" بسمه تعالی
سند افتخار نیروهای متعهد و حزب الهی
اکبر هاشمی
30/11/66"
چند روز پس از این جلسه، فرصتی پیش آمد تا یکی از شیرین ترین تجربه های عمرم رقم بخورد، همراهی با آیت الله هاشمی رفسنجانی در جبهه های جنگ:
در هفتم اسفندماه سال 66 جمعه براي صحبت با آیت الله و صبحانه به نزدشان رفتم. هنگام صبحانه از جبهه خبر دادند كه باز هم عمليات در شمال غرب به تأخير افتاده است. قرار بود عمليات مهمي تا تصرف سد دربنديخان عراق انجام شود كه اهميت ويژه براي ايران داشت. ایشان ميخواستند فرداي آن روز به جبهه شمال غرب بروند. من هم تصميم گرفتم همراهشان بروم. ولي مادر و همچنين پدر موافق نبودند. زيرا در همان زمان هم مهدي و هم ياسر در جبهه بودند. مادر نگران بودند كه حضور همگي همزمان صحيح در جبهه درست نيست. با اصرار من به مادر پيشنهاد شد كه براي حل مشكل تنهايي، چند روزي به زيارت مشهد بروند. لذا به آيتا... طبسي رفتن مادر را اطلاع داديم كه اقامت آنها در مشهد تسهيل گردد.
آیت الله در خاطراتشان نوشته اند:
"به دفترم گفتم برای عفت و همراهانش بلیت خراسان تهیه کنند و به آقای طبسی تلفنی گفتم که محلی برای اقامت آنها در نظر بگیرد. چون من و مهدی و یاسر و محسن در جبهه خواهیم بود، او نمیتواند تنها در خانه بماند.. ساعت هشت شب به اتفاق دکتر روحانی و پاسداران با لباس بسیجی از منزل حرکت کردیم ... به محل ایستگاه کردان بین کرج و قزوین رفتیم. قطار هم فوراً رسید و حدود ساعت ده شب سوار قطار [تهران - تبریز] شدیم. یک واگن برای من و همراهان پشت لوکوموتیو بسته بودند. من و دکتر روحانی در یک کوپه و گروه موشکی سپاه و محسن در کوپه دیگر و پاسدارها هم در سایر کوپهها بودند"
ميخواستم ضمن حضور در جبهه، از فرصت همراه بودن با فرمانده جنگ، در مسير و آنجا استفاده و همراه با گروه موشكي دوربرد، مسئله حمايت از ساخت موشك و مشكلات نقدينگي و لجستيكي را نيز حل كنم. به مديران مجتمع صنعتي شهيد همت جایی که موشکهای دوربرد 300 کیلومتری سوخت مایع شبیه اسکاد بی مهندسی معکوس شد. اطلاع دادم كه همراه ما به جبهه بيايند. با هم عصر به ايستگاه قطار رفتيم و سوار قطار تهران - تبريز شديم. آیت الله بدليل اينكه هم هواپيما و هم گهگاه قطار ميتوانست مورد تهاجم هواپيماهاي عراق قرار گيرد، در مسير يعني در ايستگاه كرج به صورت ناشناس و با لباس نظامي به ما پيوست.
بعد از نماز صبح من و گروه موشكي به داخل كوپه فرمانده جنگ رفتيم. توضيحات جامع از برنامهها و پيشرفت و نوع حمايتهاي لازم را گفتيم. همكاران تحت تأثير دولتهايي كه از تحقيقات موشكي كشورشان حمايت كرده بودند درخواستهايي از فرمانده جنگ داشتند. مثالهايي از ساخت موشك وی دو كه مادر موشكهاي دوربرد و هدايت شونده در جهان است ميزدند. اخيراً از كره شمالي و موشكسازي آنجا بازديدي داشتند كه مثالهايي را تكرار ميكردند. در نهايت فرمانده جنگ متقاعد شد كه بايد الويت بيشتري به طراحي، تحقيق و ساخت موشك دوربرد هدايت شونده در ايران داده شود و قول كمك دادند.
ایشان در خاطرات آن روز نوشته اند:
"نزدیکیهای مراغه، نماز صبح را در قطار خواندم. همراهان پائین رفتند و در ایستگاه نماز خواندند. صبحانه خوردیم. سپس محسن و دوستانش درگروه موشکی به کوپه آمدند و توضیحات درباره برنامه و گزارش پیشرفت ها را دادند. از سفر به کره شمالی و بازدید از مرکز ساخت موشک آنها ؛ خیلی راضیاند. اطلاعات زیادی به دست آوردهاند. تحت تاثیر پشتکار هیتلر در راه انداختن مرکز موشکی آلمان در جنگ جهانی دوم هستند و توضیح دادند که جمهوری اسلامی هم به خاطر جنگ، باید اولویت بالائی به این کار بدهد و حق هم دارند. در ایستگاه قبل از مراغه پیاده شدیم. ماشینها جلوتر رفته و آماده بودند. سوار شدیم و به سوی منطقه جنگی حرکت کردیم. ماشینگروه موشکی در مراغه بود. به آنجا رفتند و سپس به ما ملحق شدند"
عازم قرارگاه در منطقه ماووت عراق شديم. نگرانيهايي از حمله هوايي دشمن بود. جادهها خراب و آثار برف و سرما و سيل و باران كاملاً نمايان بود. بخشي از مسير هم در تير رس نيروهاي عراقي بود كه در ارتفاعات بلند منطقه مستقر بودند. ميتوانستند رفت و آمد نيروهاي ما را كنترل كنند و حتي آتش سنگين بريزند. در نتيجه حركت ما را سخت و با احتياط كرده بود. مقرر شد كه جدا جدا حركت شود كه ستون ماشين نباشد.
در قرارگاه واحدهاي عملياتي دلايل تأخير و نيازها را توضيح دادند. عمدتاً مسئله مهندسي و ايجاد جاده جديد و پل و... را مطرح كردند. به همين دلايل عمليات بيشتر از 20 روز تاخير داشت. نيروهاي مرتبط با كردها هم به دليل استفاده عراق از بمب شيميايي، دچار جراحات و ترس شده بودند و حمايت براي خانوادههاي خود ميخواستند كه به ايران بيايند. از جنايتهاي صدام به شدت وحشت داشتند. جلسات تا نيمه شب طول ميكشيد.
آیت الله كم ميخوابيدند. خواستند مهدي را ببينند، گفتند كه با سردار علي فضلي فرمانده لشگر 10 سيدالشهدا به داخل خاك عراق برای شناسایی رفتهاند و از منطقه طالباني هنوز برنگشتهاند. از ياسر خبر خواستيم، گفتند در مياندوآب است. موفق به ديدار آن دو نشديم. وضع قرارگاه خوب نبود، از گوشه و كنار آن به دليل باران آب داخل ميشد و گهگاه پتوها هم خيس ميشد. شبها بيشتر از سه ساعت نميخوابيديم.
بعد از تصميمگيريهاي لازم با فرماندهان به بانه آمديم. اوايل شب بود كه خبر دادند چهار منطقه تهران بمباران شده. ولي مسئولان پدافند و رياست آن آقاي روحاني كه همراه ما بود ميگفتند هواپيمائي ديده نشده است. رادارها هم چيزي ثبت نكردهاند. بين خودمان شوخي ميكرديم كه آقاي روحاني نميتواند تهران را محافظت کند ، آقاي روحاني هم دفاع ميكرد كه قطعاً هواپيما نبوده است، ولي كسي باور نميكرد.
چند ساعت بعد دوباره خبر رسيد كه سه منطقه ديگر تهران بمباران شده است. كمكم صحبت از موشك شد. اين بدين معني بود كه بعد از موشكپراني ايران به بغداد با استفاده از اسكادبيهاي روسي تحويل گرفته شده از ليبي. حال عراق در دهه اول اسفند 66 امكان زدن تهران با موشك را بدست آورده بود. لذا نقطه ضعفي براي ايران و نقطه قوتي براي صدام بود. براي ما به عنوان گروه موشكي مسئوليت سنگينتر شده بود. زيرا موشكهاي ليبيايي هم رو به اتمام بود. ابتدا ايران به دليل فاصله كم تا بغداد برتري موشكي جدي نسبت به عراق داشت. حملههاي موشكي مؤثري انجام ميداد. ولي متأسفانه اين برتري با استفاده عراق از موشكي با برد بيشتر از بين ميرفت.
صبح اطلاع دادند كه باز هم تهران مورد اصابت موشك قرار گرفته است. آقای هاشمی با آيتا... خامنهاي، رئيسجمهور صحبت كردند. گفتند كه تا بحال 12 موشك به تهران اصابت كرده است. بيش از 30 نفر شهيد و 70 نفر مجروح هستند. قدرت انفجاري كم است و تعدادي از آنها عمل نكرده است. به خاطر اختلاف در نظر، هنوز تحقيق به نتيجه نرسيده است.
ایشان در خاطرات 11 اسفند1366 نوشته اند:
"ساعت شش و نیم صبح بیدار شدیم. اطلاع دادند دیشب تا امروز صبح، چند موشک دیگر عراق به تهران اصابت کرده است. تلفنی با آقای خامنهای صحبت کردم. گفتند مجموعاً 12 موشک فرود آمده و حدود سی وشش نفر شهید و حدود هفتاد نفر مجروح شدهاند. قدرت انفجاری موشک کم است و تعدادی از آنها عمل نکرده که سپاه و ارتش در حال بررسی نوع، منشاء و مشخصات موشک هستند. به خاطر اختلاف ارتش و سپاه، تحقیق تاخیر داشته است.
آقای روحانی و محسن و گروه موشکی را برای پدافند و تحقیق درباره موشکها به تهران فرستادم. ما هم همراه با آقای شمخانی که از منطقه ماؤوت آمده بود، با اتومبیل به سوی مریوان حرکت کردیم. جاده خاکی و کوهستانی و پر از دستانداز بود، آبهای حاصل از ذوب برف ها در همه جا جاری بود و رودهای مسیر همه طغیان داشت...آقای شمخانی، در راه اطلاعات مفیدی از وضع منطقه ارائه میداد...به قرارگاه شهید مطهری رسیدیم. آقای رضایی و جمعی از فرماندهان سپاه برای هدایت کارهای مقدماتی عملیات اینجا هستند. عصر با فرماندهان سپاه، بحث درباره عملیات آینده را شروع کردیم و تا ساعت دوازده شب ادامه دادیم. فرماندهان نسبت به طرح خوشبیناند.
احمدآقا از تهران تلفن کرد و گفت به خاطر ضعیف بودن قدرت انفجاری موشکهای عراق و عمل نکردن چند تای آنها، نتوانستهاند روحیه مردم را تضعیف کنند و مردم منتظر مقابله به مثل قوی ما هستند. گفتم دستور دادهایم چند موشک به بغداد بزنند. تا اطلاع بعدی روزانه سه موشک با فاصله زمانی مناسب می زنند. اخبار ساعت دوازده شب را گرفتیم و خوابیدم."
تا به تهران رسيديم فوراً كارشناسان موشكي شهيد همت مسئله بررسي قطعات موشكهاي عمل نكرده را شروع كردند. به دليل ضعيف بودن قدرت انفجاري موشكهاي عراق و عمل نكردن حداقل نصف آنها، روحيه مردم خوب بود. مردم عمدتاً منتظر مقابله به مثل ايران هستند.
شب بعد باز هم عراق تعدادي موشك به تهران زد ولي چند موشك عمل نكرده بود و قطعات بيشتري بدست كارشناسان افتاد. راديوهاي بيگانه سر و صداي زيادي راه انداخته بودند. عراق اولين بار در جنگ از راكتهاي فراگ 7 عليه شهرهاي دزفول و اهواز استفاده كرد و براي اولين بار سال 1360 از اسكاد بی عليه دزفول استفاده كرد كه بيش از 20 نفر كشته و 100 نفر مجروح داشت. بعد از 20 اسفند 62 كه براي اولين بار بغداد توسط موشك مورد حمله قرار گرفت. صدام به دنبال موشكي بود كه تهران را مورد هدف قرار دهد و بالاخره بعد از 4 سال موفق شده بود.
در نهايت نظر كارشناسان مجتمع صنعتي شهيد همت بر آن شد كه اين همان موشكهاي اصلاح شده اسكادبي روسي است كه از سرجنگي آن كاسته و به حجم منبع سوخت آن افزوده شده است. لذا قدرت انفجار آن كم و به علت نواقصي كه پيدا كرده است بعضي در هوا منفجر ميشود. نام آن را الحسين گذاشته بودند. گفته ميشود كه روسها حاضر به فروش موشك اسكاد سی به عراق نميشوند. ولي تعداد زيادي اسكاد بی به عراق ميفروشند. صحبت از فروش 300 موشك بوده است و بالاخره توانست با استفاده از اين موشكها و تغييراتي در آنها به موشكهاي دوربردتري دسترسي پيدا كند.
در صنايع دفاع سابقه توليد راكتهايي با برد 11 كيلومتري به نام كاتوشيا وجود داشت. ولي احتياج به فنآوري بالا در ساخت سوخت و آلياژهاي مقاوم به دماي زياد موتور دارند. آقايان مهندس جعفري و صالحي پروژه نازعات را كه راكتي با سوخت جامد با برد بيش از70 كيلومتر بود را شروع كرده بود. اولين موشك سوخت جامد ايران با برد بيش از 50 كيلومتر بود.
با پیگیری ها در مجتمع صنعتي شهيد همت تشكيلاتي بهنام مجتمع صنعتي شهيد باكري ایجاد شد. پروژه شهاب 2 كه وظيفهاش توليد انبوه اين راکتهای سوخت جامد در حال تحقیق بود كه بتوانيم بهوفور از آن استفاده كرد. در خطبههاي نمازجمعه آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح گردید. ايشان از تحقیقات بازديد كردند و اميدوار شدند. اما کار آسان پیش نمی رفت. مواد اوليه و تجهيزات مناسب كار و امكانات پشتيباني در دسترس نبود. ابتدا به عنوان پیگیر طرح تحقيقاتي سجيل كه در جهاد خودكفايي نيروي زميني سپاه به سرپرستي دلسوزانه شهيد اصغر اسلامي و يارانش از طرف آقاي افشار رئيس مجتمع صنعتي شهيد همت فعال شدم. آقاي رفيقدوست وزير سپاه هم حكم مستقيمي براي توليد موشك سجيل و انتقال برادران محقق راكت سجيل به وزارت سپاه، معاونت جهاد خودكفايي داد. در بهمن ماه سال 66 نيز آقاي افشار مجدداً حکمی برای توليد انبوه يكي از راكتهاي در حال تحقيق صادر کرد.
اکنون و پس از گذشت سی سال، این تلاشها بیش از انتظار همه کارشناسان به ثمر رسیده است ، بنابراین شایسته است در چهلمین بهار آزادی یاد و خاطره همه مردانی که جان، توان و همه سرمایه زندگی خود را صرف ایجاد توان دفاعی کشور کردند گرامی بداریم، مردانی که در این تصاویر برخی از آنها حضور دارند وچهره هایی نظیر شهید اسلامی ، شهید تهرانی مقدم و برادرانی که چون مطمئن نیستم از طرح نامشان رضایت دارند از آنها نام نمی برم اما برایشان آرزوی موفقیت دارم.
شعار سال ، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت انتخاب،تاریخ انتشار:6بهمن 1397،کد خبر:455497،www.entekhab.ir