شعارسال: دور دوم مذاکرات علنی ایران- آمریکا در قالب مذاکرات غیرمستقیم در جریان است. طرفین علی الظاهر و بشکل جدی به دنبال تامین منافع خود میباشند. ایران به دنبال رفع تحریم ها، آزاد سازی پولهای بلوکه شده و برقراری تجارت آزاد منجر به تقویت سرمایه گذاریهای خارجی است و آمریکا به دنبال محدود سازی غنی سازی، کنترل برد موشکی و کنار کشیدن ایران برای حمایتهای خاص از برخی گروهها در منطقه. در این بین، اسرائیل بعنوان نیروی نیابتی ایالات متحده، دائم ایران را تهدید به حمله هوایی به تاسیسات هستهای، حمله به صنایع سنگین و زیرساختهای عمرانی کشور و تهدید به حمله گسترده به تاسیسات نظامی میکند.
موضوعی که طرف اسرائیلی بخوبی میداند که هر سه مورد آن ناشدنی است. اگر حمله به تاسیسات اتمی صورت پذیرد، آلودگی منطقهای بوجود میآید. اگر حمله به پالایشگاهها و نیروگاهها صورت گیرد، بشدت بر تقویت اتحاد عمومی مردم در ایران اثرگذار بوده و سرمایه اجتماعی را در کوتاه و میان مدت افزایش میدهد و اگر حمله به تاسیسات نظامی، برنامه ریزی شود، ضربه متقابل مستقیم و غیرمستقیم را خواهد چشید.
اسرائیل بخوبی میداند که باید تمرکز خود را بر دو مورد ایجاد بحران در صنایع و مناطق مادر (مثلا نظیر اتفاقی که برای بندر شهید رجایی افتاد و یکی از سناریوهای آن نیز گمان میشود که توطئه اسرائیلی باشد) و ایجاد ترورهای متمرکز بر مقامات (برای ایجاد وحشت در مقامات ارشد سیاسی و حاکمیتی) جلو ببرد. موضوعی که حساسیتهای بالا و همه جانبه درخصوص آنها وجود دارد و نمیتوان بعنوان راهکاری مستمر مورد توجه باشد. از طرف دیگر، عکس عمل بی محابای حریف را هم ممکن است در بر داشته باشد (اسرائیل در چنین موقعیتهایی و بعد از ضربه زدن، عموما سکوت در پیش گرفته و این سکوت یکی از راهکارهای رژیم صیهونیستی برای کاهش احتمال ظربه متقابل و ایجاد بازی الاکلنگی هزینه زا برای این رژیم است).
آمریکا نیز سه استراتژی تهدید مستمر به بمباران هوایی برای ترساندن افکار عمومی، تهدید به ترور بی صدای مقامات برای ترساندن مقامات ارشد حاکمیتی و نشان دادن در باغ سبز برای بعد از مذاکره را دنباله گیری میکند. همچنین با ایجاد اضطرار زمانی، قصد ایجاد گیجی و تصمیم گیریهای سطحی در طرف مقابل (جمهوری اسلامی ایران) را دنبال میکند.
آمریکا اگر و تنها اگر چند امتیاز خاص نظیر محدود یا معلق ساختن غنی سازی هستهای حتی برای چند سال، تضمین ایران برای عدم کمک به نیروها و جریانات خاص در منطقه، تفاهم در برقراری فضای باز سیاسی تحت لوای تقویت حقوق اساسی و حقوق بشر را از ایران بگیرد، به اهداف خود بشکل کامل رسیده است. چرا که بازی آمریکا نوعی بازی چند لایه میباشد.
* دولت ترامپ خواهان بازگرداندن ثبات استراتژیک در خاورمیانه و کسب وجهه به عنوان دولت یا رئیس جمهور "توافقساز" است (مصرف داخلی آمریکا و قابلیت استفاده در تشدید انقیاد کشورهای تابع ترامپ). ترامپ، ایران را بعنوان اژدهای مزاحم در منطقه میبیند، لذا از سیاست وقتی نمیتوانی اژدها را نابود کنی، آن را ارام کن، استفاده میکند. آرام شدن ایران، فرصتی برای تقویت ارتباطات و تعاملات آمریکا با کشورهای همراه در منطقه فراهم میسازد.
* لایه دوم اقدام ترامپ، دچار کردن ایران به روزمرگی است. برخلاف انچه که در سطح افکار عمومی کشور درخصوص سرمایه گذاری آمریکاییها مطرح است، آمریکا سرمایه گذاری خاصی در ایران نخواهد کرد. طول دادن و کشدار کردن رویههای رفع تحریمها به بهانه اجرای امور اداری، سرمایه گذاری محدود در صنایع نفتی و گازی و بعضا پالایشگاهی و نیروگاهی و تسهیل تجارت در قالب تسهیل در واردات کالا و خدمات آمریکایی توسط ایران، حداکثر تسهیلات قابل انتظار از درهای باغ سبز بیان شده توسط آمریکاییها است.
* لایه سوم بازی آمریکایی، هماهنگی و توافق پشت پرده با چین و روسیه برای تداوم روزمرگی در توسعه ایران است. ایران ضعیف، ایران مورد توافق روسیه-آمریکا-چین میتواند باشد.
لایه چهارم این بازی، توافق با جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد فضای بازسیاسی با بهانههایی همچون تقویت حقوق اساسی و حقوق بشر منجر به کاهش نارضایتیها میباشد. هرچند که ظاهر این بازی، بشدت معقول و حتی از بعد انسانی-ارزشی- سیاسی، مورد تائید است، اما طرف آمریکایی میتواند تاکتیک فروپاشی از درون توسط نیروهای ناراضی درون کشور را دنباله گیری کند.
در چنین وضعیتی پیشنهاد میشود که نخبگان و خبرگان کارشناسی- مدیریتی کشور به فکر تقویت سناریوسازیهای پساتوافق بوده و ماموریت اصلی حرفهای خود را متمرکز بر خروج کشور از شرایط روزمرگی قرار دهند. یادمان باشد که بیگانه بیگانه است. بیگانه در بهترین شرایط اگر دشمنی هم نکند، بفکر تامین منافع خودش میباشد.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال