید در آسیبشناسی
جریان اصولگرایی از خود بپرسیم. مفتاح
با اشاره به مردمیکردن اقتصاد بهعنوان یکی از مباحث مطرحشده در این مانیفست،
گفت: باید دست افراد زالوصفتی را که به اقتصاد کشور چنگ میزنند، کوتاه کنیم. به
قول آقای قالیباف، بسیاری از چهاردرصدیها باید دست از منافع مردم بردارند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 9 مهر97، شماره: 3256