پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۹۱۱۸
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۴
بعد از برجام مي‌توانستيم در تعامل با همسايگان مانع بروز عكس‌العمل‌هاي تند و حساسيت‌آور شويم.

شعار سال: «تعامل سازنده با دنيا»، «رابطه دوستي با دنيا»، «روابط خارجي»، «شناخت جهان» و «مذاکره»؛ همه اينها بخشي از کليدواژه‌هاي سخنراني‌هاي انتخاباتي حسن روحاني در سال 92 بود. مهم‌ترين بخش وعده‌هاي روحاني که گرد محور سياست خارجي مي‌چرخيد. آن هم در شرايطي که اجماع جهاني وسيعي عليه ايران به وجود آمده بود. دو سال بعد از شروع کار دولت يازدهم وعده‌ها در عرصه سياست خارجي در قالب توافق هسته‌اي با 1+5 تجلي پيدا کرد تا همه تحريم‌هاي هسته‌اي ايران برچيده شود. اما پيش از «تعامل با دنيا» روحاني از اولويت‌دادن به همسايگان سخن مي‌گفت. او مي‌گفت: «در حقيقت همسايگان اولويت اصلی در سياست خارجي هستند. بعد از همسايگان، موضوعات و مسائل اولويت‌ها را تعيين مي‌کنند. گاهي اوقات مسائل صنعتي است و گاهي اوقات هسته‌اي». يا در جاي ديگري که گفته بود: «کار با همسايگان يک اولويت ويژه دارد. هم بحث امنيت ملي، هم بحث منافع ملي و هم بحث روابط ملت‌هاست». بنابراين انتظار مي‌رفت که دولت يازدهم بتواند گام‌هاي مؤثري در ارتباط با همسايگان بردارد. از جنوب و کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس گرفته تا شمال و کشورهاي آسياي ميانه و قفقاز جنوبي. محمدجواد ظريف وزير خارجه نيز هنگام دريافت استوارنامه سفير عربستان در سال 92 گفته بود: «اولويت سياست خارجي ايران، گسترش روابط با همه کشورهاي همسايه به‌ويژه عربستان است». در همين راستا اولين سفرهاي وزير خارجه در دولت يازدهم و دوازدهم نيز سفر به کشورهاي همسايه بود. اما اولين و تنها سفر وزير خارجه به عربستان يک سال بعد انجام شد. او براي شرکت در مراسم ترحيم ملک عبدالله از سوئيس راهي رياض شد. اما در اين بين مذاکره هسته‌اي و برجام سايه گسترده‌اي روي شکل‌گيري مجدد روابط ايران و عربستان انداخت. کشوري که نقش پررنگي در منطقه ايفا مي‌کند و تأثيرگذاري زيادي بر بعضي از کشورهاي عربي دارد، از نزديکي ايران و آمريکا احساس خطر کرده بود. از سوي ديگر تضاد منافع دو کشور ايران و عربستان در سوريه، عراق و يمن باعث بالاگرفتن اختلافات شد. در اين بين، انتقال قدرت در عربستان نيز به خانواده سديري‌ها رخ داد. در نهايت هم فاجعه منا و اعدام شيخ نمر روحاني منتقد سعودي و در پي آن حمله به کنسولگري عربستان، آخرين خاکريزهاي ديپلماتيک بين دو کشور را از ميان برد. اما هنوز با وجود اين وزير خارجه ايران بعد از گذشت حدود چهار سال مي‌گويد که «براي عادي‌سازي روابط با عربستان مشكلي نداريم». او به يک روزنامه قطري چاپ لندن گفته که اين مسئله به رياض و بازنگري در رفتار آنها که مي‌تواند تنش منطقه را کاهش دهد، بازمي‌گردد. در اين شرايط مي‌توان با بررسي سياست‌هاي ايران و عربستان در پنج سال گذشته دلايل اختلاف‌هاي اين دو همسايه را به طور مختصر واشکافي کرد. ابهام اصلي موجود درباره عملکرد دولت در حوزه سياست خارجي و به‌ويژه سياست منطقه‌اي است، اينکه چقدر اولويت‌ها به همسايه‌ها اختصاص داشته است. «سيدصباح زنگنه» ديپلمات سابق و کارشناس مسائل بين‌الملل اعتقاد دارد که اولويت در سياست خارجي به رابطه با غرب و در درجه اول آمريکا بوده تا همسايگان. زنگنه نماينده مجلس اول شوراي اسلامي و سفير و نماينده سابق ايران در سازمان همکاري‌هاي اسلامي بوده است. در گفت‌وگو با اين کارشناس مسائل بين‌الملل به بررسي رابطه ايران با عربستان و منطقه پرداختيم. از سوي ديگر نگاهي هم به کارنامه دولت در زمينه سياست منطقه‌اي، توفيق‌ها، شکست‌ها و دلايل آنها داشتيم.

‌يکي از مهم‌ترين محورهاي شعارهاي آقاي روحاني در انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 معطوف به حوزه روابط بين‌المللي ايران و به طور کلي سياست خارجي بود. در اين زمينه همواره نيز گفته شد که دوستي با کشورهاي همسايه اولويت دارد. به نظر شما آيا شعارها در اين پنج سال محقق شده است؟
اگر بخواهيم سياست منطقه‌اي ايران در چند سال اخير را بررسي کنيم، ابتدا بايد تعريف مشخصي از منطقه داشته باشيم. ما در منطقه چند زيرمنطقه داريم. اين زيرمنطقه‌‌ها شامل خليج فارس، بخشي از خاورميانه، جزئي از شبه‌قاره، آسياي ميانه و قفقاز جنوبي هستند.
‌پس طبق همين دسته‌بندي جلو برويم و از زيرمنطقه خليج‌فارس که کشورهايي مثل عربستان سعودي، قطر، امارات و عمان را در بر مي‌‌گيرد بحث را آغاز کنيم.
مي‌توان گفت که دولت در اين زيرمنطقه تا حدودي توفيق داشته است. اما بخش عمده اين توفيق نه به دليل برنامه‌ريزي ايران، ‌بلكه بنابر اقتضاي شرايطي كه برخي از كشورهاي حاشيه خليج‌فارس با آن مواجه شدند به دست آمد. در واقع به خاطر هژمون و تسلط‌‌‌خواهي عربستان بر منطقه خليج‌فارس بود كه کشورهايي مثل قطر، عمان و تا حدودي کويت به سمت ايران گرايش پيدا كردند. البته سلطنت عمان به دلايل افزون‌تري از جمله همکاري با ايران در تنگه هرمز و اشتراك منافع استراتژيك و مهم‌تر از همه حيات خود در منطقه با سياست‌هاي جمهوري اسلامي همراه بود و تلاش مي‌كرد از واگرايي بپرهيزد. اما در مورد دو كشور ديگر عملا توفيقي حاصل نشد و ديپلماسي ايران از تاكتيك‌ها و استراتژي‌هاي مناسبي در تعامل با اين سه كشور برخوردار نبوده است. شايد دليل اين عدم توفيق در برنامه‌ريزي تاكتيكي و استراتژيك ايران را بتوان در اولويت‌دادن به تنظيم رابطه با آمريكا جست‌وجو کرد.
‌يعني ديپلماسي ايران متمرکز روي رابطه با غرب بود؟
غرب و در درجه اول آمريكا، چون معلوم شده بود که همكاري با اروپا در موضوع هسته‌اي نتوانسته براي جمهوري اسلامي ايران نتيجه‌‌اي قاطع و روشن ايجاد كند، بنابراین نظرات به اين‌سو رفت كه با آمريكا به همراه اروپا بتوان به نتيجه رسید. با ورود آمريكا به مجموعه سه كشور اروپايي و بعد اضافه‌شدن چين و روسيه، عملا شاهد خروجي اين روند تحت عنوان برجام بوديم. اين مشموليت و اولويت باعث ناديده‌گرفتن نقش مكمل يا مخرب زيرمنطقه خليج‌فارس شده بود. به عبارت ديگر هم‌زمان با مذاكرات ايران با مجموعه 1+5 امكان درگيركردن كشورهاي منطقه هم وجود داشت و اين کار مي‌توانست از افزايش حساسيت‌هاي عربستان جلوگيري كند.
‌عربستان‌سعودي هيچ‌گاه از برجام رضايت نداشت و به نظر مي‌آيد از خروج آمريکا از اين توافق خشنود شده ‌است. بعد از خروج آمريكا از اين توافق و نزديكي دونالد ترامپ به عربستان نيز فاصله بيشتري بين تهران- رياض ايجاد شده است. به نظر شما علت اين اتفاق چيست؟ چون به نظر مي‌رسد اگر از سمت ايران به موضوع نگاه کنيم گويي همچنان تمايل به برقراري ارتباط وجود دارد و وزير خارجه ايران هم بارها از درازکردن دست دوستي به سوي عربستان سخن گفته است. به نظر شما به طور کلي رابطه ما با کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج‌فارس در گرو رابطه با عربستان است؟
من با اين نگاه موافق نيستم. عربستان جايگاه خودش را دارد و ساير كشورها هم جايگاه خودشان را دارند؛ به‌طورمثال رابطه ايران با عمان رابطه خوبي است. رابطه با قطر در حد وسط و رو به جلو است. رابطه با كويت درگير فشارهاي گوناگون عربستان است. نکته اينجاست که در منطقه ما عدم بلوغ سياسي وجود دارد. اين عدم بلوغ شايد کمي مربوط به جمهوري اسلامي ايران باشد، اما بخش زيادي از آن ناشي از هيجانات سياسي عربستان است. متأسفانه نقشي هم كه عربستان مي‌تواند ايفا كند در تخريب فضاي منطقه و فضاي بين‌المللي است. سياست عربستان بر اساس محاسبه منطقي و عقلاني نيست. مي‌توان گفت که جمهوري اسلامي ايران با عربستان هيچ مشكلی در روابط دوجانبه ندارد؛ يعني ايران هيچ‌گاه عربستان را تهديد نكرده است. حتي هيچ اقدام و تلاش و حتي تشويقي براي حمايت از شيعيان مظلومي كه در عربستان هستند هم به عمل نمي‌آورد، بنابراين جمهوري اسلامي ايران بسيار معقول و منطقي و با احترام به حاكميت در عربستان گام برداشته است. اين عربستان است كه با خشونت و تهديد گام برمي‌دارد؛ به‌طورمثال جمهوري اسلامي ايران به هيچ‌يک از كشورهاي جهان نگفته که از عربستان نفت نخريد، اما عربستان اين كار را مي‌كند. جمهوري اسلامي ايران به هيچ كشوري نگفته که با عربستان قطع رابطه كنيد، اما عربستان اين كار را مي‌كند، بنابراين يك نوع عدم بلوغ در اين سياست‌ها وجود دارد كه نيازمند عقلانيت و بازگشت به احترام متقابل است. در مورد پرونده‌هاي منطقه‌اي که شامل يمن، سوريه، ‌عراق، لبنان يا حتي قطر است نيز ايران اعلام آمادگي كرده که مذاكره كند. خروج از اين وضعيت واگرايي، نيازمند اتخاذ تصميمات استراتژيك مقامات عربستان است. شرايط درحال‌حاضر در منطقه به‌گونه‌اي است که مقامات عربستان متكي به آمريکا هستند و احساس مي‌كنند قدرتي حامي و بدون پرسش دارند، اما اين شرايط ماندگار نيست. مقامات عربستان، ملك سلمان و محمد بن‌سلمان بايد به فكر روزهاي بعد از اين چهار سال (يا حتي هشت سال) رياست‌جمهوري دونالد ترامپ باشند و خود را از هوس تقابل و ايجاد درگيري در منطقه خارج كنند.
‌با وجود اين ديدگاه همچنان معتقديد که يکي از گام‌هاي ارتباط با همسايگان بايد در حين مذاكرات برجام انجام مي‌شد و بعد از توافق مي‌توانستيم تعامل بيشتري با همسايه‌هاي حوزه خليج‌فارس داشته باشيم.
بله و به وسيله اين تعامل با آنها مانع بروز عكس‌العمل‌هاي تند و حساسيت‌آور شويم. بخش ديگر موضوع سياست‌هاي گوناگوني است كه باعث شكل‌گيري اوضاع جديد در عراق و سوريه شده است. در اين دو كشور و به نسبت كمتر در لبنان، نوعي تقابل سياست‌هاي عربستان و احيانا امارات و قطر در برابر سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران اتفاق افتاد. در سوريه به طور مشخص نيمي از كشورهاي شوراي همكاري خليج‌فارس به‌عنوان حامي گروه‌هاي مسلح و تروريستي عليه دولت مستقر سوريه و حضور ايران در اين كشور شدند. در عراق نيز بعد از سقوط صدام حسين عملا نيمي از كشورهاي شوراي همكاري خليج‌فارس و سه كشور از شش كشور براي جبران فقدان عامل تعديل‌كننده قدرت جمهوري اسلامي ايران در منطقه -كه صدام بود- دست‌به‌كار شدند و با تزريق نيروهاي مخرب و پول سعي كردند معادله را [به سود خود] برگردانند؛ اقداماتي که آثار سوء زيادي هم داشت و منجر به تلفات انساني فراوانی در عراق شد.
‌مشکل کجا بود؟
در عراق و سوريه از نوعي عدم وحدت عملي مبتني‌بر حضور همه مؤلفه‌هاي ديپلماسي خارجي رنج مي‌برديم و هنوز هم كم‌وبيش رنج مي‌بريم. ايران نتوانسته است از همه مؤلفه‌هاي فعال و مؤثر ديپلماسي خارجي كه شامل همه نيروها و دستگاه‌هاست به صورت مشترك استفاده کند تا بتوانند اهداف كلي جمهوري اسلامي ايران را محقق كنند. در اين زمينه احساس كمبود مي‌شود و از حضور منسجم و هماهنگ همه ابزارها رنج مي‌‌بريم.
در مورد عراق اوضاع کمي متفاوت نشده است؟ چون در انتخاباتي که اخيرا برگزار شد و بسياري عقيده داشتند که رئيس مجلس، رئيس‌جمهور و نخست‌وزير جديد به ايران نزديك هستند.
بله، اين يک نتيجه مثبت بود. افرادي براي رياست سه قوه اصلي در عراق انتخاب شدند كه مي‌توانند به سود منافع ملي و منطقه‌اي هر دو كشور بر اساس همكاري و هم‌گرايي كار كنند. در عراق با ابزار مذاکره و بحث‌هاي گوناگون ديپلماسي در برابر فعاليت‌ها و فشارهاي همه‌جانبه آمريکا که از سوي وزارت خارجه آمريكا، ‌پنتاگون، CIA، رئيس‌جمهور، كنگره و درمجموع كل نظام آمريكا که در عراق رودرروي نيروهايي كه به جمهوري اسلامي ايران نزديك بودند مواجه شديم و اين موفقيت حاصل شد، اما این موضوع به اين معنا نيست كه شرايط آينده عراق کاملا تضمين شده است، بلكه نيازمند همكاري، هماهنگي و حضور همه عوامل و عناصر مؤثر جمهوري اسلامي ايران در تنظيم سياست‌ها در عراق است و نيازمند حضور جدي‌تر وزارت خارجه در اين امور خواهد بود.
‌به سوريه بپردازيم. اين کشور هم در آستانه ثبات سراسري است.
در سوريه هم مثل عراق نياز است که همه عوامل و عناصر فعال در شكل‌گيري و اجراي سياست خارجي حضور داشته باشند. در اينجا تنوع فشارها بيشتر است. هم از سوي كشورهاي اروپايي و آمريكا و هم از سوي رژيم صهيونيستي و هم از سوي روسيه. هم‌گرايي وجود دارد، اما ممكن است به‌عنوان رقيب به جمهوري اسلامي ايران نگاه كند، بنابراين تنوع فشارها، تقابل‌ها و اختلاف اهداف بازيگران متعدد دولتي و غيردولتي در سوريه بيشتر از عراق است، بنابراین نياز است كه حضور جامع و فراگير همه سازمان‌ها و دستگاه‌هاي مؤثر و عامل و فعال جمهوري اسلامي ايران را داشته باشيم.
‌عناصري كه از ديدگاه شما بايد به‌صورت جامع هم‌گرايي كنند مشخصا چه سازمان‌هايي هستند؟
بخش اقتصادي و خصوصي كشور، وزارتخانه‌هاي صنعتي كشور و وزارت خارجه که بايد در مركزشان قرار بگيرد.
‌ايران در سوريه با ترکيه هم که يکي از کشورهايي است که طبق تقسيم‌بندي شما در زيرمنطقه آسياي ميانه است، همکاري مي‌کند. ديپلماسي در آن زيرمنطقه چطور عمل کرده؟
به نظر مي‌آيد در زيرمنطقه‌ قفقاز جنوبي و آسياي ميانه و به‌‌ویژه تركيه و جمهوری‌آذربايجان، سياست‌های مؤثر بوده است. ديپلماسي توانسته اين روابط را حفظ کند و توسعه دهد و از بن‌بست‌هايي كه بارها در اين چند سال پيش آمد، عبور كند كه يك موفقيت محسوب مي‌شود. در مقابل بين جمهوري‌هاي آسياي ميانه هنوز در سطح كلان و استراتژيك توفيقات بزرگي حاصل نشده، درعين‌حال روابط در سطح عادي حفظ شده؛ نه به‌سوي گسترش و بهبود روابط استراتژيك و نه در مسير تقابل حركت كرده است. درحالي‌که زمينه‌هاي تقابل فراواني در اين منطقه وجود داشته و دارد؛ بنابراين به نظر من حفظ روابط در اين منطقه در حد سطح عادي و معمولي بوده، در شرايطي كه استعداد حرکت به‌سوي جلو در زيرمنطقه آسياي ميانه وجود دارد.
‌به‌تازگی اتفاق تلخ ديگري در مرز مشترک با پاكستان رخ داد و 12 مرزبان ايراني ربوده شدند. اين چندمين‌بار است که چنين اتفاقي رخ مي‌دهد و بعضي‌ از کارشناسان معتقدند پاكستان مرز مشترک با ايران را رها كرده. تا‌به‌حال هم عمران‌خان، نخست‌وزير جديد اين کشور، دو بار به عربستان سعودي سفر کرده است. در اين شرايط رابطه ما با پاکستان که در زيرمنطقه شبه‌قاره قرار مي‌گيرد، چطور پيش مي‌رود؟
پاكستان كشور مهمي است و از جمله همسايگاني است كه رابطه با آن با کمي تمركز نيروها و تصميم‌گيران ايران مي‌تواند دچار تحول مهم و چشمگيري شود. البته در پاكستان هم عوامل تقابل، فشار و عوامل رهاشدگي در اينكه سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران نتواند دستاوردهاي خوب و چشمگيري پيدا كند، بسيار مؤثر هستند. آمريكا همچنان به پاكستان به‌عنوان متحد و نگراني‌آور نگاه مي‌كند و در جهت‌گيري كمك‌ها، اعمال فشار و تلاش براي تسلط بر ارتش اين كشور استمرار دارد. عربستان، امارات و ساير كشورها نيز بر اين كشور فشار مي‌آورند و سعي مي‌کنند به‌وسيله امكانات مادي و مالي سياست‌هاي پاكستان را تحت تأثير قرار دهند. حضور هند به‌عنوان رقيب سنتي پاكستان در منطقه هم برخي از سياست‌هاي هم‌گرايانه را تحت تأثير قرار مي‌دهد. علاوه بر اين بحث رهاشدگي برخي از مناطق، استان‌ها، ايالت‌ها و مشكلات طبيعي از قبيل سيل، بحران‌هاي طبيعي و زيست‌محيطي هم مزيد بر علت هستند؛ اما همچنان جامعه پاكستان كه شامل مردم، ارتش، سياست‌مداران و احزاب است، به ايران علاقه و گرايش دارد، اما از اين علايق به‌خوبي بهره‌برداري نشده است.
‌به نظر شما چه اقداماتي را مي‌توان به کار گرفت؟
با توجه بيشتر، حتي امكان رسيدن به توافقات استراتژيك هم وجود دارد. البته نبايد انتظار داشت نخست‌وزيران و رئيس‌جمهوران جديد و سابق پاکستان كه بسياري از آنها نيز فاسد بودند، منافع شخصي، حزبي و منافع ملي را ناديده بگيرند و از كمك‌هايي كه ديگر كشورها به آنها مي‌كنند، چشم‌پوشي كنند. رفت‌و‌آمد آقاي عمران‌خان، نخست‌وزير جديد نيز در همين راستا است. دوستي ايران و پاكستان عميق و تاريخي است، اما ايران بايد در برابر نيازهاي روزمره پاکستاني‌ها هم درك صحيحي داشته باشد.
‌پاکستان نيروي کار زيادي هم در کشورهايي مانند عربستان و امارات دارد.
پاکستان در عربستان و امارات و اغلب كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس نيروي كار زيادي دارد. نفت با تسهيلاتي به آنها داده مي‌شود و بازار خوبي هم براي توليدات پاكستان در اين كشورها وجود دارد. اين عوامل را نبايد ناديده گرفت. از سوي ديگر فکر نمي‌کنم ايران در بخش دولتي و خصوصي يك‌دهم سرمايه‌گذاري اين کشورها را انجام داده باشد. پس با توجه به عدم انسجام در مجموع سياست‌ها نبايد توقع داشته باشيم كه عمران‌خان بلافاصله به سمت تهران بيايد و همه امتيازاتي را كه از اين كشورها به دست مي‌آورد، ناديده بگيرد.
‌هند، کشور دیگری در زيرمنطقه شبه‌قاره است که به‌تازگی هم سرمايه‌گذاري‌هايي در ايران کرده است. اين کشور دومين خريدار نفت ايران نيز هست و در مقابل سياست‌هاي آمريکا عليه ايران هنوز تسليم نشده. در چند سال اخير رابطه ايران و هند در چه قالبي بوده است؟
هند قدرت روبه‌رشدي در ميان قدرت‌هاي منطقه‌اي است. هنوز به قدرتي جهاني تبديل نشده اما قدرت منطقه‌اي معتنابهي است. برقراري تعادل منطقي بين روابط ايران با پاكستان و ايران با هند، ‌ضروري است. نبايد اين روابط به معناي اتخاذ سياست سلبي يا منفي باشد، بلكه نيازمند اتخاذ سياست ايجابي و مثبت با هر دو كشور است. اگر همکاري در حوزه‌اي با پاكستان انجام شد، نبايد به معناي رد يك پروژه ديگر با هند باشد. يا اگر با هندوستان وارد يك همكاري اقتصادي گسترده نفتي يا سرمايه‌گذاري و حمل‌ونقلي شديم، نبايد پاکستان را از دست بدهيم.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 23 آبان 97، شماره: 3291


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین