شعارسال:
وعدههایی مثل «رفع سوء تفاهم با غرب»، «لغو تمام تحریمها»، «ارزانی»، «اشتغال»، «سرمایهگذاری»، «ترویج فرهنگ ایرانی» و حتی چیزهایی مثل آب خوردن و شکوفایی اقتصاد مقاومتی، علیالدوام و صراحتاً یا به تلویح مورد پمپاژ قرار گرفت تا اینکه برجام در اصطلاح به فرجام رسید و میان دولت آقای روحانی و کشورهای 1+5 منعقد شد.
دولت و سمپاتهایش در این زمینه صریحاً نسبت به آینده برجام ابراز خوشبینی کردند، تجربه بیدستاوردی و نقض عهد طرف مقابل در توافق موقت ژنو (در سال 92) را نادیده گرفتند، خود را نشسته بر کشتی جامعه جهانی تصور کردند و بارها و بارها در پیش و پس برجام نیز از مردم خواستند که برای برگزاری جشن هستهای به خیابانها بیایند!
اما پس از تحقق رؤیای دولتی در زمینه برجام، اتفاقات دیگری افتاد...
فیالواقع نه تنها هیچیک از آن وعدههای پرطمطراق محقق نشدند بلکه آمریکا ایران را بزرگترین حامی تروریسم معرفی کرد، تحریمهای پسابرجامی یکی از پس دیگری اِعمال میشوند، دولت به انکار وعدهها روی آورده و حتی عنوان میشود که اینهمه وعدههای رنگ و وارنگ کار «دشمنان روحانی» بوده، رئیسجمهور اظهار میکند که برجام تمام مشکلات را حل نکرده، رئیس بانک مرکزی پای دستاورد «تقریباً هیچ» برجام را به میان کشیده و کسانی از برجامیان ستادی هم عنوان میکنند که لمس دستاوردهای برجام در گرو نتیجه انتخابات سال 96 است.
فیالجمله اینکه پیشبینی و تفرّس رهبر معظم انقلاب کاملاً و طابق النعل بالنعل محقق شده است و برجام نه تنها هیچ دستاورد ملموسی برای مردم و نظام نداشت بلکه تحریمها هم نه لغو که افزوده یا بصورتی دیگر اِعمال شد، خسران رخ داد و از پس تمام این وقایع تلخ، البته تجربهای گرانسنگ نیز برای مردم بهوجود آمد.
از نظام جمهوری اسلامی ایران و ساختار خِردگرای آن هم بعید به نظر میرسد که در مقابل خسارتهای هرروزه برجام ساکت بنشیند و یا قصدی برای مماشات با خسارتهای برجام داشته باشد.
در کنار آنچه گفته شد اما از سمت برجامخواهان ستادی، صداهای دیگری هم شنیده میشود.
یک نفر مشغول پس گرفتن آرامآرام وعدههاست، دیگری از پیگیری ایمیلی، ورود به ساز و کارهای رفع اشکال مندرج در برجام و نیاز به زمان برای باز کردن گرههای برجام میگوید و کسانی هم اینطور نجوا میکنند که برجام «تصمیم نظام»! بوده و «غیر قابل بازگشت» است.
اما هماینک و در نتیجه تمام این رخدادها به نظر میرسد کمتر کسی از آنان تمایل دارد به این سؤال پاسخ بدهد که «تکلیف بیدستاوردی و خسارتهای بزرگ برجام چیست»؟!
پر واضح آنکه نه پیگیریهای جنتلمنی و ایمیلی و مصافحه با وزیر خارجه آمریکا در این زمینه نافع و ناجح خواهد بود و نه نتیجه برجام در هفتههای و ماههای آینده بهتر از آنچه خواهد بود که در امروز و دیروز به تماشا نشستیم.
از نظام جمهوری اسلامی ایران و ساختار خِردگرای آن هم بعید به نظر میرسد که در مقابل خسارتهای هرروزه برجام، بدعهدیهای همچنان آمریکا و نقض متن و روح همین برجام پر اشکال نیز در کنار نقض آشکار شروط نظام پیرامون برجام ساکت بنشیند و یا قصدی برای مماشات با خسارتهای برجام داشته باشد.
اکنون و پس از آن سؤال و طرح پیشفرضهای اشاره شده که به نظر هم نمیرسد دور از ذهن باشند، میتوان به پاسخ و احتمالات پیرامونی آن اندیشید.
پاسخ آنست که احتمال «شکست رسمی برجام» و تکرار سرنوشت مذاکرات و توافقات قبلی (اشاره به مذاکرات سالهای 83 و 84 در دولت اصلاحات) وجود دارد.
احتمالی که البته رخدادهای پیشگفته که قبل از طرح سؤال به آنها اشاره کردم، اثبات میکند احتمال چندان ضعیفی هم نیست.
*این اصرارهای عجیب نشانه چیست؟!
شاید بدبینانه به نظر بیاید اما وقتی آقای لاریجانی اخیراً در یک مصاحبه از «احتمال تجدید نظر در برجام» سخن میگوید، وقتی کسانی در داخل و خارج اصرار و الحاح عجیبی را بر شکستناپذیری و برگشتناپذیری برجام نشان میدهند و وقتی عددی از دولتیها هم علیرغم احراز بیدستاوردی برجام و خسارتهای آن برای مردم و نظام اما همچنان اقدام به تعاریف اهورایی از برجام میکنند؛ همین رخدادها نیز نشان میدهد که احتمال گفته شده در زمینه «شکست رسمی برجام»، چرا یک احتمال حتمی و یا با ضریب وقوع بالا است؟!
منتقدان این تحلیل چه بخواهند و چه نخواهند، نظام جمهوری اسلامی ایران به مثابه بدنی سالم میماند که ورودی ناسالم و ناهمخوان را هرگز تحمل نمیکند. ولو با تحمل میزانی از درد و تب و خسارت! و صد البته انطباق این تشبیه با مقولهای به نام «برجام» نیز کار زیاد سختی نیست.
به قول آقای حجاریان که زمانی گفته بود با منحلّه گفتن که حزبی منحل نمیشود! با تعریف و تمجید هم نمیتوان برای برجام دستاورد تراشید و یا خسارتها و بیدستاوردیهایش آشکارش را «مرمتگری» و ایجاد گشایش جلوه داد.
(پذیرفتنیست که در این تحلیل به تمام وقایع، پیشفرضها و احتمالات بصورت نقطهای پرداختهایم اما هدف این پرداخت خلاصه، احتراز از اطناب مُملّ و ایجاد این توانایی بود که میان نقاط اشاره شده یک گراف منطقی رسم شود تا درک پاسخ آسانتر شود)
اما اشاره شد که این تحلیل، «احتمالاتی پیرامونی» هم دارد...
به دلایلی به این احتمالات پیرامونی بصورت مختصر اشاره میکنم تا زمینه اقتراح فراهم شود.
اول: پرداخت حقالزحمه کاخ سفید به حسین موسویان بابت برجام، روایت وندی شرمن از قول شفاهی یکی از دولتیها در جلسه استماع سنا در سال 92، روایت خاص بن رودز از رابطه با ایران در جریان تلاش برای رهاسازی تفنگداران متجاوز آمریکایی، انگارههایی در زمینه توافقات شفاهی در جریان تفاهم لوزان، تأکید تلویحی یکی از دولتیها بر ضرورت خروج حزبالله از سوریه و ... آیا معنای خاصی دارد؟!
استتار این سؤال هنگامی بیشتر زدوده میشود که به اظهارات اخیر آقای سعید حجاریان در گفتوگو با جماران توجه کنیم مبنی بر اینکه عدهای قصد دارند، بگویند کسانی در ساختار مذاکرات با آمریکا در ارتباط هستند!
و دوم: آیا دولت در فرایند بدعهدیهای طرف مقابل، نقض متن و روح برجام توسط آمریکا و اِفلیج بودن برجام برای تحقق وعدههای روحانی، به مقصّرتراشی روی میآورد یا اینکه فرایندهای معقولی مثل «عذرخواهی» را در پیش خواهد گرفت؟!
چه اینکه یقیناً علاقه ما به دانستن پاسخ این سؤال بیشتر میشود وقتی بدانیم در ماههای اخیر از جانب برخی دولتیّون و اصلاحطلبان صحبتهایی شنیده شده با این محتوا که «عدهای نمیگذارند دستاوردهای برجام محقق شود» و یا «آنچه (در ماجرای برجام) دست آقای روحانی نیست را باید در بخشهای دیگر درست کرد»...
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری فارس ، تاریخ انتشار: 22خرداد1395، کدخبر: 13950321000751 www. farsnews.com